شحرور؛ رویکردهای جدید قرآنی و پاسداشت مقام زن
علی اصغر هادیپور
دکتر محمد شحرور(1938-2019) از قرآن پژوهان نواندیش سوریه بود. او بر اساس نظریات جدید علمی، به مباحث قرآن شناسی توجه می کرد. بیشتر نظریات قرآنی وی بر پایه داده های جدید علوم انسانی و علوم تجربی استوار بود. وی با دیدگاههای جدید علمی، کوشید تا نگاهی از زن در قرآن را ترسیم کند که مقبول جهان جدید نیز واقع گردد.
نقدی به مبانی فکری ناروا در حقوق زنان
از دیدگاه شحرور، در طول تاریخ اسلامی، دانشمندان و متفکران مسلمان، ناخواسته و ناآگاهانه مرتکب خطاهایی در فهم صحیح از قران شده اند. این تفکرات ناروا سبب شده تا برخی از حقوق زنان نادیده انگاشته شود.
شحرور، یکی از مبانی غلط در فکر اندیشمندان مسلمان را عدم فهم دقیق برخی از آیات در باب زن می داند. وی در این خصوص، شواهد و نمونه هایی را یادآور می شود. مثلاً اینکه لفظ نساء در آیه “للنّاس حُبّ الشَهواتِ مِن النِساءِ وَ البَنینَ”(آل عمران-14) و آیه “نِساءُکُم حَرثٌ لَکُم…”(بقره-223) به معنای زنان نیست، چرا که اگر به معنای زنان تفسیر کنیم نتیجه این می شود که زنان اشیایی بیش نیستند. همانگونه که به تعبیر شحرور در فقه اسلامی نیز تا به حال زن به عنوان یک شیء محسوب می شده است و یا به دلیل سیطره مرد بر زن، قوانین اسلامی به نفع مردان است و نه به نفع زنان.
اگر در این آیات، زن را محور قرار دهیم، زن مایه فتنه برای مرد می شود. همچنین این برداشت به وجود می آید که بر زن واجب شده است که حجابش را رعایت کند؛ در صورتی که هیچ گاه نیامده است که مرد حجابش را رعایت کند که فتنه برای زن است. این در حالی است که قرآن این مسأله را به گونه ای دیگر مطرح کرده و ارتباط بین زن و مرد را ارتباطی دو سویه می داند. به عنوان نمونه آیه ی “هنّ لباسٌ لَکُم وَ انتُم لباسٌ لَهن” (بقره-187) بیانگر این موضوع است. اگر مصداق آیات فوق را زنان بگیریم، با بسیاری از آیات که با برابری زن و مرد حکم می کند تناقض خواهند داشت. محمد شحرور با تفسیر و بعضاً تأویل این آیات می کوشد تا از حقوق زنان در اسلام دفاع کند.
رویکرد زبانشناسانه
محمد شحرور همچنین کوشید تا با رویکردی زبانشناسانه به مباحث الفاظِ قرآنی توجه کند. وی با تکنیکهای زبانشناسی متن را تحلیل می کند و می گوید زبان قرآن زبان گفتاری است و تحلیل خاص خودش را دارد. وی تفسیر قرآن را به عهده ی افرادی می داند که به دانش زبانشناسی به خوبی واقفند. وی کتاب مستقلی را با عنوان “فقه المرأه” به رشته تحریر در آورده و این رویکرد زبانشناسانه را در احکام زنان مورد بررسی قرار داده است. شحرور همچنین در کتاب “الکتاب و القرآن” بر اساس معنای لغوی به تفاسیر جدیدی از قرآن در خصوص زنان دست زده است.
وی در این کتاب به تعبیر خود کوشیده است تا مشکل جمود فکری را که چندین قرن بر فکر اسلامی سیطره دارد، از طریق تفسیر لغوی و اعتنا نکردن به سنت و اقوال مفسران حل کند.[1]
شحرور با همین رویکردهای زبانشناسانه است که برخی از مبانی حقوق زنان در اسلام را به چالش می کشد. وی می گوید جنبه های نابرابری زن و مرد در بسیاری از موارد از جمله شهادت، دیه، قضاوت و غیره از طریق زبانشناسی قابل حل است. شحرور به زبان مذکر قرآن اشاره می کند و می گوید: “زبان عربی زبانی است که گرایش غالب آن مذکر است وهر واژه مذکر یک مفهوم مؤنث را در دل خود دارد. اگر با این شیوه به آیات قرآن نگاه کنیم موارد نابرابری قابل رفع است”. وی به عنوان نمونه، مثالی از قرآن را ذکر می کند. آیه “اِذ عَزَمُ الطّلاق” یعنی وقتی هر یک از دو طرف عزم طلاق کردند. به این معنا که هر دو حق دارند نسبت به طلاق خودشان اقدام کنند؛ نه اینکه تنها مردان حق و اذن طلاق داشته باشند.[2] با این رویکرد زبان شناسانه است که شحرور به نتایج جدیدی در احکام فقهی نائل آمده است.
