غلامرضا اعوانی: هنرمند اسلامی همیشه خدا را پشت پرده میبیند
به باور اعوانی در هنرهای غیر دینی هنرمند تمام صفات را به خود نسبت میدهند و نه به خداوند، اما هنرمند اسلامی همیشه خدا را پشت پرده میبیند.
بیستوچهارمین همایش بزرگداشت ملاصدرا با موضوع «فلسفه و هنر» که قرار بود خردادماه سال جاری برگزار شود، به علت بیماری کرونا و لزوم پرهیز از تجمعات، بهصورت مجازی برگزار شد.
غلامرضا اعوانی استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، در این نشست مجازی که فایل آن امروز منتشر شد، به بررسی فلسفه هنر متعالیه، درآمدی بر فلسفه هنر از دیدگاه ملاصدرا پرداخت و اظهار کرد: کنگره امسال ملاصدرا به حکمت هنر و هنر در حکمت متعالیه اختصاص دارد که موضوع بسیار مهمی است. یکی از راههای شناخت خداوند که در قرآن و در حکمت متعالیه تأکید شده است، شناخت خداوند از راه زیبایی است. مطمئنترین راه برای شناخت خداوند، شناخت زیبایی او در عالم است. خدا نهتنها زیباست که زیبایی را دوست دارد. زیبایی خداوند از درودیوار پیداست. هنر این امتیاز را دارد که عام است و در تمام ابعاد زندگی انسان تأثیر دارد. خانهای که انسان در آن زندگی میکند، مسجدی که نماز میخواند، شعری که میگوید، همه اینها ابداع هنری است و بیستوچهار ساعت در خوابوبیداری با هنر ارتباط دارد. به همین دلیل، هنر مطمئنترین راه برای شناخت خداوند است.
وی افزود: به همین دلیل در حکمت متعالیه بسیار بر هنر تأکید شده است. در مکتبهای غیر الهی هم بر هنر بسیار تأکید میشود. حالا ممکن است اشکال شود که در حکمت متعالیه کجا درباره هنر بحث شده است؟ شما وقتی درباره هایدگر و هگل مینویسید، از حرفهای پراکنده آنها یک فلسفه هنر استخراج میکند. در حکمت متعالیه، بحثهای عمیق و دقیقی درباره هنر وجود دارد، منتها ایشان مبادی را درس داده است. باید از این مبادی یک حکمت هنر متعالی استنباط کرد. بنده فقط به نکاتی در این زمینه اشاره میکنم که دانشجویان میتوانند از آنها استفاده کنند.
عضو هیئتعلمی دانشگاه ادامه داد: اولاً جمال الهی در تمام عالم پیداست. قرآن ما را تشویق میکند به مطالعه و تفکر و تأمل درباره جمال الهی در همه جای عالم؛ ازجمله تماشای کوه و دشت و حیوان و نبات. خداوند نمونه اعلای هنر است و هنر او در کل عالم پیداست؛ یعنی خداوند، هنرمند به معنای مطلق کلمه است. اما در حکمت متعالیه، هنر باید تابع حکمت باشد؛ چون حکمت متعالیه جمع بین قرآن، عرفان و برهان است و در هر چیز دید الهی دارد. بنابراین هنر در حکمت متعالیه نهتنها باید تابع حکمت باشد، بلکه باید تابع حکمت متعالیه باشد که این حکمت متعالیه جمع بین قرآن و عرفان و برهان است. پس روشن شد که قرآن خداوند را بهعنوان صانع مطلق و هنرمند مطلق معرفی میکند که صنع او در همهچیز پیداست.
وی در ادامه اظهار کرد: لازم است یک نکته فلسفی در اینجا مطرح بکنیم که اصلاً چرا هنر وجود دارد و چطور یک موجودی به نام انسان در عالم هست که دارای هنر است. البته سایر حیوانات هم هنر دارند، اما انسان هنرهای مختلف دارد. این نکتهای است که ملاصدرا بهتبع قرآن بر آن تأکید میکند و در حکمتهای الهی مورد توجه است و آن اینکه انسان مظهر تمامی اسما و صفات الهی است؛ یعنی کاملترین و جامعترین تعریفی که از انسان شده است و ملاصدرا آن را قبول دارد و نقل میکند، این است که «علّم الآدم الاسماء کلّها». بنابراین خلق و ابداع از صفات الهی است و انسان هم بهتبع آن خلق و ابداع میکند و دارای هنر است.
