ویلیام رُو؛ شرور و اختفای الهی
ویلیام لئونارد رُو (زاده 1931) فیلسوف آمریکایی است که در خصوص مسئله شرور به تأملاتی پرداخته است. وی با توجه به رنجهای انسانی، جهان را آمیخته از شر میداند. وی این شرور را مقدمهای برای نفی خدا در عالم محسوب میکند. از همین روست که او را ازجمله فیلسوفان خداناباور معاصر لقب دادهاند.
ویلیام رو در مقابل باورمندان به خدا، مسئله شرور را نقطهای میداند که بر اساس آن میتوان به نفی خدا در عالم حکم کرد. او بر این نکته تأکید دارد که حتی اگر برخی از شرور را نیز لازمه جهان هستی قلمداد کنیم، اما برخی دیگر از شرور وجود دارد که هیچگونه ضرورتی در پی آنها نیست. وی این شرور را “شرور بیوجه” مینامد.
ویلیام رو مدعی است که در گوشه و کنار جهان نمونههایی از رنجهای انسانها و حیوانات با فراوانی بسیار بالا رخ میدهد که بعید است همه آن نمونهها بتواند ازجمله شروری باشد که در جهت مصلحتی برتر بهکاررفته است.
ویلیام رو با تکیهبر این باور، برهان خود را بدین شکل صورتبندی میکند:
1-نمونههایی از رنج شدید وجود دارند که یک موجودِ همه توان و دانای مطلق (یعنی خدا) میتوانست بیآنکه به علت جلوگیری از آن مصلحت برتری از دست برود یا برخی شرور به همان میزان بد یا بدتر تجویز شوند، از آن ممانعت کند.
2- یک موجود قادر مطلق و خیر محض از وقوع هر رنج شدیدی که میتواند مانع آن شود ممانعت میکند. مگر اینکه ممانعت از آن موجب از دست رفتن مصلحتی برتر یا تجویز شرّی به همان میزان بد یا بدتر شود.
درنتیجه: موجودی همه توان، دانای مطلق و خیر محض وجود ندارد.
بر اساس این استدلالِ ویلیام رو، از طریق وجود شرور در عالم، میتوان به نفی خدا در عالم پی برد. وی برای تحکیم استدلال خود، موضوع را از نگاه کلی به شرور خارج کرده است و فقط شروری را پیش میکشد که در عالم، وجهی ندارد و نبود آنها نیز هیچ لطمهای به نظام هستی وارد نمیکند. اما منظور وی از شرورِ بیوجه به چه معناست؟
مفهوم بیوجه در برهان ویلیام رو
ویلیام رو در استدلالهای نخست خود بر وجود شرور، همه شرور را از یک سنخ قلمداد کرده بود. وی اما مورد اعتراضهایی از جانب خداباوران قرار گرفت. چراکه وی از طریق استقرایی ناقص، حکمی کلی را بیان کرده بود. ویلیام رو بر همین اساس بود که کوشید تا استدلال خود را معطوف به مواردی کند که شر محسوب میشوند و درعینحال وجودشان هیچگونه منفعتی به حال نظم هستی ندارد.
ازاینرو وی از عنوان “شرور بیوجه” استفاده کرد. در حقیقت مقصود وی از کاربرد واژه “بیوجه” این بود که برخی از شرور اگر نتوان قاطعانه معتقد شد که گزافاند، اما مطمئناً توجیهی برایشان نمیتوان یافت.
با توجه به اینکه “رنج” یکی از مصادیق بارز شرور در جهان است و هر رنجی صرفنظر از علل و خاستگاهش یک شر محسوب میشود، ویلیام رو معتقد بود اگر رنجی در جهان واقع شود که خدای همه توان و دانای مطلق بتواند بیآنکه مصلحت برتری از دست برود، از آن ممانعت کند، این رنج مصداق بارز شر بیوجه است. با این تعریف، شر بیوجه وضعیتی است که به لحاظ منطقی ضروری نیست.
مفهوم خدا و خداباوری در برهان ویلیام رُو
ویلیام رو بهمنظور تعیین حدومرز بحث خود، تعریف جامعی از خدا و خداباوریِ موردنظرش را ارائه داده است. او ابتدا تفکیکی میان دو گونه از خداباوری قائل میشود.
1–خداباوری مُضیّق که در آن افراد به وجود موجودی همه توان، دانای مطلق، ازلی و خیر محض که جهان را آفریده است باور دارند.
2–خداباوری مُوسّع که باورمندانش فقط به وجود نوعی موجود یا واقعیت الوهی باور دارند.
خداباوری مُضیّق معنایی اعم را شامل شده و دربردارنده خداباوری موسّع نیز میشود. درعینحال شخص میتواند به معنای موسّع، خداباور باشد بیآنکه وجود موجود قادر مطلق، عالم مطلق، خیر محض و ازلی را باور کند که جهان را آفریده است. بهعبارتدیگر نسبت میان این دو نوع خداباوری عام و خاص مطلق است. ویلیام رو در تقریر خود واژه خداباوری مضیّق را مدنظر دارد.
