محمدعلی میرزایی: چالشهای کرونا در صور دینورزی است و نه حقیقت دین
حجتالاسلام والمسلمین میرزایی با بیان اینکه در شرایط کنونی صور دینورزی دچار چالشهایی شده است، گفت: برای نمونه اگر کسی درکش از مفهوم زیارت فقط حضور در حرمهای ائمه (ع) بوده، اکنون با چالش مواجه شده، اما نکته مهم این است که حقیقت و جوهره اصلی دین هرگز به چالش کشیده نشده است. از طرفی باید این مسئله را نیز مدنظر داشت که توجه بیش از حد به مناسک اجتماعی موجب نشود که انسان عبادتش را به عادت اجتماعی تنزل دهد.
کرونا و مناسک اجتماعی یکی از کلیدواژههای پرتکراری است که این روزها در مجامع علمی کشور بدان پرداخته میشود؛ بهویژه درزمینهٔ تقابلی که این ویروس با محافل مذهبی پیداکرده و بسیاری از این جلسات را به تعطیلی کشانده است. دیندارانی که تعلقخاطر زیادی به دینورزی در ساحت جمعی دارند، به ناگاه با روزهایی مواجه شدند که حتی در برگزاری عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) که هیچ عامل خارجی باعث توقف آن نشده است نیز با ابهام مواجه هستند. حالآنکه در این سالها کمتر به جوهر اصلی دین و ارتباط فردی انسان باخدا توجه دادهشده است.
بسیاری از متدینان به لحاظ دینورزی در نقطهای ایستادهاند که باید در جلسات مذهبی شرکت کنند تا انقطاعی از مادیات برایشان محقق شود و یا اگر دستشان از مجالس کوتاه شد از طریق صداوسیما این خلأ را پر کنند. بیان این نکته به معنای فروکاست جایگاه ویژه مناسک اجتماعی در دین و تأثیر شور و حرارت محافل مذهبی در رشد انسان نیست، بلکه سخن در تلقی مردم از دین، ابعاد و گستره عمل دینی و نحوه گزینشگری مردم از نوع رفتار دینی است. بهبیاندیگر صورهای دینورزی چه در بُعد فردی و چه در ساحات اجتماعی میتواند متناسب با زمان و شرایط روز متغیر باشد. به منظور بررسی بیشتر این موضوع با حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی (ص) العالمیه، به گفتوگو پرداختیم که در پی میآید؛
پس از قدردانی برای ایجاد فرصت گفتوگو، قصد داریم درباره چالشهایی که کرونا در حوزه دینورزی ایجاد کرده است، صحبت کنیم. به نظر شما آیا اصلاً چالشهایی به وجود آورده و اگر چنین بوده در چه سطحی است؟
به عنوان مقدمه لازم میدانم از تفاوتی که میان «دین» و «تدین» یا دین و دینورزی وجود دارد، چند جمله بیان کنم. بیتوجهی به این تفاوت مایه دشواریها و گاه سوءفهمهای بسیاری میگشود. وقتی ما از دین سخن میگوییم، در واقع از سخنان الهی و مفاد وحی گزارش میدهیم. این محتوا و مضمون بیتردید قابل اجرا و تحقق است؛ یعنی نسبتی بین مفاد «دین»، قابلیتها، ظرفیتها و امکانات دریافتی انسان برای تحقق آن وجود دارد.
فطرت انسانی در حقیقت همین ظرفیت و قابلیت ما برای تلقی، فهم و راه یافتن به مقام تحقق دین است. خدای متعال دین خود را دقیقاً در تراز و مقیاس نفس انسانی آفریده است. این دین و مفاد آن، معصوم، خطاناپذیر و قطعی است. مبانی، پایهها، اصول و ارکان دین آشکار و اجتهادناپذیر است. البته در سطوح پایینتر و برای درک لایههای درجه دوم این دین و مفاهیم و ادبیات آن، عالمان دینی در آن اجتهاد میورزند.
دینورزی شأنی انسانی است
اما دینورزی یا «تدین» یا دینی شدن و اسلامی شدن مقوله دیگری است. دین شأن الهی دارد، ولی تدیّن گرچه تحققبخشی به همان دین است، اما شأن انسانی است و همه محدودیتهای انسانی، تاریخی، اجتماعی و نفسی او بر تدین او بازتاب پیدا خواهد کرد. دینورزی انسانها به استثنای اولیای الهی مرتبط با منبع دین، پدیدهای معصوم و خطاناپذیر نیست. دینورزی انسان غیرمعصوم هیچگاه با دین تطابق ندارد. کوششی است در محدوده فهم، زمان، مکان و موقعیت و در یک کلمه در چارچوب اجتماعی و عرفی. حتی همان دینورزی معصومانه و «تدیّن» اولیای الهی نیز از مسیرهای اجتماعی و محدودیتهای معرفتی و عینی میگذرد و به ما میرسد. امام معصوم در دینورزی خود خطا نمیکند، اما عالمان ما در فهم، تبیین و تطبیق آن به اجتهاد و روشهای ظنی آن متوسل میشوند.
