آنها نخست اسلامگراها را هدف میگیرند؛ آینده تونسی مصر
یک حزب سیاسی اسلامی آراء زیادی کسب میکند و سپس توسط رژیم اقتدارگرا سرکوب میگردد و رهبران آن دستگیر می شوند. حزب زیرزمینی میشود، در حالی که سکولارها و دیگر گروههای سیاسی اعمال خشن حکومت را تحت عنوان امحای یک تهدید تروریستی تحسین میکنند. در این میان رژیم و احزاب غیر اسلامی به جامعه جهانی اطمینان میدهند که بعد از حل و فصل اسلامگراها، فرایند سیاسی منطم از نو پی گرفته خواهد شد.
آنچه در مصر اتفاق افتاد در دهه 80 و 90 میلادی در تونس نیز رخ داده بود، وقتی امیدها برای انتقال دموکراتیک در پی هجمه سرکوب که نخست اسلام گراها را هدف قرار داده بود ولی بعدها همه مخالفان سیاسی را دربر گرفت، نابود شد. تجربه تونس نشانهای است از آنچه ممکن است برای مصر اتفاق بیفتد و رهی را پیش می نهد که سکولارهای مصری باید پیش از حمایت از تلاشهای ارتش برای نابودی اخوانالمسلمین، کمی بدان بیندیشند.
بعد از برکناری حبیب بورقیبه در یک کودتای بدون خونریزی در نوامبر 1987، زینالعابدین بن علی که افسر ارتش بود، برنامهای برای لیبرالیزه و دموکراتیزه کردن در پیش گرفت که در منطقه بی سابقه بود. دولت او همه زندانیان سیاسی را آزاد و فرمان عفو عمومی را صادر کرد، قوانین فشار بر احزاب سیاسی را مورد تجدید نظر قرار داد و هر نوع ممنوعیت سیاسی را برداشت- که شامل حزب اسلامی النهضه نیز میشد- تا نشان دهد که به عهد ملی برای تضمین آزادیهای مدنی و انتخابات آزاد پایبند است.
این انتخابات در 2 آوریل 1989 برگزار شد، در حالی که رقابتیترین انتخابات اگر نگوییم در سراسر جهان عرب، که در تاریخ کشور بود. پیروزی حزب بن علی با توجه به سازماندهی خوبش در طول سالهای قبل تضمین شده بود، اما رئیس جمهور و بیشتر ناظران میپنداشتند که احزاب مخالف سکولار، غالب اپوزیسیون را تشکیل خواهند داد. در عوض اسلامگرایان با کسب 14.5 درصد از آراء بیشترین سهم مخالفان را به دست آوردند که نشانهای بر فروکاهش تدلیس دولتیان بود.
درست بعد از انتخابات، نیویورک تایمز اعلام کرد:"تونس یک گذار از دیکتاتوری به جامعه باز را پشت سر گذاشته است که میتواند درسهایی را برای میخاییل گورباچف رهبر شوروی داشته باشد." بخشی از مقاله به سهم تونس در دفاع از حقوق بشر اختصاص داده شده بود و در آن آمده بود: "من کاملاً به نیت خیر بن علی اطمینان دارم."
پس از مدتی، دورنمای قدرت اسلامگراها به مثابه اپوزیسیون و امکان تشکیل حکومت اسلامی بر بن علی گران آمد و او دست به سرکوب وحشیانه اسلامگراها زد. هزار تن از اسلامگراها را کشت و بیش از سی هزار تن را روانه زندان کرد و رهبر النهضه راشدالغنوشی را وادار به جلای وطن کرد. رژیم اعمالش را با این ادعا توجیه کرد که اسلامگراها تروریستهایی هستند که تخم نفاق را در تونس میپراکنند و فقط به این دلیل که تهدیدی برای امنیت ملی قلمداد شدند، بن علی دست به سرکوب آنها زده است.
