آن همه مناسکگزار، شبهای قدر کجا رفتند؟
محمدعلی فیاضبخش
اگر امسال، برخی پارسالیانِ شرکتجسته در مراسم احیا، در خانه خوابیدند یا جلوی جعبهی سیمایی لمیدند و زورِ اشک زدند و زجرِ خشکی چشم کشیدند، اعظمِ بار گناهش(!) بر دوش کسانی است که سالیان سال، مردمان را جز به مراسم و هیاهوی دعا و دوری از خلوت نجوا آموخته نکردند و اینگونه «تلقین» کردند که نجوا یعنی برملاکردن اسرار و دعا یعنی نگاه به زبان و حال دیگری و عبادت یعنی فقط شرکتجستن در کنار دیگران، و عبودیت یعنی کششِ هیجانی در مغناطیسِ تهییجِ همگانی و لاغیر.
بیشوکم یاد داریم که در سالهای پیش و فارغ از درد کرونا، در شبهای احیای قدر و دیگر مناسبات خاص مذهبی، چهرههایی از مردمانی در رسانهها منعکس میشد که ظاهرشان با آن مناسبتها تناسبی نمایان نمیکرد و اما باطنشان -که از دید همگان پنهان بود- چه بسا مناسبتر از برخی دیگران میبود. قرآنهای برسرنهاده، اشکهای روان بر گونه، پلکهای برهم افتاده و عاشقیهای نهانی که خود پیدا و آشکار بود از زاریِ دل.
این صنف از مردمان، امسال کجا بودند و چه کردند؟ قاعدتاً برخیشان به خسارتِ از دستدادن محافل، در کنج منازل خزیدند و خسبیدند؛ لیک بعضی دگر، به خود جنبیدند و زمام کار خویش را «خود» به کف گرفتند و کار «خویش» کردند و به غبنِ از دست دادن محفل، «خود»شان را از دست ندادند و در زمین «خود» خانه کردند و مصداق این ابیات مولانا شدند که:
در زمین مردمان خانه مکن
کار «خود» کن، کار بیگانه مکن
کیست بیگانه؟ تن خاکیّ تو
کز برای اوست غمناکیّ تو…
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی
جوهر «خود» را نبینی فربهی*
دعا، خلوتگاه ارتباط بنده با خداست و نجوا، پژواک آرام و خصوصی عاشق با معشوق. نه این که دعای جمعی را موضوعیت یا اثری نیست -که اثبات شیء، نفی ما عدا نمیکند- اما تلقین مستمر و مصرّانه به مردمان -که دعا را باید ناگزیر در جماعت و بلندآواز خواند تا بالا رود و نجوای پنهان را باید از پرده برون فکند تا به چشم معشوق درآید و باید حتماً یک «حالی!» را جُست تا «قالی» شنیده شود- اینها همه تلقینات مراسمداری و پژواکات(!) بلندگوپردازی است که حسابش را نباید ناچار و ناگزیر به اصل «دعا» پیوند زد.
از زاویهای دیگر بنگریم:
اگر خداینخواسته، کرونای بیحیا با ما تا محرم و صفر دوام آورَد و عزاداریهامان را در پشت ویترین «زوم» و «اسکای» و «اسکایپ» محبوس کند، لابد باید به دل و قلب و ارادتمان به ساحت سالار شهیدان شک و شبهه آوریم که امسال نشد آن سالهایی که میشد؟!
همانگونه که گفتمان مراسم به مناسبت ایام و لیالی، در طول صدها سال گذشته متفاوت و متنوع بوده، و اما اصل ماجرا -که محتوای مناسبتهاست- تغییری نکرده، در این روزگاران جدید کرونایی و پساکرونایی نیز باید ظرفیت پذیرش تغییرات را داشته باشیم؛ بدون آن که ناشیانه و شاکیانه، اصل دعا و اصل عزا و اصل عید و در یک کلام، اصل «فهم و تعقل» را قربانی مراسم و مناسک کنیم.
از سالیان پیش، بسیاری قلمزنانِ معتقد و از جمله صاحب این قلمِ ناچیز بر این خطرِ بالقوه هشدار دادهاند که «مناسکی»کردنِ کلّ دین و «آیینی»کردن تمام محتوای مذهب، در مصاف «کروناروزگاریها» ناگهان کم میآورَد؛ …و این کمآوردن نه تقصیر محتوای دین، بلکه به گردن «محتوازدایانِ» دین در فربهسازی و چاقوچلّهپردازیِ آیینهاست.
اگر امسال، برخی پارسالیانِ شرکتجسته در مراسم احیا، در خانه خوابیدند یا جلوی جعبهی سیمایی لمیدند و زورِ اشک زدند و زجرِ خشکی چشم کشیدند، اعظمِ بار گناهش(!) بر دوش کسانی است که سالیان سال، مردمان را جز به مراسم و هیاهوی دعا و دوری از خلوت نجوا آموخته نکردند و اینگونه «تلقین» کردند که نجوا یعنی برملاکردن اسرار و دعا یعنی نگاه به زبان و حال دیگری و عبادت یعنی فقط شرکتجستن در کنار دیگران، و عبودیت یعنی کششِ هیجانی در مغناطیسِ تهییجِ همگانی و لاغیر.
این «بلیّه»، یعنی «شومقدمیِ» کروناها -که ناگهان بساط بسیاری از سنن مألوفه و مراسم مأنوس را درهم میپیچد- در نگاههای صرفاً مناسکی و آیینی بدانجا میانجامد که برخی یا از سر عصبانیت یا یکسویهنگریِ اصل عبودیت و عبادت، ناچار میشوند که یک ویروس تمامعیار را یکسره توطئه نام نهند و در قیاس معالفارق با بیماری قندِ غیر واگیر یا آلودگی هوای غیر فراگیر، تمثیل آورند و شِکوهی فقدان آلترناتیوها در دعاخوانیِ دستهجمعی را به پشتصحنههای «خیالی» ارجاع دهند.
حلقهی مفقوده، همان تعبیر ملای رومی است که گفت: گر در زمین دیگران خانه کنی، گوهر «خود» را آگاهی نیابی.
* مثنوی، دفتر دوم، ابیات ۲۶۲ تا ۲۶۴