مشکل اسلامگرایان عرب با جمهوری اسلامی ایران در چیست؟
عبدالرحیم التهامی پژوهشگر و فعال رسانهای مراکش(مغرب) در یادداشت شفاهی که شعوبا آن را منتشر کرده به مشکلات متفاوتی پرداخته که به سبب آنها اسلامگرایان عرب نتوانستهاند در این چهل سال که از انقلاب اسلامی در ایران میگذرد به بهانه آنها خود را با آنها تطبیق کنند.
ازآنجاییکه ایران مهد انقلاب اسلامی است، ضروری است که نگاه دیگران به این سرزمین را بدانید، چراکه سخن درباره یک حکومت عادی نیست، بلکه درباره انقلاب اسلامی و طرحی اسلامی سخن میگوییم که به حسب نص قانون اساسی مسئولیتهایی در قبال مستضعفان عالم دارد. برای همین، یا باید در این باره به طور مستقیم از دیگران پرسش شود و یا به شکل غیر مستقیم و از خلال سخنها و مطبوعات ببنیم که دیگران چگونه به ایران نگاه میکنند.
همینجا باید بگویم که وقتی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به وقوع پیوست و در برابر قدرتهای سلطهگر و مستکبر دنیا ایستاد، آنها هرگز نپذیرفتند که چنین حکومت آزاد، مستقل و غیر وابستهای وجود داشته باشد، بویژه به علّت موقعیت ژئواستراتژیک ایران و اینکه شاه ایران ژاندارم آمریکا در منطقه بود و پس از آن برای آنها قابل پذیرش نبود که دولتی بیطرف و آزاد وجود داشته باشد.
این منطقه برای آمریکا، دولتهای اروپایی و اسرائیل خیلی مهم بود. به همین دلیل استکبار تصمیم گرفت که این منطقه را محاصره کند و امام خمینی هم همان ابتدای جنگ صدام بر ضد جمهوری اسلامی به درستی تشخیص داد که واقعیت این تجاوز، دست آمریکاست که از آستین صدام در آمده است. این جنگ، آمریکایی است و صدام یکی از ابزارهای آمریکاست و دلیل آن هم در اختیار دادن همه امکانات مادی و نظامی و رسانهای و … از سوی همه کشورهای به صدام است.
کارکرد جنگ و مسائل مذهبی مانند کارکرد سلاح شیمایی است و بسیاری از گروهها هستند که وقتی به آنها گفته شود در ایران صحابه را دشنام میدهند، خشمگین میشوند و به هم میریزند و همین تصویر ایران را در نگاه آنها خراب و ویران میکند.
بخشی دیگر از جنگ هم جنبه مذهبی و تحریک دیگران ضد ایران بود و تاکید بر عنصر مذهبی و خراب کردن چهره ایران؛ به این معنا که عربستان سعودی به طور خاص و برخی دیگر از حکومتهای خلیج فارس از رسانهای سوء استفاده کردند و با تأکید بر عنصر مذهب مردم دیگر کشورها را علیه ج.ا.ا تحریک میکردند. برای مثال، برخی از مجلات مانند «السیاسه العربیه» و «الثقافه الفکریه» و «الحوادث» که عمده آنها در بیروت و لندن منتشر میشد. همه اینها به دنبال جنگ رسانهای و فتنه و فریب و پروپاگاندا ضد ایران در زمان جنگ صدام بودند و سعودی از اینها بسیار زیاد حمایت میکرد، از جریانهای وهابی حمایت میکرد، برخی از قلم و نخبهها را خرید تا در خدمت اهدافش باشند و علیه ایران بجنگند. این کارها را هم میکرد تا جایگاه خودش را در منطقه پیدا کرده و با مسائل مذهبی در مقابل ایران بایستد.