ارث
بحث از ارث، یکی از مواردی است که شحرور به آن پرداخته و به نتایجی نائل آمده است. وی می گوید در مسألهی ارث، محاسبات قدما بر اساس حسابهای جبری بود. این محاسبات هنگامی که اندازه خانواده بزرگ می شود دیگر درست عمل نمیکند. شحرور از قوانین جدید ریاضی کمک می گیرد و بحث ارث را به نحو امروزین مورد واکاوی قرار می دهد. وی با تئوری مجموعهها، محاسبات ارث را انجام می دهد. از همین روست که به نتایج کاملاً متفاوتی دست می یابد. وی معتقد است که سهم زنان دو سوم و سهم مردان یک سوم است. شحرور با پیش کشیدن مباحث زبانشناسی و همچنین استناد به قواعد جدید ریاضی، به این نتیجه نائل آمده است.
وی به آیاتی اشاره می کند که مستمسکی در بحث ارث قرار گرفته است. به عنوان نمونه، این که خداوند میگوید: “یُوصیکُم اللهُ للذّکرِ مثلُ حظِّ الاُنثَییَن” به معنی این است که خداوند برای ارث زن و مرد حداقل و حداکثری را بیان کرده است. یعنی کمترین حد ارث، ارث زن است و بیشترین حد ارث، ارث مرد. به این معنی که درصد ارث به نسبت فرهنگ جوامع می تواند در این اقل و اکثر متغیّر باشد. یعنی اگر در جامعه ای مثل اسلام که وظیفه اقتصادی خانواده بر دوش مرد است، زن نصف مرد ارث می برد و اگر در جامعهای زن و مرد با هم وظیفه اقتصادی را داشته باشند، ارث بینشان مساوی تقسیم می شود و این خارج از حدود الهی نیست بلکه داخل در حدود الهی خواهد بود.[3] به عبارت دیگر، خداوند برای ارث دو حد و مرز قرار داده است: حداقل و حداکثر؛ نه آن که یک حد لایتغیر گذاشته باشد. لذا فرمود: وَ مَن یُعصِ اللهَ وَ رَسُولَه وَ یَتَعَدَّ حُدودَه یُدخلهُ نارا. (نساء -14)
به گفته ی محمد شحرور، لازمه ی تعیین این دو حد آن است که مسلمانان آزادند طبق شرایط خاص هر خانواده و جامعه میزان ارث زن و مرد را مشخص کنند. یعنی اگر در خانواده و جامعه ای تمام مسئولیت اقتصادی به عهده مرد است، ارث پدر به دختر نصف پسر داده شود. و اگر مسئولیت اقتصادی بین پسر و دختر تقسیم شده است باید ارث مساوی بین آنها تقسیم شود. شحرور تأکید می کند که: این تفاوتها داخل در حدود الهی است نه خارج از آن.
روابط میان زن و مرد
محمد شحرور با روش جدیدی که برگزیده است به مطالعه و تفسیر لغوی و علمی نصوص می پردازد. وی در بررسی آیات “حدود” که مربوط به رابطه زن و مرد می باشد نیز به آیات مربوط به چند همسر گزینی مردان اشاره کرده و می گوید: حدود خدا از لحاظ کمّی، یک زن به عنوان حد پایین و چهار زن به عنوان حد بالاست؛ در حالی که از لحاظ کیفی لازم است که زنِ دوم، سوم و چهارم از بیوه گان باشند که سرپرستی فرزندان در این ازدواج شرط شده باشد. بنابراین موضوع آیه یتیمان و مادرشان است. و انتخاب همسران دوم و سوم و چهارم، صرفاً ناظر به یتیمان و مادرشان بوده و نه یک نگاه تنوع طلبانه.
شحرور در بررسی روابط میان زن و مرد؛ همچنین میان رابطه عاطفی و اقتصادی- اجتماعی زن و مرد تفاوت می گذارد و می گوید: رابطه عاطفی در اسلام همان رابطه “عشق” است. در این رابطه آن چه که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که زن کالایی برای مرد نیست، همان گونه که مرد کالایی برای زن نمی باشد. وی درباره رابطه اقتصادی-اجتماعی می گوید که آیه 34 سوره نساء ما را با این نوع رابطه آشنا می کند و بیان می دارد که مردان سرپرست زنان می باشند و علت سرپرستی مرد بر زن برتری جسمی، مالی و اقتصادی اوست. اما در زمان حاضر، برتری مرد تنها شامل توان فیزیکی نیست، زیرا توان عقلی نقش مهم تری از توان جسمی بازی می کند. از این رو موضوع برتری جسمی مرد بر زن در واقع سرپرستی به طور عام است. وی در ادامه می گوید از آنجا که در نص آیه بیان شده است بدان دلیل که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری داده است. این امر بدان معنی است که سرپرستی قابلیت آن را دارد که عکس شود، یعنی زن سرپرست شویش گردد.[4] به باور شحرور، ممکن است که زن توانایی عقلی بیشتری نسبت به مرد حاصل کرده باشد. در این صورت نمی توان مرد را سرپرست زن دانست. به اعتقاد وی، ملاکی که در آیات قرانی ذکر شده، ناظر به برتری جسمی بوده در حالی که این ملاک میتواند متحوّل شود و سرپرستی نیز به نحو عکس تبدیل شود.