مقدمه قدری طولانی شد. حال با توجه به این دو امر متفاوت، لازم است بگوییم که بدون تردید پدیده نامبارک کرونا بر تمام ساحتهای زیست جهانی انسان آثاری با درجات مختلف بر جای نهاده است. تقریباً همه نظام جهانی و ساحتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، خانوادگی، روانی و روابط گونهگون بشریت را تحت شعاع خود متحول کرده و معادلات جهانی را بههم ریخته است. طبیعی است که هر پدیدهای که نظم انسان و جهان را به چالش بکشد، نوع نگاههای معنوی، الهیاتی، اخلاقی و دینی او را هم تحت تأثیر قرار میدهد. این آثار ممکن است گاه مثبت باشد و گاه منفی، اما هرچه هست انسان روی زمین را واداشته است که به مقولاتی فکر کند که پیشتر با این حدت و شدت و جدیت فکر نمیکرد.
تأثیر منفی کرونا بر دینورزیهای عرفی
حال که از دو مقوله متفاوت و در عین حال درهم تنیده و مرتبط «دین» و «تدیّن» گفتیم و دامنه چالشهای کرونا را با همه عرصهها و ساحتهای زندگی انسان درگیر دانستیم، لازم است بر امر مهمی تأکید کنیم و آن این که بیشترین تأثیر منفی کرونا بر دینورزیهای عرفی و اجتماعی بوده است. انسانهای دینمدار و شریعتمند که به طور فزایندهای حال و روز معنوی خود را در اختلاط و ارتباط جمعی شارژ میکردند و عادت به خلوتهای بنیادین و عمیق معنوی نداشتند، در شرایط پساکرونایی با بحرانی واقعی مواجه شدند.
کسی که زیارت ضریح امام رضا (ع) از نزدیک و به طور فیزیکی مهمترین سبک زیارتی او بوده و تجربه زیست روحی و معنوی و فرامکانی با امام رضا (ع) در زندگی و سبک حیات او جاری نبوده، در شرایط خاصی که به هر دلیل درب عتبات بسته شود، او با چالش دینورزانهای در تجربه دینی خود مواجه میشود. این البته چالش بر سر راه دین نیست، بلکه معضلی در مسیر و فرایند دینورزی است، اما این دینورزی میتواند به تعداد شرایط انفسی و آفاقی مردم متنوع و متکثر باشد. عالمان دینی میتوانند و باید در این امر و تصحیح مفاهیم عرفی و اجتماعی مردم نقشآفرینی کنند و به آرامش معنوی و روحی آنان کمک کنند.
قیود کرونا بر زیست اجتماعی
خلط فرهنگی، عرفی و اجتماعی با امر دینی گاهی مشکلآفرین میشود. این به معنای فردیسازی دین نیست. انسان اساساً موجودی بالفطره اجتماعی است، تحقق دین در جامعه میسر است و مفهوم عبادت ذاتاً اجتماعی است، اما این اجتماعیّت صور و اشکال مختلفی دارد. کرونا بساط اجتماعیت را برنداشته است. قید و قیودی بر صُوَری از این زیست اجتماعی انسان زده است. اجتماعیت تودهوار و پر جمعیت را محدود ساخته و انسان را ناگزیر به بازگشتی دوباره به خانواده و جمعهای محدودتر نموده است.
قبل از ورود به موضوعات دیگر، همینجا باید گفت که کرونا اگر به معنای دقیق و قرآنی و الهیاتیِ کلمه، «شر» باشد و از مصادیق شرور تلقی شود، آنگاه از این باب برخی از فیلسوفان شرق و غرب از دیرباز با رویکردی فلسفی آن را چالشی بر سر راه الهیات و وجود خدا که اصل دین است تلقی کردهاند. بنده در همین خبرگزاری ز عصمت طبیعت و امتناع تحقق شر در آن، یادداشتی نوشتم و منتشر شد. در آنجا گفتهام که «شر» نسبتی با نفس و اختیار و اراده انسان یا هر صاحب اراده و اختیاری که از او خیر بتواند سر بزند دارد. نسبت دادن شر به زلزله، آتشفشان، سیل، میکروب، ویروس و امثال آنها جای تأمل و شک دارد. اما به هر روی، کسانی بودهاند که وجود چنین بیماریهایی و به قول آنان گسترش چنین شروری با ابعاد گسترده ویرانگر آنها در حیات انسانی را با عدل و رحمت الهی و گاهی با وجود خدای متعال در تناقض دیدهاند. البته این امر ناشی از عدم تعمق و تدبر در ابعاد و اعماق این مسئله است که جای بسط آن در این فرصت کوتاه ما نیست. میتوان مستقلاً در فرصتی بهتر به آن پرداخته شود.