در حالی که حملات دولت علیه اسلامگراها خشن و سرکوبگرانه بود، احزاب مخالف سکولار تونسی، دولت را تشویق می کردند. وحشت از احتمال اینکه اسلامگراها از انتفاضه الجزایر در همسایگی خود تقلید کنند، سکولارها را واداشت تا مشکلی با خنثی کردن تهدید اسلام سیاسی توسط دولت نداشته باشند. علاوه بر این، با نگاهی به تاریخ سکولاریسم در تونس در مییابیم که بیشتر تونسیان نمیخواهند اسلامگراها را در راهی منتهی به قدرت ببینند و از این رو به آرامی نظارهگر فروپاشی حزب النهضه شدند.
تغییر زمانی روی داد که بن علی بعد از خاتمه کار اسلامگرایان، بقیه گروههای مخالف را نیز بینصیب نگذاشت. اگر سرکوبی آغازین ناشی از مشروعیت ترس از اسلام ایدئولوژیک بود، با قرار گرفتن بن علی در مسیر افتدارگرایی، همه مخالفان چونان دشمن نگریسته میشدند. در اوایل 1992، دولت همه روزنامهها و مجلات سکولار را تعطیل کرد، روزنامه نگاران لیبرال را به زندان افکند و قانون جدید انجمنها را تصویب کرد که فعالیت گروههای حقوق بشری را محدود میکرد. همه رهبران لیبرال مخالف از جمله رئیس جمهور فعلی، منصف مرزوقی، خودشان را در زندان حس کردند. ذر انتخابات دروغین 1994، بن علی پس از اینکه اجازه نداد تا دیگر کاندیداها در رقابت حضور پیدا کنند، پیروز انتخابات لقب گرفت و در سال 1999 او بار دیگر با 99 درصد آراء انتخاب شد.
مصر نیز هم اکنون با همان اقدامات علیه اسلامگرایان رو به روست. حاکمان نظامی اعضای اخوانالمسلمین را در ترورها و کشتار مقصر میدانند و اخوان را یک سازمان تروریستی لقب داده و قصد دارند که به طور کلی آن را براندازند. اگرچه حسنی مبارک رئیس جمهور سابق، به اخوانالمسلمین اجازه نمیداد تا به طور جدی در سیاست مشارکت کند، اما حتی او هم قصد ممنوع کردن کامل فعالیتهای آن را نداشت و تأمل در این حرکت، همراه با بازداشتهای بیسابقه رهبران اخوان نشان میدهد که علاقه نظامیان به رفتن از قدرت چقدر کم است. مطمئناً حکومت اخوان در دوره رئیس جمهور قبلی محمد مرسی به سختی الگویی از دموکراسی را به نمایش میگذاشت و اعضای اخوان خشونت را تا زمان عزل مرسی احیا کردند، اما حملات تروریستی نشان میدهد گسترشی تدریجی و اساسی در ادبیات ضد اسلامی از زمان کودتای نظامیان به وجود آمده است و این به نظامیان اجازه میدهد تا همه اعمال خود را به نام امنیت توجیه کنند.
به علاوه مخالفان سکولار اخوانالمسلمین، همانهایی که با حکومت نظامیان بعد از سقوط مبارک مخالفت میکردند، اینک نه فقط دست به اعتصاب نزدند بلکه فعالانه از اقدامات علیه اخوان استقبال کردند. شبیه به هممسلکان تونسی دو دهه قبل خویش، سکولارهای مصری خود را متقاعد کردهاند که دولت فقط اسلامگرایان را سرکوب میکند و نه همه اپوزیسیون سیاسی را. دشمن دشمنشان، در تصورشان، دوستشان خواهد بود. این تفکر در میان سکولارهای نه چندان جدی مصری و برخی از رأیدهندگان سابق به مرسی که با اخوان همدلیهایی نیز داشتند پخش شده است که اقدامات ارتش را بستایند.