میتوان گفت که کارکرد جنگ و مسائل مذهبی مانند کارکرد سلاح شیمایی است و بسیاری از گروهها هستند که وقتی به آنها گفته شود در ایران صحابه را دشنام میدهند، خشمگین میشوند و به هم میریزند و همین تصویر ایران را در نگاه آنها خراب و ویران میکند. این مسئله همچنان هم ادامه دارد.
قبل از اینکه به نگاه گروههایی مانند جریانهای اسلامگرا و اخوانالمسلمین یا گروههای چپگرا یا لیبرالها و تجددطلبان و سکولارها در کشورهای عربی نسبت به ایران بپردازیم، باید نگاه تودههای مردم عادی در کشورهای عربی را بدانیم. در این باره ما با تجربه چهل ساله انقلاب رو به رو هستیم و اینگونه نیست که در طول این چهل سال یک نگاه ثابت نسبت به ایران وجود داشته باشد و به حسب شرایط و حوادث این نگاه متفاوت است، چرا که حوادث گوناگونی اتفاق افتاده و البته در این چهل سال مواضع داخل ایران هم متفاوت بوده و تغییر کرده است.
مثلاً در زمان جنگ، تلاش شد که نگاه عموم مردم عرب زبان به ایران منفی شود بویژه اینکه پس از بازپس گیری سرزمینهای ایران، صدام ادعا میکرد که میخواهد جنگ را متوقف کند اما ایران به دلایلی جنگ را ادامه داد تا شروط خودش مثل پرداخت خسارت جنگ و تعیین آغازگر جنگ را بقبولاند و همین باعث شد که ایران وارد خاک عراق شود. در مقابل وقتی که نقش ایران در مسئله فلسطین آشکار شد، تأثیر مثبتی در میان عموم مردم کشورهای عربی گذاشت. بنا بر این، در طول این چهل سال، نگاهها همیشه یک شکل نبوده و به حسب شرایط تغییر کرده است.
با این مقدمه، بر اساس معاشرتها و رفت و آمدها و نه بر اساس بررسیهای دقیق و علمی میتوان گفت که الآن مردم عادی کشورهای عربی برای ایران احترام قائل هستند، چرا که اولاً میبینند و میفهمند که حکومت ایران، حکومتی مستقل و غیروابسته است و در مقابل آمریکا ایستاده است. آمریکا نماد شرّ در ذهن مردم کشورهای عربی است.
وقتی که از عموم مردم عرب سخن میگویم، مقصودم مردمی هستند که در دوران جوانی رادیو «صوت القاهره» و سخنرانیهای جمال عبدالناصر را گوش میدادهاند و با دشمنی اسرائیل و آمریکا پرورش یافتهاند. ایرانی که تمام قد در مقابل آمریکا ایستاده، توانایی هستهای دارد، با 5+1 مذاکره میکند و حقوق هستهای خودش را با دیپلماسی قوی میگیرد، از گروههای مبارز فلسطینی به طور کامل و قوی پشتیبانی میکند و پشتیبان اساسی و مهمی برای فلسطینیان است، این مسائل از چشم توده مردم کشورهای عربی پنهان نمیماند.
در هر صورت، نگاه مردم عادی در کشورهای اسلامی به ایران، نگاهی مثبت و عزتمندانه و افتخارآمیز است. همچنان که انتقام گرفتن از خون شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس باعث شد مردم عادی در کشورهای عربی نسبت به ایران نگاه مثبتی پیدا کنند و تلاشهای مخالفان جمهوری اسلامی به نتیجه نرسد. من وقتی که به کشورمان میروم تلاش میکنم که نگاهشان را به ایران بدانم و بپرسم.
مردم عادی کشورهای عربی برای ایران احترام قائل هستند، چرا که اولاً میبینند و میفهمند که حکومت ایران، حکومتی مستقل و غیروابسته است و در مقابل آمریکا ایستاده است. آمریکا نماد شرّ در ذهن مردم کشورهای عربی است.