پژوهشگر فلسفه اسلامی افزود: قرآن و حکمت متعالیه هم انسان را به اسمای الهی دعوت میکند. قرآن میفرماید: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا». از این اسما، اسم مصور است، اسم بدیع است، اسامی خالق و باری است؛ منتها تمام اسمای الهی در هنر شرط است، یعنی وقتی هنرمند به کار هنری میپردازد، تمام این اسما در او هست. قدرت، سمع، بصر، اراده، علم، حکمت و … همه هست با تأکید بر صفاتی که دلالت بر هنر دارد؛ مثل مصور و خالق و باری و مانند آن. منتها فرق او با خدا این است که او خلیفه خداست؛ یعنی صفات ما و حتی روح ما استخلافی است. چون روح الهی در ما هست، همه این صفات به ما داده شده است. در هنرهای غیر دینی این اشکال وارد است که تمام صفات را به خودشان نسبت میدهند و نه به خداوند.
وی یادآور شد: هنرمند اسلامی همیشه خدا را پشت پرده میبیند. قرآن بر مسئله خلیفه بودن انسان خیلی تأکید میکند. مثلاً میگوید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ» (حدید/۷) یعنی از مالی که شما مستخلف آن هستید، انفاق کنید. پس صفات ما صفات استخلافی است، یعنی هنرمند همواره خدا را پشت پرده میبیند و خودش را خلیفه الهی میداند. اگر این نباشد، انسان همه این صفات را از خود میبیند و این امر از حکمت دور است؛ یعنی هنرمند دینی همواره تواضع دارد و خدا را میبیند. قرآن میفرماید: «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛ آیا شما آن را [بییاری ما] زراعت میکنید یا ماییم که زراعت میکنیم» (۶۴/واقعه). پس یک نوع خداشناسی در هنر وجود دارد و هنرمند حکمت الهیه متواضع است.
اعوانی اظهار کرد: نکته دیگر اینکه آن تعریفی که در حکمت آمده، در هنر هم هست. در حکمت متعالیه هنر را نمیتوانیم از حکمت و تعریفی که از حکمت هست، جدا کنیم. حکمت بهعنوان علم به حقایق اشیا تعریف شده است و هنر هم با حقایق اشیا سر و کار دارد. حکمت تشبّه به خداست؛ بنابراین در حکمت هم باید انسان متخلق به اخلاق الهی بشود. این تشبه از دو طریق ممکن است: یکی از راه حکمت رسمی و دیگری حکمت ایمانی و قرآنی که تمام انواع حکمت در حکمت متعالیه شرط است. حکمت متعالیه از پایینترین مرتبه که تشکیک است، شروع میشود و به بالاترین مرتبه میرسد که همان حکمت الهی و قرآنی است.
وی افزود: حکمت در ملاصدرا بهعنوان تولد ثانی تعریف شده است. تولد ثانی تولد روحانی است؛ یعنی حکیم هنرمندی که تابع حکمت متعالیه است، باید تولد ثانی داشته باشد. ایمان هم تولد ثانی است. قرآن کریم میفرماید: «أَوَمَنْ کانَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ؛ آیا کسی که مرده [دل] بود و زندهاش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود»(انعام/۱۲۲). کسی که ایمان نداشته باشد از نظر ایمانی مرده است. بنابراین هنر در حکمت متعالیه باید با تولد ثانی ارتباط داشته باشد. به همین دلیل است که افلاطون میگوید هنر باید تابع حکمت باشد و هنری که تابع حس است را باید از مدینه خارج کرد. مسئله دیگر مسئله دعوت به اسمای الهی است. هنر حکمت متعالیه با جدل درست نمیشود، با موعظه درست نمیشود و فقط با حکمت است: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ».