آسیب شناسی دینپژوهی در عصر مدرنیته
محمدصادق ذوقی
دینشناسی و دینپژوهی، با ظهور مظاهر مدرنیته دچار برخی آسیبهای روششناختی شده است که واکاوی و تبیین این آسیبها میتواند به ارتقا روششناختی مباحث دینشناسی منجر شود که این پژوهش، واکاوی و تبیین این آسیبها را وجهه همت خود قرار میدهد.
دین مجموعه حقائق و ارزشهایی است که از طریق وحی یا الهام به ارمغان رسیده است ولی نکته مهمی که در این بین وجود دارد، نحوه تفسیر آموزههای دینی میباشد؛ بنابراین اصل دین به عنوان یک مقوله و امر ثابت تلقی میشود ولی دینپژوهی، امری متغیر میباشد که تحت تأثیر شرایط، زمان و مکان، تغییر میکند و دست خوش تحول میشود.
این تغییرات گاهی مثبت بوده و به ارتقا اندیشه دینی کمک میکند و گاهی هم دینشناسی و دینپژوهی را با چالشهایی همراه کرده است که ضرورت واکاوی و تبیین آن را ایجاد میکند. این پژوهش، واکاوی برخی از آسیبها و چالشهای موجود در عرصه دینپژوهی را وجهه همت خود قرار میدهد.
آسیب غفلت از منابع دینی
یکی از آسیبهای اساسی در حوزه دینشناسی، غفلت از منابع دینی میباشد. امروزه با توجه به رشد روز افزون عقلگرایی، شاهد تأثیر این گرایش در دینپژوهی میباشیم؛ چراکه دین پژوهان و دین شناسان، درصدد تبیین و تفسیر دین و گزارههای دینی از طریق روشها و رویکردهای عقلانی هستند که در این مورد باید اظهار داشت که هر چند جایگاه عقل و روشهای عقلانی در تفسیر گزارههای دینی، امری شناخته شده و مورد پذیرش میباشد ولی اتخاذ افراطی این رویکرد، صحیح نمیباشد و باید به نقش منطقی و شناخته شده عقل در تفسیر اندیشه دینی ملتزم بود.
علاوه بر این، اندیشه دینی در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و خانوادگی ظرفیتهایی دارد که غفلت از منابع دینی، دین شناسان و دین پژوهان را از این منابع غنی محروم میسازد و ثمره آن، بی بهره بودن عرصههای متعدد فردی و اجتماعی از منابع دینی میباشد؛ لذا شناخت جامع اندیشه دینی در عرصههای مختلف، میتواند مقدمهای برای استفاده و بهره مندی بیش از پیش از ظرفیتهای دینشناسی و دینپژوهی باشد.
آسیب جزئی نگری در دین
از دیگر آسیبهای دینشناسی و دینپژوهی، باید به جزئی نگری در دین اشاره کرد، در عرصه دینشناسی، مقدسترین مؤلفه، دین میباشد ولی نکتهٔ پر اهمیت این است که نحوه تفسیر و تبیین دین نیز اهمیت قابلملاحظهای دارد که در این بین، یکی از آسیبهای جدی، جزئی نگری در دین میباشد؛ دین به عنوان یک مجموعه و کل، نازل شده است و در تفسیر آن، قید کلی بودن را باید لحاظ کرد؛ در تفسیر آیات و روایات نمیتوان به یک آیه اکتفا کرد، بلکه باید آیات را در عرض و طول یکدیگر تفسیر نمود و در تفسیر روایات نیز همین رویکرد را اتخاذ کرد؛ به عنوان مثال، فقها در فرآیند اجتهاد و صدور فتوا، زمانی که در مورد روزه حکم میدهند و احکام آن را بررسی میکنند، بر این امر تلاش دارند که تمام روایات و آیات موجود را بررسی و مشاهده نمایند تا مبادا حکم و فتوای ایشان خلاف واقع نباشد؛ این مثال در باب فتوا و اجتهاد بود، در عرصههای دیگر دینشناسی و دینپژوهی، باید این رویکرد را مورد تاکید قرار داد و دینشناسی جزء نگرانه را به عنوان یک آسیب و چالش اساسی در این عرصه تلقی کرد.