به نسبت نگاه نخبگان و گروههای چپگرایی که ضعیف شدهاند ولی همچنان در کشورهای عربی وجود دارند، مواضع و حرکتهای اسلامی و اسلامگرایان متأسفانه مواضعشان ستیزهجویانه است. برخی نسبت به جنبه مذهبی حساسیت دارند و مشکلات اهل سنت، نص قانون اساسی که مذهب حکومت را شیعه میداند، وجود نداشتن مسجدی برای اهل سنت در تهران و سرکوب اقلیتهای مذهبی در ایران مسئله آنهاست.
البته برخی از سلفیه و برخی از جریانهای نزدیک به اخوان نسبت به ایران دشمنی نداشتند ولی با ورود ایران به سوریه و حمایت از نظام سوریه مواضعشان به یک باره و به طور کلی تغییر کرد؛ یعنی میتوانیم بگوییم که سال 2013 مواضعشان درباره ایران و به طور کلی محور مقاومت دشمنانه شد و دخالت ایران و حزب الله را حمایت از استبداد به شمار میآوردند. آنها بدون توجه به اینکه نظام سوریه را حزب بعث و ارتش سوریه در دست دارند، ورود ج.ا.ا به سوریه و حمایت از چنین نظامی را نوعی مذهبگرایی و حمایت از طایفه علویان و نصیریه میدانند.
درباره مسئله هستهای هم معتقدند که ایران تغییر کرد، نتوانست در برابر فشارها مقاومت کند، در نهایت تسلیم شد و به سمت توافق و به سمت غرب و عادی سازی روابط رفت و روشن شد که مصالح در سیاستهای ایران نقش تعیین کننده دارد؛ نه اصول و مبانی. بله در ایران انقلاب شده ولی در نهایت، در برابر تحریمها و فشارها نتوانست دوام بیاورد و تسلیم شد.
این نگاه حرکتهای اسلامی و حرکتهای متأثر از اخوانالمسلمین است، مثلاً در مغرب اخوانالمسلمین به صورت سازمان و ساختاری وجود ندارد ولی حرکتهایی شکل گرفته که متأثر از اخوان المسلمین هستند و از لحاظ فکری با آنها هم افق هستند. همه اینها یک نوع نگاه به ایران دارند و رفتار آن را فرقهگرایانه و دخالت در سوریه را برای سرکوب انقلاب مردم و تقویت استبداد میدانند. همچنین اینها از همه درگیریها و اغشاشات در ایران حمایت میکنند و آنها را خواستههای مردم برای تحقق آزادی میدانند، مانند حوادث سال 2019 (حوادث آبان 98) که آن را شورش مردم در برابر دیکتاتوری میدانستند.
اینها پیچیدگی مسئله سوریه را نمیفهمند و نمیدانند که هویت مقاومت در سوریه مورد هدف قرار گرفته است. حتی پیش از بهار عربی و زمان سقوط بغداد، برای هدف قرار دادن سوریه برنامه داشتند. بعد از جنگ سی و سه روزه در سال 2006 نیز سوریه هدف بعدی بود و کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا گفته بود که این جنگ سرآغازی برای شکلگیری نظام نوین جهانی است و در محاسباتشان اینگونه بود که با نابودی حزب الله و تغییر اوضاع سیاسی در لبنان به سراغ سوریه میروند. در همان سال 2006 پیش بینی آنها این بود که مقاومت در لبنان نابود میشود، سپس به سوریه میروند و نظام سوریه را از بین میبرند. بنابراین، نظام سوریه مورد هدف بود، چرا که از مقاومت حمایت میکرد و به دنبال این بود که بدون اتکا به دیگران و با استقلال به پیشرفت دست پیدا کند.
