آیا انسان پساکرونا تنهاتر خواهد شد؟
حمیدرضا یوسفی
پرداختن به عواقب بروز این پاندمی و سببشناسی شرایط جدید ایجادشده یکی از وظایف همه دانشمندان در رشتههای مختلف و بهویژه روانشناسی است. این یادداشت سه موضوع را بهطور اجمالی دنبال میکند: طرح چالشهای ناشی از کرونا، سببشناسی موضوع از منظر روانشناسی کاربردی و راهکار برونرفت و فرصتسازی.
1. بیش از یکسوم جمعیت جهان، خود را به خاطر شیوع ویروس کرونا راهی قرنطینه کرده است. قرنطینهای که نهتنها باعث کاهش تردد گسترده در جهان شده، بلکه میزان روابط انسانها را بهطور بیسابقهای به حداقل رسانده است.
انسانها میترسند با یکدیگر دست دهند یا یکدیگر را در آغوش گیرند. موضوع غمانگیزتر برای انسان دارای عاطفه این است که باید از همنوعان خود، تا دو متر فاصله بگیرد و برای ورود به اماکن عمومی و مراکز خرید ماسک تنفسی بزند. پدر و مادر به علت ترس از ابتلا به این ویروس از فرزندان خود دوری میکنند و بسیاری از روابط، قربانی این «انزوای اجباری» شده است.
بیماران میترسند به پزشک مراجعه کنند و پزشک با یک مراعات بیسابقه با بیمار روبهرو میشود. شیوع این پاندمی جهانگیر باعث تغییر چشمگیر در جهانبینیها و نوع نگاه به انسان و روابط او با همنوعان خود شده است. انسانی که تا دیروز بهدنبال تحقق آزادی خود بود، امروز حاضر است که آزادانه از آزادی خود چشم بپوشد، خود را عضوی از جامعه بداند و براساس قوانین تعریفشده عمل کند، گویی که انسان تنها بوده است و پاندمی کرونا او را تنهاتر کرده است. انسان «مدرن» بهجایی رسیده است که «انزوا» را به «آزادی» ترجیح میدهد و حاضر است از همه آرزوهایش صرفنظر کند، ولی بیمار نشود وزنده بماند.
باید معترف شد که «شرایط» باعث تغییر چرخه روح و روان انسان میشود؛ لذا پرداختن به عواقب بروز این پاندمی و سببشناسی شرایط جدید ایجادشده یکی از وظایف همه دانشمندان در رشتههای مختلف و بهویژه روانشناسی است. این یادداشت سه موضوع را بهطور اجمالی دنبال میکند: طرح چالشهای ناشی از کرونا، سببشناسی موضوع از منظر روانشناسی کاربردی و راهکار برونرفت و فرصتسازی.
2. رفتارها، در بسیاری از حوزههای زندگی بشر محصول شرایط هستند و باعث تغییر رفتار و نوع معاشرت انسانها میشوند. نهتنها تجربیات تلخ ادوار مختلف زندگی، بلکه فاجعههای انسانی مثل زلزله، سیل و شیوع یک اپیدمی نیز میتوانند دگرگونیهای روانی متفاوتی ایجاد کنند و کانون زندگی انسان را تغییر دهند. لذا پاسخ به این سؤال که ما امروز با توجه به کرونا و تجربه قرنطینه طولانی که جهان پشت سر گذاشته است، چه درکی از «تنهایی در جهان پساکرونا» داریم یا خواهیم داشت، بسیار دشوار است. به همین دلیل نمیتوان مدعی شد که آیا انسان پساکرونا تنهاتر یا منزویتر خواهد شد یا خیر. بدیهی است که این شرایط دشوار و پرماجرا کلیه ارتباطات انسانی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و بهگونهای محدودتر خواهند کرد، علاوه بر اینکه باعث بروز رفتارهایی خواهند شد که تا به امروز شاید در مخیله خود نیز به آن نپرداخته باشیم.
موضوعی که به نظر من باید به آن پرداخت دلیل بروز این دگرگونیهای سرنوشتساز در کانون زندگی انسان است. پاسخ به این سؤال که چه تعریفی از «تنهایی» داریم، میتواند به تحلیل این پرسشها کمک بیشتری کند. البته در اینجا نباید «احساس تنهایی» را با «تنها بودن» و «تنها زیستن» اشتباه گرفت. تنها بودن اغلب دلایل بیرونی دارد مثل عدم تصمیم به ازدواج یا دوستیابی، جدایی از همسر یا از دست دادن یک عزیز و…، در حالی که «احساس تنهایی» دارای ساختار متفاوتی و مبین یک خلأ درونی است. این نوع تنهایی عبارت است از احساس دورشدگی یا ازدستدادگی و به نوعی احساس بریدگی خواسته یا ناخواسته از محیط پیرامون. البته تنها بودن و احساس تنهایی داشتن، میتوانند شکل حاد و مزمن انزواجویی به خود بگیرند و تبعات پرمخاطرهای را به همراه داشته باشند.
