آیت‌الله جوادی آملی؛ مواجهه با ایده‌های نواندیشانه در تفسیر قرآن

مهدی دلیر

اندیشه‌های جدید در خصوص قرآن، می‌کوشد تا این پیام الهی را با معیارهای بشری مورد ارزیابی و داوری قرار دهد. این رویکردها اگر چه با علم امروز به مواجهه با قرآن می‌پردازد اما بعضاً با موازین قرآنی سازگاری ندارد. آیت الله جوادی آملی از جمله مفسرانی است که این ایده‌های جدید را مقبول نمی‌داند. ایشان با معیار قرار دادن متن قرآنی، می‌کوشد تا به تفسیر قرآن بپردازد.

یکی از ایده‌هایی که نگاه روشنفکرانه به قرآن دارد، بشری دیدن متن وحی است. در این دیدگاه گفته می‌شود که آداب و رسوم زمان صدر اسلام، در متن قرآنی هم ریزش کرده و متن وحی را تحت تأثیر قرار داده است. آیت الله جوادی آملی این رویکرد را نمی‌پذیرد. ایشان معتقد است که  کلام وحی، صبغه الهی دارد و قابل قیاس با کلام بشری نیست. به تعبیر ایشان: قرآن کتابی است آسمانی و خداوند متعال خود متکلّم این کلام است و قرآن به هیچ وجه سخن غیر خدا، حتی خود پیغمبر نیست.[1]

این کلام الهی در گوش کسی خوانده شده که صلاحیت تام برای آن داشته است. و این شخص کسی نیست جز پیامبر (ص). به اعتقاد آیت الله جوادی: از آنجا که پیامبر(ص) جانشین کامل الهی و امین جامع او در آموزش کتاب، حکمت و پرورش نفوس است، هرگز باطل در پیامبری او رخنه نخواهد کرد و هیچ حق مسلّمی در حوزه رسالت او ترک نمی‌شود.[2]

به باور آیت الله جوادی آملی، الفاظ قرآن نیز از جانب خداوند القاء شده است. ایشان در این خصوص بر این باورند که: “الفاظ قرآن کریم مانند معانی آن وحی الهی است که اصلاً دست و زبان بنی آدم با او مساس و ارتباطی نداشته و کلمات قرآنی مانند احادیثی که معانی آنها الهام آسمانی و لیکن الفاظ آنان از حضرت نبوی(ص) یا حضرت علوی(ع) یا مانند آن نیست و این که رسول الله این الفاظ قرآنی را شنیده و آن معانی را از ساحت الهی تلقی کرده است”.[3]

زبان عربی قرآن

در نگاه روشنفکرانه به متن قرآن، با زمینی خواندن رویکرد قرآنی و تاریخی دانستن آن، گفته می‌شود که آیات عربی قرآن بیانگر این است که قرآن به زبانی بیان شده که دارای ضعف و قوّتهای یک زبان بشری است. لذا مواجهه‌ای زبانی همچون سایر زبانها را باید با آن انجام داد. آیت الله جوادی آملی اما زبان عربی را بیانگر صِرف بشری بودن و محدود گشتن قرآن نمی‌دانند. ایشان در تحلیلی به این ادعا عنوان می‌کنند که رسالت پیامبر(ص) جهانی بوده و استفاده از زبان عربی به منزله محدودیت آن نخواهد بود. ایشان در این خصوص اینگونه عنوان می‌کنند: “مفاد آیه “وَ ما اَرسَلنا مِن رسولٍ الاّ بلسانِ قَومه” آن نیست که پیامبر اکرم (ص) برای امت عرب برانگیخته شده است؛ بلکه مراد آن است که هر پیامبر –جهانی یا غیر جهانی- از هر امتی باشد، با فرهنگ و زبان آن قوم آشناست. عربی بودن قرآن نیز از آن جهت است که ادبیات عرب قوی‌ترین ادبیات معروف است، زیرا می‌تواند مصطلحات فرهنگ‌های دیگر را بازگو کند، ولی فرهنگ‌ها و ادبیات دیگر نمی‌تواند قضایای ادبی عرب را به خوبی و آسانی بفهمانند. بسیاری از مفاهیم در لغت عرب با یک کلمه تفهیم می‌شوند، ولی در ادبیات دیگر زبان‌ها باید چندین کلمه کنار هم آیند تا آن مفهوم را برسانند و هنگامی که الفاظ متعدد و مرکب می‌شوند، آن معنای بسیط از دست می‌رود، از این رو لغت عرب به “مبین” وصف شده است.