برخی از سلفیه و برخی از جریانهای نزدیک به اخوان نسبت به ایران دشمنی نداشتند ولی با ورود ایران به سوریه و حمایت از نظام سوریه مواضعشان به یک باره و به طور کلی تغییر کرد؛ یعنی میتوانیم بگوییم که سال 2013 مواضعشان درباره ایران و به طور کلی محور مقاومت دشمنانه شد و دخالت ایران و حزب الله را حمایت از استبداد به شمار میآوردند.
به هر حال، وقتی بحران کرونا پیش آمد و برخی به کارهای غیرشرعی و نادرستی مانند لیسیدن ضریحها در مشهد و قم اقدام کردند، آنها میگفتند که ایران با دجّال و خرافات با کرونا رو به رو شده و با این روش به بیراهه میرود و با این خرافات ملّت ایران را بدبخت کرده و نابود میکنند.
هر چند همان وقت دانشجوهای یکی از دانشگاههای ایران کیتهای تشخیص کرونا را از طریق سفارت سوئیس برای آمریکاییها فرستادند ولی آنها این کارها را به پای حکومت ایران نمیگذاشتند و این را تلاش یکی از آزمایشگاههای علمی زیر مجموعه یکی از دانشگاههای ایران میدانستند. آنها میگفتند که یک آزمایشگاهی این کیتها را تولید کرده و در یک حرکت برادرانه و انساندوستانه اینها را از طریق سوئیس برای مردم آمریکا فرستادند که از کمبود وسائل رنج میبردند. آنها مسخره میکردند که ایران چطور میتواند به آمریکا کمک کند. حتی یکی از خانمها باور نمیکرد و میگفت: این خبر کذب است، تا اینکه برای او عکسی فرستادند که نمونهای از این کیتها را نشان میداد. البته پس از چند روز ایران ماهواره به فضا فرستاد و آنها در این باره سکوت کردند، چرا که دستاوردی غیر قابل انکار بود و واکنش و اظهار ناراحتی آمریکا و اسرائیل به آنها اجازه انکار نمیداد. در هر صورت، موضع دشمنانه آنها را وادار میکند که مسخره کنند و باور نکنند.
از طرف دیگر، حرکتهای اسلامی از نظام ترکیه حمایت میکنند و اردوغان برای آنها یک نماد است و از تجربه اقتصادی اردوغان به عنوان تجربهای موفق سخن میگویند. آنها در حالی از اردوغان با شیفتگی و اعجاب سخن میگویند که او به دنبال عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی است و فقط چند سال پس از حادثه کشتی مرمره، ترکیه و اسرائیل به توافقنامه همکاریهای استراتژیک رسیدند و گزارشها و اخباری وجود دارد حاکی از این که این دو، برای تقسیم منطقه بویژه درباره سوریه با هم توافق کردهاند.
به هر حال، هرچند ترکیه به دنبال عادی سازی روابط و سازش با رژیم صهیونیستی است اما اسلامگرایان، ترکیه را بر ایران ترجیح میدهند و وقتی به آنها گفته میشود: چرا اینقدر نسبت به ترکیه علاقمندید؟ میگویند که حزب عدالت و توسعه توانسته چنین حرکت بزرگ اقتصادی را رقم زده و ترکیه را به قدرت اقتصادی قابل قبولی تبدیل کند. با وجود اینکه نظام ترکیه نظامی اسلامی نیست ولی آنها ناچارند که از آن حمایت کنند و هیچ نمونه قابل پذیرشی برای آنها وجود ندارد.
ایران را هم نمیتوانند بپذیرد، چون به لحاظ بافت مذهبی خارج از چارچوب ذهنی و خاص آنهاست. وقتی هم به آنها گفته میشود: به مواضع گروههای فلسطینی و قدردانی آنها بویژه حماس از حمایتهای ایران توجه کنید، میگویند که فلسطینیها ناچارند و نیاز دارند و هیچکس از آنها حمایت نمیکند و فقط ایران رافضی حمایتشان میکند، پس مجبورند مجامله کرده و تشکر و قدردانی کنند.