هر چند دین به عنوان یکی از برترین ایدئولوژیها شناخته میشود که از جانب خداوند متعال نازل شده است، و برای نیل به اهداف خود راهکارهایی را ارائه میکند ، ولی بحثهای روششناختی این ایدئولوژی، تابع برخی رویکردها و الگوهایی میباشد که برآمده از اندیشه دینی و دیگر دانشها میباشد که میتوان این روشها را در عرصه دینپژوهی و دینشناسی ارتقا داد و اصلاح کرد که با شناسایی این آسیبها، باید درصدد مرتفع نمودن آسیبهای مذکور بود.
عدم استفاده از ظرفیتهای دینپژوهی دانشهای نوظهور
هرچند تحول در اندیشه دینی به معنای مذموم آن در ادبیات علمی نهادینهشده است، لکن یکی از معانی رایج تحول در معرفتهای انسان، رشد و افزایش کمی دانستهها و آگاهیهای او میباشد که پژوهشگران و متفکران این عرصه باید در تلاش باشند که هر چه بیشتر از ظرفیتهای روششناختی موجود در عرصه تحول مثبت و رشد اندیشههای دین بهرهجویند.
همانطور که پیشتر ذکر شد، یکی از آسیبهای جدی در عرصه دینپژوهی، گرایشهای افراطی به نوگرایی و عقلگرایی در منابع دینشناسی و دینپژوهی میباشد، متقابلاً، یکی از آسیبهای دیگری که نقطه مقابل این امر میباشد، عدم اعتنا به ظرفیتهای روششناختی دانشهای نوظهور میباشد. دانشهای نوظهور در حوزه تفسیری و متن شناسی و تفسیر متن، ظرفیتهای قابلملاحظهای در عرصه تفسیر متون دینی و متن مقدس در اختیار پژوهش گران و مفسران قرار میدهد که ایشان میتوانند از این ظرفیتها در تفسیر آیات و روایات استفاده نمایند و به کاربندند.
دانشهایی چون هرمنوتیک، تحلیل محتوا، فلسفه تحلیلی و تحلیل گفتمان ازجمله دانشهای بعضاً نوظهوری هستند که میتوانند تأثیر قابلملاحظهای در توسعه روششناختی تفسیر متن مقدس و آیات و روایات داشته باشند که غفلت از این دانشها به معنای محروم کردن خود از ظرفیتهای موجود در این رشتهها میباشد.
نکتهٔ مهمی که در اعتبار روششناختی این دانشها باید متذکر شد این است که برای اثبات جواز اعتنا به این روشها و دانشها، باید این مبادی روششناختی مورد بازخوانی قرار بگیرد و از جهت حجیت و جواز اعتنا به این روشها مورد اثبات قرار بگیرد، چراکه درنهایت این رشتهها و دانشها در فرآیند اجتهاد و صدور حکم و فتوا به کاربسته میشوند، لذا ازاینجهت، بحث حجیت این روشها از اهمیت قابلملاحظهای برخوردار است.
به جهت چنین ضرورتهایی است که برخی تاکید دارند که بهطورجدی و بی مداهنه به نقادی و بازپژوهی علوم دینی رایج ازلحاظ روششناسی، ساختار، مبادی تصوری و تصدیقی پرداخته شود و از این رهگذر، رهیافتهای نوظهوری برای ارتقا رویکردهای دینپژوهی و دینشناسی معاصر استفاده کنیم.
یکی از معانی رایج تحول در معرفتهای انسان، رشد و افزایش کمی دانستهها و آگاهیهای او می باشدکه پژوهشگران و متفکران این عرصه باید در تلاش باشند که هر چه بیشتر از ظرفیتهای روششناختی موجود در عرصه تحول مثبت و رشد اندیشههای دین بهرهجویند.