دانشهای اسلامی معاصر در غیاب «عدالت علی(ع)»
رضا تاران
امام علی(ع) نماد عدالت در اندیشۀ شیعیان است. اشاره اصلی به دورۀ زمامداری ایشان و طبعاً منظور اجرای «عدالت اجتماعی» در این دوره است. اما پرسش این است که «مفهوم عدالت» مورد نظر که بخش مهمی از هویت مذهبی شیعیان را تشکیل داده است، چه جایگاهی در دانشهای امروزی شیعیان، بهویژه در حوزههای علمیه دارد؟ این مسئله از آن جهت مهم است که اگر یک مفهوم بنیادی چون عدالت در یکی از حوزههای دانشی طرح نشود، نمیتواند در حوزه عمل و خصوصاً عمل سیاسی هنجارآفرین باشد.
بهنظر میرسد مفهوم «عدلت» در چهار دانش کلام، فلسفه، اخلاق و فقه محل بحث و گفتگو است:
۱. عدالت در دانش کلام اسلامی: عدل در اصطلاح علم کلام مربوط به افعال الهی و موضوع بحث متکلمان است. عدل تکوینی، یعنی خداوند هر موجودی را با توجه به استعداد ذاتی او ایجاد کرده و متناسب با غایت مطلوب وی، اسباب و شرایط لازم حیات را برای او فراهم میآورد و نظام آفرینش نیز بر اساس بهترین طرح، طراحی شده است. عدل تشریعی یعنی خداوند موجوداتی که شایستگی دریافت کمالات عقلانی و معنوی را دارند، از هدایتهای تشریعی بهرهمند ساخته است. عدل در مقام جزا یعنی عقوبتها و کیفرهای الهی عادلانه است و هر کسی را نسبت به گناهانی که مرتکب شده است عقوبت میکند و از پاداش نیکوکاران نیز چیزی نمیکاهد (ربانی گلپایگانی، 1371). دانش کلام از نظر جایگاه دانشی، برای دانش فقه، اصول موضوعه میسازد. تفسیر از انسان، عقل، وحی، غایت زندگی و قانون مورد نیاز برای رسیدن به سعادت در این حوزه از دانش شکل میگیرد و میتواند تأثیر مستقیم در قانونگذاری عادلانه فقهی داشته باشد. اما در تفاسیر کلامی «عدالت اجتماعی» چندان مورد توجه نبوده است.
۲. عدالت در دانش فقه: در کتابهای فقهی، از عدالت قاضی، امام جماعت، امام جمعه، شهود و گواهان، مرجع تقلید، عدالت در تعدد زوجات و چگونگی همکاری یا عدم همکاری با عمال جور در دوره غیبت بحث میشود. در تعریف فقهی، عدالت کیفیتی نفسانی یا ملکهای در انسان است که او را بر ملازمت تقوا (یا تقوا و مروّت) برمیانگیزاند. در تعریف دیگر عدالت یعنی ترک گناهان یا خصوص گناهان کبیره که از ملکه نفسانی ناشی میشود. در دانش فقه، عدالت صفتی برای امامجماعت، قاضی، حاکم شرع و حکمران است و با فرض عادل بودن او عدالت اجتماعی قابل تحقق خواهد بود. در نظریههای جدید، عدالت وصف سیستم سیاسی است و نه وصف کارگزار. گذری بر مباحث فقهی در حوزه علمیه نشان میدهد بحث عدالت همچنان به عنوان وصف کارگزار در نظر گرفته میشود و در مباحث فقهی از عدالت فردی به عدالت اجتماعی، تحول چندانی رخ نداده است.
۳. عدالت در دانش اخلاق: عدالت عبارت است از مطیع بودن قوه عامله بر قوه عاقله در جمیع تصرفات (نراقی، معراجالسعاده: 27). «عدالت یا در اخلاق است یا در افعال یا در عطاها و قسمت اموال یا معملات در میان مردمان یا در حکمرانی و سیاست؛ پس مقتضای عدالت این است که حد وسط را نگه دارد؛ پس واجب است عادل واقعی حکیمی دانا به قواعد شریعت الهیه و نوامیس نبویه باشد.» (نراقی، معراجالسعاده: 46). دانش اخلاق در حوزههای علمیه معاصر بسیار نحیف شده است. مباحث حسن و قبح، خیر و شر، ظلم و عدل میتواند مقدمات بحث عدالت اجتماعی را فراهم آورد.
۴. عدالت در حکمت عملی: فیلسوفان مسلمان حکمت را به نظری و عملی تقسیم میکنند. حکمت عملی شامل تهذیب نفس، تدبیر منزل و سیاست مُدن است که در حوزه اراده انسان جای دارند. «عدالت» از مفاهیم بنیادی در حکمت علمی فارابی است که در ترسیم رفتارهای نیک و بد مدینه، جایگاه داوری دارد. برای فهم جایگاه حکمت عملی در حوزه علمیه امروز میتوان به دو کتاب فلسفی «بدایه الحکمه» و «نهایه الحکمه» اشاره کرد که اساساً بخش حکمت عملی ندارند تا مفهوم عدالت را طرح کرده باشند.
شاید همین تفاسیر از عدالت موجب شد در دهههای چهل و پنجاه، کنشگران سیاسی به قرآن و خصوصا نهجالبلاغه پناه ببرند و عدالت اجتماعی را از آن دو متن جستجو کنند، و شاید اعتراض برخی اشاره به همین مسئله دارد که میگویند: انقلاب با قرآن و نهجالبلاغه شکل گرفت و حکومت با توضیحالمسائل و بحارالانوار اداره میشود.
در دهههای اخیر برخی از حوزویان مانند شهید مطهری و دیگران مباحثی دربارۀ عدالت طرح کردهاند اما بهنظر میرسد مادامی که این مباحث، در حوزۀ دانشهای اسلامی وارد نشود، بعید است تحول جدی در تفسیر این مفهوم رخ دهد. و همچنان تئوریهای چپ بر مباحث عدالت سایه خواهد افکند.
منابع:
– نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، سازمان انتشارات جاویدان، بی تا.
– ربانی گلپایگانی، علی، مکتبهای کلامی، کیهان اندیشه، شماره 51، 1372.