وجه دیگر عربی بودن قرآن، آن است که قوم عرب دارای خوی تعصب و خشونت بود و حمیّت جاهلی به آنان اجازه نمی‌داد که به پیامبر غیر عرب ایمان بیاورند و اگر پیامبر عجم به رسالت می‌رسید، آنان در جاهلیت خویش می‌ماندند. خدای سبحان به آنان تفضّل کرد و پیامبر را از امت عرب برانگیخت، تا اعراب بر اثر تعصب جاهلی با او مخالفت نکند و به اسلام هدایت شوند”.[4]

آیت الله جوادی آملی با ذکر این تبیین از زبانِ عربیِ قرآن، اینگونه نتیجه می‌گیرند که: این خداوند است که متن قرآن را به پیامبرش فرو فرستاده و خداوند در مقام فعل و نه در مقام ذات و اوصاف ذاتی، از زبان عربی برای تبیین مراد خویش در قرآن استفاده نموده است که این مسأله نیز اختصاص به پیامبر اسلام نداشته و همه پیامبران اینگونه بوده‌اند.[5]

لوح محفوظ

یکی دیگر از انتقادهای روشنفکران به نگاه و تلقی سنتی این است که “لوح محفوظ” یا “ام الکتاب” را مورد تردید قرار می‌دهند. آن‌ها این تعبیر را با تاریخی بودن قرآن در تضاد می‌دانند و آنرا نمی‌پذیرند. آیت الله جوادی املی در این خصوص معتقدند که علم حقیقی در “ام الکتاب” محفوظ است و خللی در آن راه نمی‌یابد. ایشان، لوح محفوظ را دفتر کل هستی لقب می‌دهند. آیت الله در این خصوص اینگونه عنوان می‌کنند که: لوح محفوظ یا امّ الکتاب که “دفتر کل” مجموعه هستی است، از این رو که جریان تدریجی آفرینش مأموم و تابع آن کتاب است، “امام” جهان خارج است، زیرا خدای سبحان پیش از ظهور به صفت “بارِیء” و به صفت “کاتب” ظهور کرده و آن کتاب مطابق قضا و قدر الهی نوشته شده است؛ ما اَصَابَ مِن مُصیبهٍ فی الارضِ وَ لا فی اَنفُسِکُم الاّ فی کِتابٍ مِن قبلان نَبرَأها”.[6] مواجهه آیت الله جوادی آملی با ماجرای لوح محفوظ، مستند به آیات قرآنی است. ایشان هر گاه که در این خصوص سخن می گویند، به آیات قرآنی استناد می‌دهند و آنرا شاهدی بر اثبات لوح محفوظ قلمداد می‌کنند. ایشان در تعبیری دیگر در این خصوص اینگونه عنوان می‌کنند:

لوح محفوظ، ام الکتاب، کتاب مبین و خزائن الهی ثابت است و از بین نمی‌رود. اگر خزائن الهی که درباره آن فرمود: و اِن مِن شَیء الاّ عِندنَا خَزائنُه” (حجر، 21) همچون خزائن زمینی از بین می‌رفت، خدای سبحان نمی‌فرمود: ما عِندکُم ینفَدُ و ما عندَ الله باقٍ.(نحل، 96)

آیت الله جوادی معتقدند که: “آنچه از الفاظ قرآن می‌بینیم، همین قرآن است که در دست ماست و قابل تفسیر و تأویل است؛ به تدریج نازل شده و نزول آن نیز ترتیب خاصی داشته است. اما این ظاهرِ متشکل از الفاظ، وجوه دیگری در مقام “ام الکتاب” دارد که همان حقیقت قرآن است که نزد خدا است”.[7]

نَسخ در قرآن

برخی از روشنفکران، ماجرای نسخ در قرآن را بهانه‌ای برای تاریخی و زمینی دیدن قرآن دانسته‌اند. اما آیت الله جوادی آملی در خصوص نسخ قرآنی تحلیل دیگری دارند. ایشان بر این باورند که منشاء نسخ، محدودیت آگاهی قانون گذار نبوده است. بلکه شرایط اجتماعی حکم می‌کرده تا قوانین به صورت گام به گام عرضه شوند.