برای ارتش، حمایت از احزاب سکولار و مصریان عادی، حیاتی است. حذف مرسی از قدرت وقتی امکانپذیر است که میلیونها نفر در حمایت از آن در خیابانها حضور داشته باشند به طریق مشابه سرکوب گستردهتر اخوانالمسلمین با توجه به حمایت سیاسی و لفظی ارتش توسط لیبرالهای مصری آسانتر میشد. اگر موضع غالب لیبرالها و سکولارها بر محکومیت اقدامات ارتش قرار میگرفت، اگرچه نمیتوانست مشکلات ایجادشده توسط اخوان را پایان دهد، میتوانست جلوی برخی اقدامات ارتش را بگیرد، درست همانند انزجار عمومی علیه دولت نظامی سابق که به برگزاری انتخابات زودهنگام و فرایند انتقال انجامید. اکنون به نظر میرسد سکولارهای مصری کاملاً به سوی ارتش بازگشتهاند.
این دیدگاه کوتهبینانه است. اگر کمی گستردهتر بنگریم، احزاب سکولار مصر باید درک کنند که غولهای اقتدارگرا وقتی به نام امنیت ملی آزاد شدند در نهایت به سختی به بطری باز میگردند! اگرچه ارتش مایل است در برخی نقاط به پادگان برگردد و از پشت صحنه به حکومت بپردازد- ارتش قول برگزاری انتخابات را در سال 2014 داده است- اما اجازه نخواهد داد تا احزاب سکولار یک سیستم دموکراتیک را به تنهایی بنا نهند. مصریان در صورت باور درست اطلاع تکان دهندهای را به دست خواهند آورد زیرا ارتش هنوز برآوردی از سرکوب همه گروههای مخالف سیاسی نکرده است و در نتیجه هنوز چهرههای سکولار را بازداشت نکرده است. مصریان به خوبی به خاطر میآورند که دولت اضطراری موقت بعد از ترور انور سادات، در 1981، 31 سال دوام آورد. امروز، دلیلی ندارد که فکر کنیم که دولت اضطراری کنونی همراه با افول سیاسی اخوانالمسلمین نیز به کار خود پایان خواهد داد.
اگر تاریخ را راهنمای خود قرار دهیم، درمییابیم که حکومتهای اقتدارگرا تنها یک نوع از مخالفین خود را سرکوب نمیکنند و این فشار تحت نام امنیت همواره سطح وسیعتری را دربر میگیرد. سکولارها باید دوباره بیندیشند پیش از آنکه اقدامات رژیم علیه اخوانالمسلمین و دیگر اسلامگراها را تأیید کنند، اینکه حکومت چه زبانی را برای فعالیتهای ضد دموکراتیک خود برمیگزیند چندان مهم نیست. درسی که از تونس باید بگیریم این است که همانطوریکه اسلامگرایان کنار گذاشته شدند، مخالفان سکولار هم بعد ار آنها به کنار زده میشوند.
*مایکل جی. کاپلو (Michael J. Koplow) متخصص در امور خاور میانه و دموکراسی، استاد دانشگاه جرج تون امریکا، مدیر برنامه انستیتو اسرائیل(Israel Institute) ) نویسنده مقالات برای مجلات فارین پالیسی Policy) Foreign) و سکیوریتی استادیز (Security Studies) و نشریه عثمانیان و صهیونیست ها( Ottomans and Zionists) است.
منبع: فارن افرز
یک حزب سیاسی اسلامی آراء زیادی کسب میکند و سپس توسط رژیم اقتدارگرا سرکوب میگردد و رهبران آن دستگیر می شوند. حزب زیرزمینی میشود، در حالی که سکولارها و دیگر گروههای سیاسی اعمال خشن حکومت را تحت عنوان امحای یک تهدید تروریستی تحسین میکنند. در این میان رژیم و احزاب غیر اسلامی به جامعه جهانی اطمینان میدهند که بعد از حل و فصل اسلامگراها، فرایند سیاسی منطم از نو پی گرفته خواهد شد.