شحرور بستن پیمان ازدواج را به شکل برابری میان زن و مرد ممکن می داند. وی در این خصوص می گوید: ممکن است اختیار ازدواج به دست زن یا مرد باشد. او همچنین زن و مرد مسلمان را به شکل برابری دارای حق طلاق می داند. وی طلاق شفاهی را نیز باطل می داند.[5]
شحرور درباره اشتغال زن در اسلام نیز بر این باور است که اسلام زن را به لحاظ شرعی از هیچ یک از عرصه های زندگی و تولید باز نداشته است؛ بلکه این تنها شرایط تاریخی است که عرصه فعالیت زن را مشخص می کند. بر این اساس بر ما مسلمانان لازم است که به فعالیت زن از خلال روند تاریخی بنگریم و نه از طریق مقایسه جوامع معاصر با جامعه صدر اسلام. به اعتقاد شحرور، در شریعت اسلامی، مانعی برای اشتغال زن وجود ندارد اما شرایط تاریخی در برخی موارد، زن را از فعالیتهای اجتماعی و اشتغال منع کرده است. وی معتقد است که خداوند زن را تنها از جنگ و بی بند و باری باز داشته است. نگاه تاریخی به مسأله اشتغال زن از آن روست که برخی از مشاغل مناسب زنانگی او نیست یا این که توان انجام دادن آن را ندارد. شحرور می گوید در این حالت زن می باید از خلال نهادهای اجتماع معین کند که مشاغل موجود کنونی که او توان انجام آنها را ندارد، کدامند؟ همچنین زنان باید مشخص کنند که کدام یک از مشاغل، سزاوار شأن آنها نیست. در تشخیص این ملاکها، زنان باید اعمال نظر کنند و نه مردان.
حجاب
شحرور با توجه به برداشتی که از قرآن ارائه می کند، حجاب را یک حق اجتماعی نمی داند. وی بر این باور است که حجاب و مسائلی از این قبیل که به طرز پوشش می پردازند، همگی اموری شخصی هستند و طرح آن به عنوان فعالیتی در عرصهی اجتماع، چندان مقبول نیست. او در ضمن بررسی مفهوم واژگان حجاب، پس از ریشه یابی واژه “جیوب” می گوید: “جیوب در زن، عبارت است از دو سینه و زیر دو سینه، زیر بغل، شرمگاه. بنابراین زن تنها همین نوع از جیوب را باید بپوشاند”.[6]
وی با استناد به آیه “ولا یُبدینَ زینتُهنَّ الاّ ما ظَهَر مِنها” (نور-31) میگوید: “زن دو گونه زینت دارد، زینت ظاهری و زینت باطنی. آنچه خداوند در خلقت زن آشکار ساخت، زینت ظاهری است. مانند سر، شکم، پشت، دستها و پاها و پوشانیدن آنها واجب نیست و آنچه خداوند، در ساختار خلقت زن محقق نموده است زینت باطنی است”.[7] شحرور با مبنا قرار دادن این ایده، بر این باور است که پوشاندن سر و گردن وجوب فقهی ندارد.
به باور او، حد اَدنی در حجاب زن پوشانیدن جیوب پنهان است.[8] بر این اساس، از نگاه شحرور فقط پوشانیدن قسمتی از “جیوب” که مربوط به باطن ساختار وجود زن است واجب می باشد. شحرور سپس در معنای جیوب می گوید: این مقدار از پوشش هم، حکم شخصی و در عین حال تربیتی است. همچنین این حکم در جهت بازدارندگی او از رفتار منافی عفت است.
شحرور با نگرشی متفاوت نسبت به قرآن، به چنین نتایجی نائل آمده است. دیدگاههای او قابل نقد است و می توان مبانی وی را در بحث از حقوق زنان مورد نقدهای بسیاری قرار داد. اما مبنای او در مواجهه با قرآن، یکی از رویکردهای تازه است که می تواند در خور و شایسته ی اعتنا باشد.
ارجاعات:
[1] بنگرید به سخنرانی محمد شحرور تحت عنوان علمانیه الدوله فی الاسلام، محاضره القیت فی جمعیته التجدید البحرین؛ نقل از سید مصطفی احمد زاده، نقدی بر دیدگاههای محمد شحرور، شبهاتی در موضوع قران و زن
[2] سخنرانی دکتر شهریار نیازی در نشست ماهانه انجمن زنان پژوهشگر تاریخ 3/3/85
[3] محمد حسن زمانی، مستشرقان و قرآن، ص462
[4] محمد شحرور، الکتاب و القرآن، صص621-619
[5] همان، صص626-627
[6] همان، ص606
[7] همان، ص617
[8] همان، ص572