چگونه شهیدچمران و شهید بهشتی تفاوط داشتند (متفاوتتر از تفاوت)
محسن سلگی
خطوط ذیل در جهت مستدلکردن این مدعاست که شهادتطلبی تکفیری مبتنی بر تقلید است نه اندیشه و تفکری. این مدعا در یادداشتی با عنوان «شهیدچمران تفاوط داشت» در سایت دینآنلاین به بیانی متفاوت از اینجا مطرح شده بود. بهعبارتدیگر، تکفیری، تفکری نیست.
نزد تکفیریها اولویت با رفتار است نه اخلاق و اعتقاد. برای همین جهاد را بالاتر از هر چیزی قرار میدهند؛ جهادی که ما آن را جهاد اصغر تلقی و جهاد اکبر را جهاد با نفس میدانیم. ریشه برداشتن «حی علی خیرالعمل» از اذان همین بود که گفتند نماز بهترین اعمال نیست، بلکه جهاد با سیف برترین اعمال است.
در نگاهی عمیقتر و با وجود اینکه عقیده از عناصر ناخودآگاه جمعی اینان است اما باید گفت نزد اینان، ایمان به ایقان آن هم ایقان به منزله امری روانشناختی (آن هم روانشناختی با برتری رفتار بر اخلاق) فروکاست شده و از ایقان معرفتشناسی که در سبد اعتقادات قابل توضیح است اثری/اثرچندانی نیست.
بیایمانی است که تکفیریها را بر آن میدارد در همین دنیا قیامت را برپا دارند. ظاهرگرایی به نزد اینان سبب میشود قیامت را در همین دنیا اقامه کنند.
تکفیریها از یک متفکر بزرگ محروم بودهاند. ابن تیمیه را هم بهراحتی نمیتوان سلف نوتکفیریها انگاشت. در اندیشه او تجربه و طبیعت هم عنصری مهم هستند و اما نوتکفیریها از این هم سطحیتر و ظاهرگراترند.
در مقابل، شهادت در مکتب شیعه و امام خمینی(ره) در وهله اول بر اعتقاد فکری، سپس بر اخلاق و فقه مبتنی است.
نگاه عرفانی امام و کسانی مانند شهیدچمران به شهادت و زندگی در سبد اخلاقیات قرار میگیرد و نگاه حِکمی و فلسفیشان به شهادت در سبد اعتقادات و عمل شهادت به منزله جهاد اصغر در سبد رفتار قرار میگیرد.
و اما شهد شهدای هفت تیر
شهید بهشتی چه مثالِ مثالی و تمثالی برای شهادت همراه با شهود عقلی و شهود قلبی و شهود عملی است. او بهشت شهود و بهین و مهین است؛ او مهِ میهن است؛ ستاره استوار، رخش درخشانِ تعقل و تعبد و شهدِ شهدای هفت تیر است؛ عصاره عصر طلوع و عصیان علیه عصیان بهمنزله تندرویی و کجخویی بود.
اما شهیدانی کمنام چون مهندس نخبه توحید رزمجومین آن میان بیآنکه روی مین رفته باشند، با آنکه پشت میز بودند اما از زمین و زمان برکندند و جانان و جاودان شدند. هفت تیر، تیر خلاص نبود، تیر اخلاص بود.
تکمله:
سبد اعتقادات؛ بُعدش بینشی، ویژگیاش شناختی، متعلقاش ذهن، معارفاش فلسفه وکلام و حکمت است.
سبد اخلاقیات را با بعد گرایشی، ویژگی عاطفی، متعل قلب و معارفی چون اخلاق و عرفان عملی میشناسیم.
تمایزات فوق در سبد احکام چنین است:
بُعد: کششی
ویژگی: رفتاری
متعلق: اعضا و جوارح
معارف: فقه(اصول فقه به سبب جنبه عقلیاش در دو سبد احکام و اعتقادات قرار میگیرد. برخی اصول فقه را در سبد احکام یا رفتار جای میدهد در حالی که اصول فقه جنبه استدلالی دارد و حق آن است که برای آن قائل به دوزیستبودن باشیم؛ نیمی از حیات و ماهیتش در سبد احکام و نیمی دیگر در سبد اعتقادات قرار میگیرد.)
امام خمینی در «چهل حدیث»، از سه دسته آیه محکمه(علوم عقلیه وعقاید حَقه اسلامی)، فریضه عادله (علم اخلاق و تصفیه قلوب)، سنه قائمه (علم ظاهر و علوم آداب قالبیه) سخن به میان آوردهاند.
جالب است که سبد اعتقادات و اخلاقیات ناظر به جوانح (درونیات انسان) است و احکام ناظر به جوارح یا بیرونی انسان.
شهادت نوتکفیری غالباً بر مدار ظاهر و جوارح است و برای همین با فلسفه و عرفان سر ستیز دارند.
شهادت چمران و بهشتی جوانحی بود تا جوارحی. برای همین جواهر بودند، جوهری و گوهری بودند. شهامت و تفکرشان جناحی نبود. میدانستند جناحیبودن وبال است نه بال (گرچه جناح به معنی بال نیز است). عاشق خمینی بودند اما بیش از خمینی، عاشق حق. حق معیار خمینی بود نه خمینی معیار حق. دانستند که هر چه سبکبارتر سبکبالتر. چون پروانهای بیپروا پر گشودند و رفتند.