در نتیجه، اسلامگرایان بدون هرگونه پشتوانه فکری از نمونه ترکیه حمایت میکنند، به این دلیل که وقتی از نگاه اسلامی در تونس یا مغرب دم میزنند، باید نمونه عملی ارائه کنند. وقتی هم که به آنها گفته میشود اردوغان نژادپرست است و هیچ احترامی برای عرب قائل نیست، تجربه او در سیاست و اجتماع، تجربهای اسلامی نیست، در تخریب سرزمینی عربیاسلامی؛ یعنی سوریه نقش داشته و تکفیریها را با هماهنگی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و غیر آن پشتیبانی و نظم دهی کرده و ارتباط استراتژیک با اسرائیل دارد، با این وجود چرا از او حمایت میکنید؟ جوابی برای گفتن ندارند.
مشکل اینجاست که وقتی در قبال نظامی که نهفقط رابطه عادی، بلکه رابطه استراتژیک با اسرائیل دارد و در امور متعددی با اسرائیل همکاری میکند، موضع صریح و شفافی نداشته باشی، در عمل به سمت عادیسازی روابط رفتهای و آن را قبول کردهای. من به آنها میگویم که ایران دخترعمه یا دخترخاله ما نیست که از آن حمایت میکنیم، بلکه میبینیم ایران همواره از فلسطین حمایت میکند، در مقابل دشمن ملّتها؛ یعنی آمریکا میایستد، روابطش را با همسایگان بر اساس حسن جوار و همکاری تنظیم میکند، وجود آمریکا را در منطقه نمیخواهد و نمونهای آزاد و مستقل است. ما به این دلایل از ایران حمایت میکنیم اما شما نظامی را میپذیرید که هیچ کاری در مسئله فلسطین نمیکند، بلکه محور ترکی قطری بهویژه ازآنجاییکه به لحاظ ایدئولوژیک به هم نزدیک هستند، بر حماس فشار آوردند تا از حمله دست بردارد و آتشبس با رژیم صهیونیستی را بپذیرد.
حرف ما به اسلامگرایان همیشه این است که شما متأسفانه خودتان را از این نمونه آزادگی و نمونهای که نشان میدهد اسلام میتواند زندگی را اداره کند، محروم کردهاید. خودتان را از حرکتی فقهی و اجتهادی محروم کردهاید که با متغیرات هماهنگ است و علت همه اینها اعتبارات مذهبی است.
منبع: شعوبا
نویسنده طوری این مقاله آن قدر مغرضانه و جانب دارانه نوشته که انگار یک کارشناس رسمی دولت جمهوری اسلامی است . در بعضی مموارد هم خلاف واقعیت را گفته است مثل آن جا که می گوید اکثریت مردم عادی عرب نگاه مثبتی به ایران دارند در صورتیکه که این چنین نیست و تقریبا همه کشورهای عربی نگاه منفی به ایران دارند . بر خلاف ادعای نویسنده هم که مدعی است کار تحقیقاتی صورت نگرفته است طی چند نظرسنجی ثابت شده که نظر تقریبا تمام ملت های عربی حتی ملت فلسطین به ایران منفی بوده است . جالب این جاست که در یکی از نظرسنجی ها ۵۷ درصد یعنی بیش از نیمی از مردم فلسطینی گفته بودند که ایران را در مبارزه با اسرائیل صادق نمی دانند . در مورد دولت سوریه هم مردم جهان عرب آن را یک دولت جنایتکار و استبدادی می دانند نه یک دولت به اصطلاح عضو مقاومت و یکی از دلایل چهره منفی و منفورشدن ایران نزد ملت های عرب حمایت ایران از این دولت استبدادی است . در مورد عراق هم که ایران و ایرانی نزد اکثریت ملت عراق حتی اکثر شیعیان منفور است و این را در تظاهرات مناطق شیعه نشین عراق دیدیم .