ایشان در این خصوص اینگونه عنوان می‌کنند: “مسأله نسخ بیش از همه مرتبط با زمینه و جامعه‌ای است که قرار است وحی در آن جریان پیدا کند. در حقیقت زمانی که مصلحت ایجاد می‌شود، دستوری می‌آید، اما محدودیت زمان اجرای قانون از ابتدا بر قانون گذار مشخص بوده است، که این نکته را به دلایلی برای جامعه مخاطب بیان نمی‌کند. اما زمانی که دوره مصلحت قانون پیشین به پایان رسید، قانون جدید بیان می‌شود. همچون وضعیت دستورات پزشکی که در آن، پزشک از ابتدا می‌داند که چه داروهایی در چه موقعیت زمانی برای سلامت بیمار لازم است. اما این نکته را به بیمار نمی‌گوید و تنها پس از بروز نشانه‌های بهبودی، داروهای جدید را برای بیمار تجویز و داروی قبلی را منع می‌کند”.[8]

آیت الله جوادی تأکید می‌کند که با توجه به دو صفت “علم” و “قدرت” لایتناهی الهی، اساس نسخ چیزی جز تخصیص زمانی به قوانین نیست و نمی‌توان باور داشت که خداوندی که علم نامحدود و قدرت بی پایان دارد، در تنظیم قوانین بشری منتظر عملکرد انسان شده باشد.

فرا زمانی بودن احکام قرآنی

نگاه روشنفکرانه به قرآن بر آن است تا قوانین دینی را زمان مند اعلام کند. در این رویکرد، با محوریت بخشیدن به شخص پیامبر(ص) در ماجرای وحی، قوانین را منتسب به شرایط و ویژگیهای جامعه عربستان عنوان می‌کنند. این نحوه نگرش به قرآن مقبول آیت الله جوادی آملی نیست. ایشان بر این باورند که قانونی می‌تواند صحیح باشد که از سوی منبعی وضع شده باشد که به همه جوانب هستی انسان آگاهی داشته باشد. به تعبیر ایشان: “از آنجا که قافله انسانیت جزئی جدا بافته از تافته‌های اجزای جهان نیست، بلکه جزئی از اجزای منسجم جهان است، کسی می‌تواند انسان را رهبری کند که او را به خوبی بشناسد و از رابطه او با جهان آفرینش با خبر باشد. پس تنها آن کس که انسان و جهان را آفریده است، به انسان و جهان و ربط و پیوند این دو، شناخت و آگاهی تمام داشته و در نتیجه از توان هدایت و راهبری انسان برخوردار است. چنان که همان مبدأ توحید، تنها مصدر صالح برای هدایت، مجموعه جهان و راهنمایی تمام اجزای آن خواهد بود، به گونه‌ای که هیچ کدام از هدف خود محروم نشده و مزاحم راهیابی دیگران به هدف نگردد و آن کس، جز ذات اقدس اله نیست”.[9] آیت الله جوادی با این تبیین است که مُهر صحّه بر قوانین الهی می‌گذارد و از بشری بودن آن، برحذر می‌دارد.

آیت الله جوادی آملی در نقد رویکرد بشری بودن قرآن عنوان می‌کنند که: “همه قرآن پژوهان و فصحای عرب و عربیت شناس، بر آنند که سبک و سیاق و شیوه قرآن از آیات نخستین تا پایان – که طی مدت بیست و سه سال تقریباً به درازا انجامید- همگی از یک مبداء فصیح و بلیغ و متین و استوار و شیوا و شیرین و با محتوای بدیع و تازه صادر شده است و هرگز نمی‌تواند انشای یک انسان اُمّی مکتب ندیده باشد؛ به ویژه که هر چه زمان پیش می‌رود، ثمرات و معانی بکر و نو ظهوری از این باغ فرخنده به جهان عرضه می‌شود و هر گوشه از این دریای ژرف، دُرّ و یاقوت جدید و زیبایی به بازار دانش و بینش تقدیم می‌دارد.”اَفلَا َیتَدبّرونَ القُرآنَ وَ لَو کانَ مِن عِندِ غَیر الله لَوَجَدوا فیه اِختلافاً کثَیرا” آیا در معانی قرآن نمی‌اندیشید؟ اگر از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند”.[10]

