بماند به یادگار| سیگارِ سیداحمد خوانساری
تمثال مبارک سیداحمد خوانساری است، در محفلی دینی با جمعی از فضلا و علما نشسته. در مقابلش، حجهالاسلام کمیلی زانو زده و گویی نکتهای با آیتالله و اطرافیانش در میان میگذارد. جنبِ آیتالله، حجهالاسلام سیدمحمدعلی سبطالشیخ نشسته است؛ او از فقهای خاندان سبط بود. خاندان سبط از آنجا این نام را برای خود برگزیدند که «اسباط» یعنی دخترزادگان شیخ مرتضی انصاری به شمار میآمدند.
سیداحمد خوانساری فقیه محتاطی بود. در بیان احتیاط او نقل است روزی که پل سیدخندان تهران احداث شد، سید از آن عبور نمیکرد؛ بیم آن داشت که مبادا ساکنین آن محله که خانههایشان به واسطه این پل از بین رفته، با احداث آن موافق نبودهاند. فرزندِ آیتالله خوانساری اما رفته و کسب اجازه اهالی منطقه را به دست آورده و سیداحمد را مجاب به گذر از پل کرده است. پس از آن بود که خوانساری اجازه عبور خودرویش را از پل سیدخندان میداده است.
در این تصویر اما آیتالله خوانساری سیگاری به دست دارد. روحانیای که در گوشه سمت چپ تصویر اندکی نمایان است، به سیگارِ آیتالله زُل زده. سید در این محفلِ عمومی هم دل از سیگار نمیبُرَد. گفتهاند که وی به نحو مخصوصی سیگار میکشیده. هیچگاه از چوب سیگار استفاده نمیکرده. شاگردانش گفتهاند که هرگاه خدمت سیداحمد خوانساری میرسیدیم، میدیدیم که ایشان وضو گرفته و کنار میز نشسته یا مشغول سیگار کشیدن است. میگویند که هیچگاه سیگارِ روشن را بر روی کتاب و یا امثال آن نمیگذاشته است. گویی آن را بیحرمتی بر کتاب و دانش میدانسته است.[1]
در نقلی گفتهاند در محفلی که سیداحمد قصد داشته تا سیگاری روشن کند، یکی از علمای تهران به نام شیخ بهاءالدین نوری هم حاضر بوده. وقتی که متوجه میشود آیتالله خوانساری قصد کشیدن سیگار دارد، تعجب کرده، کمی خود را جمع میکند. خوانساری به این حرکت توجهی نموده، بلافاصله سیگار را زمین گذاشته و از کشیدن آن منصرف میشود.[2]
سیداحمد خوانساری اما اهل ورزش بوده، اندامی نحیف داشته و عمر بلند نودوچهار ساله را نصیب برده است. گویا سیگار کمتر آسیبی به وی زده. شاید هم سیگار کشیدن آدابی داشته که سید بدان واقف بوده و آن را عمل میکرده و از مضرّات سیگار در امان مانده است.
[1] خاطرات آیت الله صابری همدانی، ص ۵۸
[2] مرجع متقین، محمد تقی انصاریان قمی، ص ۲۵۳