مصادیق شر بیوجه در نظر ویلیام رو
ویلیام رو برای تبیین ادعای خود، مصادیقی را برمیشمرد و اذعان میکند که این امور، جزئی از شر بیوجه است و نیازی به وجود آنها در عالم خارج حس نمیشود. وی اینگونه مصادیق را برمیشمرد:
نخستین نمونهای که او ذکر میکند مثالی خیالی است. ویلیام رُو میگوید: فرض کنید در جنگی دوردست صاعقه، درخت خشکی را شعلهور میکند و این امر منجر به آتشسوزی در جنگل میشود. بچه گوزنی که در میان شعلههای آتش محصورشده دچار سوختگی میشود و پیش از مرگ چندین روز در وضعیت عذاب شدید (ناشی از جراحات سوختگی و ترس آتش) قرار میگیرد. تا آنجا که ما میتوانیم درک کنیم، آن رنج شدید بچه گوزن، گزاف است. زیرا اصلاً معلوم نیست که هیچ خیر برتری وجود داشته باشد که ممانعت از رنج بچه گوزن سبب از دست رفتن آن یا حتی باعث وقوع شری برابر یا بدتر شود.
ویلیام رو این پرسش را مطرح میکند که: آیا موجودِ همه توانِ دانایِ مطلق و خیر محض، نمیتوانست از رنج بهظاهر گزاف بچه گوزن ممانعت کند؟ پاسخ روشن است، چنانکه حتی خداباور نیز به آن اذعان دارد و موجودی همه توان و دانای مطلق میتوانست به سهولت از سوختگی شدید بچه گوزن ممانعت کند؛ یا اگر سوختگی رخ داد (حداقل) میتوانست به جای آنکه اجازه دهد بچه گوزن چندین روز در آن عذاب مهیب قرار گیرد یا سریعتر خاتمه دادن به زندگی او رنج شدیدش را از میان ببرد. رنج شدید بچه گوزن قابلممانعت و تا جایی که ما میتوانیم درک کنیم، بیوجه است.
نمونه دیگری که ویلیام رو بهعنوان مصداقی از شرور بیوجه ذکر میکند، ماجرای واقعی قتل فجیع دخترکی پنجساله به دست ناپدریاش در ایالت میشیگان است. در نخستین روز عید سال نو، خبر قتل دخترکی 5 ساله براثر خفگی که شب قبل از آن توسط ناپدریاش وحشیانه مورد تجاوز قرار گرفته است و جای ضربههای شدید روی بدنش مانده بود منتشر شد.
به عقیده ویلیام رو، ماجرای وحشتناکی که برای بچه گوزن رخ میدهد، سرگذشت تلخ و فجیع دخترک 5 ساله و واقعه تأسفبار هولوکاست و نمونههای بیشمار دیگری که همهروزه در جهان پیرامون ما در حال وقوع است، مثالهایی است که اگر نتواند محققاً مقدمه نخست استدلالش را اثبات کند، دستکم بهطورقطع، باور به آن را معقول میسازد.
ویلیام رو استدلال میکند که خدا هیچ دلیلی برای تجویز شرور بیوجه ندارد؛ بنابراین ما در باور به اینکه خدا وجود ندارد موجّهایم.
برهان الحادی ویلیام رو را درمجموع میتوان اینگونه بازنویسی کرد:
1-مصادیقی عینی از شر بیوجه وجود دارد. این مصادیق کافی است تا خداناباوری موجه باشد. چراکه یک موجود همه توان، دانای مطلق، خیر محض و بینهایت مهربان میتوانست بیآنکه مصلحت برتری از دست برود یا شرور فجیعتری تجویز شوند از وقوع آن ممانعت کند.
2-اگر خدایی خیر محض و بینهایت مهربان وجود داشت، خداناباوریِ موجّه رخ نمیداد. زیرا هر فردی که در زمان خاصی مستعد و پذیرای برقراری رابطهای دوسویه و صمیمانه با خدا بود، بر اساس ملاکهای معقولی دستکم در همان بازه زمانی باور داشت که خدا هست.
3-خدای همه توان، دانای مطلق، خیر محض و بینهایت بزرگ و مهربان وجود ندارد.
دیدگاه ویلیام رو قابل نقد است. در این متن فقط به گزارشی از دیدگاه وی بسنده شده است.
در مجله سفینه شماره 55 یا 56 نقدی مفصل حدود 40 صفحه بر دیدگاه ویلیامز راو توسط امیر مهدی بخشی زاده نوشته شده است. مراجعه به آن برای آشنایی بیشتر با راو مفید است.