آیت الله جوادی آملی در تأکیدی دیگر بر غیر بشری بودن قرآن اینگونه عنوان می‌کنند که: “بی شک قرآن کتاب خداست و کتاب خدا، سراسر نور و حکمت و قانون و دانش و بینش و سعادت آفرین است. هیچ خشک و تری که راجع به تأمین سعادت بشر باشد نیست، جز این که در قرآن گرد آمده است و او بیان گر و تبیان هر چیز است. قرآن، بسیاری از فنون و دانش‌ها را به روشنی بیان می‌کند و بسیاری دیگر را که جامعه و عرصه عصر نزول، آماده ادراک آنها نبوده با رمز و کنایه و اشاره خاطرنشان کرده است. در عصر پس از نزول قرآن، به فراخور حال مخاطبان و شکوفایی زمان و فرهنگ، به تدریج رازها گشوده، رمزها باز شد و اشاره‌ها به حقیقت نشست، چنان که از امام سجاد(ع) درباره توحید پرسیدند و آن حضرت فرمود: خداوند می‌دانست که در آخرالزمان مردم ژرف نگری خواهند آمد، سوره قُل هُوَ اللهُ اَحَد و آیات اول سوره حدید تا “عَلیمٌ بِذاتِ الصّدور” را نازل فرمود و کسی که بیش از این مقدار را پرس و جو کند، همانا هلاک شده است”.[11]

شواهدی بر غیر تاریخی بودن قرآن

آیت الله جوادی آملی بر مقوله غیر بشری بودن وحی تأکید کرده و برابر دانستن امور انسانی و امر وحیانی را جایز نمی‌دانند. ایشان شواهد غیر تاریخی بودن قرآن را اینگونه بر می شمرند:

1-قرآن معجزه الهی است زیرا تمام انسانها را به هم آوردی با خود خوانده است ولی به رغم سعی و تلاش افراد بی‌شمار کسی بر این امر پیروز نشده است. قرآن کریم از آحاد مردم می‌خواهد اگر در وحی بودن آن شک دارند، با همکاری فکری و معنوی همدیگر همانند آن، ده سوره یا حتی یک سوره بیاورند و در نهایت از عجز و ناتوانی دائمی آدمیان و جنیان در این هم آوردی خبر می‌دهد: قُل لَئن اجتَمَعَتِ الأنسُ و الجِن علیان یَاتوا بِمِثل هذا القُرآن لایَأتونَ بِمِثله وَ لَو کانَ بَعضُهُم لِبَعضٍ ظَهیرا(اسرا، 88)

2-آیات بسیاری وجود دارد که دلالت دارند قرآن کریم حاصل تلاش بشر و تراوش افکار درونی پیامبر اکرم (ص) نیست، زیرا پیامبر در برخی از این آیات تهدید می‌شود. نظیر این آیات: وَ لَو تقوّلَ عَلینا بَعضَ الاَقاویل لأَخذنا منهُ بالیَمین ثُمَّ لَقَطَعنا مِنه الوَتین فَما مِنکُم مِن اَحدٍ عَنهُ حاجِزین(حاقه، 44-47) خداوند متعال پیامبر را تهدید می‌کند که اگر به خدا افترا بندد، مجازات خواهد شد. بنابراین قرآن وحی الهی و کتاب آسمانی است به گونه‌ای که همه ابعاد سه گانه معنا، لفظ و هماهنگی آن از ناحیه پروردگار است بی آنکه هیچ فردی چه رسول و چه غیر او در آن اضلاع سه گانه دخالتی داشته باشد.[12] تعبیر آیت الله جوادی اینچنین است که: “اساساً همه اعجاز  قرآن در این است که قرآن کلام خداست و به هیچ وجهی به رسول الله استناد ندارد، البته از زبان رسولی که جز به منطق وحی سخن نمی‌گوید، آشکار شده است”.[13]

3-از نظر آیت الله جوادی آملی، وحی تابع پیامبر (ص) نیست بلکه به خداوند متعال استناد دارد. به تعبیر ایشان: “روشن است که سخن الهی و آیات قرآنی به متبوع که حضرت حق است استناد دارد نه به تابع که حضرت محمد(ص) است. به خدای باقی منسوب است نه به محمد فانی. زیرا اولاً خود وحی و سعه وجودی حضرت مصطفوی است. ثانیاً خداوند متعال که او نیز داخل در ظرفیت حضرت نبوی نبوده، به گونه‌ای جزء او محسوب می‌شود، گر چه داخل است که امتزاج با او ندارد، حقیقت وحی را به جان رسول نشانده است. ثالثاً رسول برتر الهی نیز وحی را با تمام وجود در خود کشیده است و این همان مراد و مقصود از القای وحی از بیرون وجود حضرت مصطفوی است زیرا رسول نیازمند وحی است و ذات محتاج هم فاقد چیزی است که به آن احتیاج دارد که آن را از خارج وجود و هویت خود مطالبه می‌کند. از آنچه گذشت روشن می‌شود که وحی مستند به ذات سبحانی است، گر چه به دست رسول نبوی آشکار شده است.[14]