یکی از دلایل انزواجویی «ترس» است. ترس مثل شادی و سوگواری یک احساس بنیادین است. ترس باعث پیچیدگی زندگی روزمره و چرخش در نوع نگاه و شخصیت میشود. منظور در اینجا ترس سالم نیست، بلکه ترس بیمارگونه یا برخاسته از یک فاجعه است.
ترس، اغلب، احساس تهدید و خطر همهجانبه به وجود میآورد و ریشههای اعتماد را میبلعد و منجر به احساس بیقراری و ناامنی در سازمان روحی و رفتاری میشود. اینگونه ترس موجب گریز و فرار درونی میشود و معیار مدیریت رفتار را دشوار و با چالش جدی روبهرو میکند. ویروس کرونا یک بحران جهانی است که چنین ترسی را با خود آورده است و باعث بریدگی اجباری در روابط اجتماعی شده است که میتواند انسانها را به اوج ناامیدی، افسردگی، فشار روحی و در نهایت به سیری از زندگی بکشاند. ویروس کرونا و ترس ناشی از آن، مولد بحران کنونی در جهان است که تأثیر مستقیم روی رفتار فردی و روابط و نوع عملکردهای اجتماعی، فرهنگی، دینی و علمی گذاشته است.
3. بحرانها همیشه یک تهدید محسوب میشوند و پیامدهای متفاوتی به همراه دارند که یکی از آنها «تنهاییجویی» ناشی از مرگ هراسی است. انسان میخواهد که روابط اجتماعی خود را از دست ندهد، ولی همزمان از ابتلای به بیماری کرونا میترسد و ناخواسته از دیگران، حتی عزیزان خود دوری میکند.
بدیهی است که این ترس فراگیر نظام جهانی و چارچوبهای موجود آن را نیز دچار تلاطم پیچیده نموده است. ولی با تمام این اوصاف فکر میکنم که شدت پراکندگی این ویروس با سببشناسیهای صورت گرفته در ماههای آینده سیر نزولی خواهد داشت و باعث رشد اعتماد و کاهش ترس خواهد شد.
روند از بین بردن ترس به انزواهای خودخواسته و اجباری مردم پایان خواهد داد. «تنهایی ناخواسته» یا «انزواجویی اجباری» زمینه بسیار مناسبی برای بیماریهای قلبی، فشار خون، ایجاد افسردگی، زوال عقل و در نهایت کاهش طول عمر است که باید به آن بیتوجه نماند. البته در جوامع غربی که در همه آنها نوعی «برودت اجتماعی» نهادینه شده برقرار است، این ترس باقی خواهد ماند و اگر مورد آسیب شناسی سیستمی قرار نگیرد، تبدیل به «انزوای مضاعف» پس از رفع ویروس کرونا خواهد شد.
روانشناسان بخوبی میدانند که خفه کردن ترس در ضمیر انسان که اغلب باعث از دست دادن فرمان کنترل و مدیریت رفتار میشود، کاری بسیار دشوار است. برای جلوگیری از این روند باید با کرونا هراسی به ترس و عواقب آن دامن نزد. بسیج ملی و عملکرد سازمانهای غیردولتی میتواند آسیبهای جسمی و روانی ناشی از کرونا را کاهش دهد. اطلاعرسانی و آموزش عمومی و خدماترسانی و تأمین نیازهای بهداشتی و درمانی توسط سازمانهای غیردولتی میتواند به جامعه آرامش ببخشد و به کاهش ترس فراگیر کمک کند. مشارکت اجتماعی سازمانهای غیردولتی باعث تحکیم اعتماد در سطح جامعه و برخورد مشترک با این ویروس و آسیبهای ناشی از آن میشود.
اگر دنبال زندگی در یک جامعه مترقی و موفق هستیم، باید پیشگیرانه عمل کنیم و همه چیز را بهطور مستمر از صفر تا صد مورد آسیبشناسی قرار دهیم. آسیبشناسی در کنار تربیت صحیح در مدارس، دانشگاهها، نهادهای آموزشی دینی و غیردینی و خانواده این امکان را برای همه مردم فراهم میکند که از شبکههای مجازی نیز استفاده سالم کنند و با یکدیگر در مورد این ویروس و عواقب آن به بحث بپردازند.
روند رو در رویی با بیماری کرونا و عواقب تلخ آن را میتوان به فرصتی برای ایجاد همگرایی، مسئولیتپذیری و در مجموع سلامت ذهن و بهداشت رفتار تلقی کرد. اگر این عمل بهطور سیستمی، مداوم و روشمند مدیریت شود، امید و ایمان ایثارگرایانه برای عبور از همه جوانب این بحران میآفریند، همدلی همگانی و همبستگی و مشارکت اجتماعی ایجاد میکند و با از بین بردن ترس، حس امنیت فردی و جمعی را بالا میبرد و از شیوع انزواجویی گسترده جلوگیری میکند.