فریتهیوف شوان؛ وحدت متعالی ادیان
فریتهیوف شوان(1907-1998) اندیشمند حکیم، دینشناس و اسلامشناس بود. وی از پدر و مادری آلمانیتبار در بازل سوئیس به دنیا آمده بود. او پس از گرایش به دین اسلام، نام “شیخ عیسی نورالدین احمد” را برای خود برگزید. شوان دین را بهعنوان موضوع اصلی و محوری در تحقیقات خود لحاظ کرده بود. وی برخلاف برخی از فلاسفه متجدد غربی، برای دین احترامی اساسی قائل بود. او رسالت اساسی انسان را نیایش و ارتباط دائم با خدا میدانست.
شُوان را باید یکی از سرشناسترین نمایندگان “حکمت خالده” بر شمرد. وی بیش از بیست کتاب با موضوعات متافیزیک و معنویت به رشته تحریر درآورد. او در آثار خود، میان معنای ظاهری دین و جنبههای باطنی آن تفکیکی انجام داد. شوان بر این باور بود که هر کس دغدغه خدا داشته باشد، میتواند راهی را به سمت او بیابد. به تعبیر او: ما در سر نداریم کسی را که با خدای تعالی سر سازگاری دارد، از کیشش برگردانیم. تعالیم سنتگرایان میآموزد که وقتی با انسانهایی سروکار داریم که به دیگر ادیان سنتی و اصیل عامل هستند، بیطرف و منصف باشیم.
فریتهیوف شوان از باطن ادیان سخن میگفت. وی بر این باور بود که ادیان، هرچند که در ظاهر با یکدیگر اختلافاتی دارند؛ اما در باطن خود متحد و یکسانند. به باور وی، هر دین و مذهبی باید بین دو امر تفکیک بگذارد: یکی شریعت ظاهری تودههای مؤمنان و متدینان که از آن به “دینِ ظاهری” تعبیر میشود. دیگری طریقت باطنی عارفان آن دین و مذهب که “دینِ باطنی” نام دارد.
شوان در بیان ظاهر و باطن دین، اینگونه عنوان میکرد که: شریعت ظاهری مجموعهای از تصورات و احکام، تعالیم و اعمال عبادی است که در اثر اوضاعواحوال فرهنگی جامعه شکل میگیرد و حالآنکه طریقت باطنی، علم بیواسطهای است که عارف از واقعیت نهایی و حقیقهالحقائق دارد.
فریتهیوف شوان سپس اینگونه حکم میکرد که: در مقام ظاهر، بین ادیان و مذاهب وحدتی به چشم نمیخورد و تعارضات امری بدیهی است. اما اگر طریقت باطنی ادیان را وجه تلاش و دقت قرار دهیم، با امری واحد مواجه میشویم. به این معنا که کُنه دینِ باطنی در تمامی ادیان و مذاهب یکسان است.
مارتین لینگز در تعبیری قریب به آراء شوان گفته است که: افراد در ادیان مختلف مثل آدمهایی هستند که پای کوه ایستادهاند و هر چه بالاتر میروند، به هم نزدیکتر میشوند تا در نوک کوه به هم میرسند.
فریتهیوف شوان بر اساس این تفکیک میان دین ظاهر و دین باطن است که به همسنگ بودن و برابر بودن همه ادیان حکم میکند. وی راه نجات را در همه ادیان جستوجو میکند و سخن از برتری یکی بر دیگری را برنمیتابد. به تعبیر او: آسمان بیش از یک راه نجات پیش روی بشر قرار داده است.
شوان این سخن را پذیرفته است که هدف ادیان نشان دادن حقیقت مطلق و امر متعالی است، اما هیچ دینی نمیتواند آن حقیقت و امر مطلق را در ظاهر نشان دهد، بنابراین آن حقیقت باید در باطن ادیان جای داشته باشد و امور دیگر عناصر ظاهری هستند که با محدودیتهایی همراهند.
به باور فریتهیوف شوان، مظاهر مختلفی از وحی و سنت اصیل وجود دارد. هر یک از سنتها با قوم خاصی منطبق است. این سنتها از جهت ظاهری با یکدیگر اختلاف دارند و با یکدیگر ناسازگارند اما در باطن و طریقت به نتیجه واحدی ختم میشوند.
شوان بر این اساس معتقد است که تمامی ادیان دارای وحدت درونی هستند. وی از این ایده با عنوان “وحدت متعالی ادیان” یاد میکرد. او معتقد بود که ادیان بیش از یک حقیقت و گوهر ندارند. تنها شرایط تاریخی و اجتماعی موجب شده است تا این دین و حقیقت و یا سنت واحد، چهرهها و قالبهای متفاوتی به خود بگیرد. به تعبیر وی، تکثر ادیان به جهت سیر تاریخی بوده، نه به جهت باطن و گوهر دین؛ چراکه باطن ادیان در نزد خدا از وحدت برخوردار است.
فریتهیوف شوان، دلبسته عرفان و تصوف بود. بر همین اساس بود که عرفان را هدف نهایی ادیان میدانست. وی بر این باور بود که عرفان، در همه ادیان یافت میشود و میان ادیان در این خصوص تفاوتی وجود ندارد. به باور وی، سرچشمه وحی، امر واحدی است که در ادیان مختلف در قالب سلسله مراتبی نمود و ظهور یافته است. شوان معتقد بود که ادیان بیش از یک حقیقت و گوهر ندارند و هر چه تکثر در این خصوص وجود دارد، از ظاهر ادیان نشئت میگیرد. این ظاهر بیرونی نیز همگی مستند به تاریخ ادیان است و نه ذات دین.
به تعبیر شوان: نسبت هر یک از ادیان، به حقیقت جامع مثل نسبت شکل هندسی است به مکان. نظیر نقطه، دایره، صلیب یا مربع. هر شکل هندسی تصویر رسا و گویایی از کل مکان است، اما هرکدام از آنها بقیه را کنار میزند و فقط در مکان استقرار مییابد.
تمایز بین ابعاد یا وجوه ظاهر و باطن دین، موضوع بحث عرفان شوان است. دین از سرچشمه حقیقی نشئت میگیرد که از یکسو، متعالی و کاملاً در فراسوی موجودات است و از سوی دیگر، در مرکز موجودات قرار گرفته است. بنا به گفته دکتر نصر، شوان در سخن گفتن از منظر مابعدالطبیعی، دغدغه باطن دارد و بدون آن، هیچ معنویتی را برنمیتابد.
فریتهیوف شوان، همچنین ساحتهای ظاهری ادیان را تجلّیهای یک حقیقت واحد میداند. درواقع این آیین، آداب، هنرها و سایر ساحتهای ادیان، همان سراشیبهایی هستند که از سویههای مختلف کوه هستی سرازیر میشوند. بر همین قیاس، شوان معتقد است هر دینی صدف و گوهری دارد. این گوهر در همه ادیان یکی است. به تعبیر وی، هر سنتی بر جنبهای از الوهیت تأکید میکند. بنابراین کثرت ادیان نتیجه مستقیم غنای نامتناهی وجود الهی است. دین اسلام نیز به دلیل گوهرش در سراسر جهان انتشار یافته است نه بهواسطه آدابورسوم و قوانینش.
دیدگاههای شوان قابل نقد است. در این متن فقط گزارش مختصری از دیدگاه وی ارائه شده است.