وحی الهی یا مکاشفه پیامبری؟

در نگاه روشنفکرانه به قرآن، وحی الهی با احوالات درونی پیامبر برابر دانسته شده است. در این رویکرد گفته می‌شود که پیامبر مکاشفات خود را بیان کرده و نام وحی بر آن گذاشته است. اما آیت الله جوادی آملی میان وحی الهی و مکاشفات عرفانی تمایز گذاشته و برابری این دو را مقبول نمی‌داند. آیت الله برخی از تفاوتهای وحی و مکاشفه را اینگونه عنوان می‌کنند:

1-مکاشفه عرفانی ثمره تلاش عملی یا اثری از ریاضت روحی یا تفکر طولانی است و تمام مرام اهل طریقت، توصیه در کسب این مقدمات است. بر خلاف وحی که نیازی به ریاضت ندارد.

2-گیرنده وحی در همان حال، به فرستنده وحی یعنی خداوند متعال، توجه حضوری دارد و اعتماد کامل و یقینی دارد که وحی از جانب اوست. به همین سبب احساس آرامش می‌نماید؛ بر خلاف کشف و شهود عارف که به منبع آن توجه ندارد.

3-در مکاشفات عرفانی احتمال خطا و اینکه شیطان دخالت داشته باشد، وجود دارد، چون عرفا گاهی مشاهدات خود را در مثال متصل می‌بینند و زمانی در مثال منفصل؛ از این رو به معیار و میزانی نیاز دارد تا مشهودات صحیح و ربانی را از مشهودات باطل و شیطانی جدا کند. بر خلاف وحی پیامبران که از هر گونه خطا و اشتباهی به دور است.[15]

 نتیجه

نگاه روشنفکرانه به قرآن با رویکردی انسان مدارانه می‌کوشد تا فهمی از قرآن را ارائه دهد. این نگرش بر این باور است که قرآن را باید با محک دستاوردهای جدید به آزمون گذاشت و فهم صحیحی برای بشر امروز استنباط کرد. در این رویکرد است که به انسانی و زمینی بودن قرآن حکم می‌کنند و مواجهه با متن قرآن را همانند برخورد با دیگر متون بشری مورد تحلیل قرار می‌دهند. در این نگرش، متن قرآن در قالبی کاملاً انسانی عرضه شده است و انتساب آن به امور الوهی، مانع از فهم صحیح می‌گردد. در نگاه زمینی و بشری به قرآن، آن را متنی می‌دانند که در دل فرهنگ و جامعه عربستان عرضه شده است و لذا مشحون از آداب و سنن عربی است. با همین رویکرد است که برخی از مفاهیم همچون، “لوح محفوظ” و “ام الکتاب” نیز بی معنا تلقی می‌شود.

آیت الله جوادی آملی اما در مواجهه با متن قرآنی، آن را هم از جهت لفظ و هم معنا، متصل به عالم الهی و امری قدسی می‌دانند. ایشان با تحلیلهایی در خصوص ماجرای نسخ قرآن، همچنین مفاهیم “لوح محفوظ” و “ام الکتاب”، بر این باورند که تمامی این تعابیر، مستمسکی قرآنی دارند و نمی‌توان به انکار آن پرداخت.

آیت الله جوادی آملی اگر چه به استفاده از دانشهای روز در فهم قرآن صحّه می‌گذارند، اما بر این باورند که برخی آیات قرآن، می‌توانند ما را در فهم صحیح هدایت کنندآیت الله جوادی آملی ادلّه خود را مستند به آیات قرآنی می‌کنند و آنرا حجتی برای فهم صحیح می‌دانند.

 

ارجاعات:

[1] آیت الله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، 120

[2] همان، ص65

[3] همان، ص125

[4] آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج17، صص71-72

[5] وحی و نبوت در قرآن، ص206

[6] تفسیر تسنیم، ج6، ص 421

[7] تفسیر تسنیم، ج13، ص56

[8] همان، ص77 به بعد

[9] آیت الله جوادی آملی، شریعت در آیینه معرفت، صص111-112

[10] وحی و نبوت در قرآن، ص319

[11] همان ، ص343

[12] همان، ص112

[13] همان، ص112

[14] همان ص161

[15] آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج3، وحی و نبوت در قرآن کریم، صص91-105، همچنین تفسیر انسان به انسان، صص94-97

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.