بنابراین، کرونا در نگاهی واقعی و جهانی نتوانسته برای حقیقت و مبانی خود دین چالشی ایجاد کند. اگر کار و بار برخی از الگوهای دینورزی و صور عرفی و اجتماعیِ شریعتمداری را به طور موقت تعطیل یا تضعیف کرد، این به معنای تضعیف دین و دینداری نیست. آثار جوهری دین و دینورزی محصور الگوهای خاصی نیست. اگر تمام حسینیهها تعطیل شوند و هیئتهای عزاداری مرسوم متوقف شوند و دستههای عزاداری و راهپیماییهای حسینی برچیده شود، بازهم انسان متشرع و دینورز میتواند با سبک دیگری از عزاداری و التزام به آن به همه برکات بیحد و مرز آن برسد. هر خانهای میتواند به یک حسینیه کوچک و هر خانوادهای میتواند به یک هیئت عزاداری تبدیل شود.
البته ذکر دو نکته لازم است: نخست اینکه هر قدر انسانها هماهنگتر، همراهتر و در صورت جمعی بیشتری چنین شعائری را برگزار کند، بیتردید ثواب و برکات آن بیشتر است. اصولاً ثواب و برکات الهی و پاداش عبادات و طاعات انسان نزد خدای متعال مرز و حدی ندارد، اما چالش الگویی از دینورزی به معنای بسته شدن راه بر دینورزی نیست. دوم اینکه طبیعت جامعه و سطوح کلان زیست اجتماعی که امری فراتر از زندگی مؤمنانه شخصی است با محدود شدن شعائر اجتماعی و حضورهای شگرف انضمامی از سطحی از برکات محروم خواهد شد.
چالشی موقت در برخی مناسک دینی
این امر باعث محدود شدن دینورزی و به چالش کشیدهشدن تدین نیست، اما محدودیتهای این گونهای میتواند وضعیت کلی یک جامعه را تحت تأثیر قرار بدهد. مانند تعطیل شدن موقت حج. نمیشود که شرط دینداری را حج رفتن دانست. اگر کسی به هر دلیل موجه حج نرود و استطاعت آن را نداشته باشد، وجوب آن برداشته میشود و آسیبی به دینورزی او نمیرسد و چالش بر سر راه دینداری او ایجاد نمیگردد، اما توفیقی را از دست میدهد که نوعی محرومیت است. در نتیجه، ما با بُعدی مواجه میشویم که ویروس کرونا بر آن تأثیرگذار بوده و برایش چالشهایی ایجاد کرده که عبارت است از بُعد مناسکی و ظاهری ادیان و نه حقیقت، جوهر و ذات آنها. در حقیقت تعطیل شدن برخی از اجتماعات مذهبی به معنای تعطیل شدن عبادات نیست، اما صور و اشکالی از عبادات جای خود را به صورتهای دیگر داده است. این البته امری موقتی و گذراست.
یعنی اینگونه نیست که اگر برای کسی بیماری یا حادثهای به وجود آمد که به واسطه آن نتوانست به هیئت عزاداری، نمازهای جماعت، حرمهای مطهر و … برود به این معنا باشد که دین و دینورزی دچار چالش شده است. این وضعیت، یک حالت موقت و گذرا محسوب میشود و تهدید آن نیز به بخش صورتِ دینورزی، آن هم برای مدتزمان محدودی است که میتواند تحولاتی را در این زمینه ایجاد کند.
بنابراین به نظر میرسد نباید این مقولات را بزرگنمایی کرد، اما علت برجستهسازی آن چیست؟
به طور طبیعی کسانی این مقوله را بزرگنمایی میکنند که معمولاً با خود دین مشکل دارند. یعنی جریانهای دینگریز، سکولار و لیبرال که در جهان حضور دارند، دوست دارند طوری وانمود کنند که از رهگذر این پدیدهها مغز باورهای ایمانی مردم دچار چالش شده است، اما تا این لحظه که مسئله را رصد کردهام هیچ مواجهه و چالش جوهری بین دین و این بیماری به وجود نیامده است که حقیقت دین تحتالشعاع قرار گرفته باشد. چه اینکه امثال این بیماری در گذشته هم وجود داشته و به مراتب خطرناکتر از بیماریهای فعلی هم بوده است و امروزه نیز بشر با آن دستوپنجه نرم میکند، اما پرسش اساسی همین است که آیا محدودیتهایی که در حوزه مناسک و شعائر وضع شده است، میتواند به حقیقت دین آسیب برساند؟ که پاسخ بنده قطعاً منفی است.
یک نمونه بسیار مهم عزاداریهایی است که به تعطیلی کشیده شده است. آیا تعطیل شدن مناسک در این حوزه هم نمیتواند آسیب ایجاد کند؟
معتقدم که گوهر اصلی شعائر حسینی (ع)، عزاداری، گریه کردن، اظهار حزن و به وجود آوردن این حالات عاطفی و از طرفی، همدل و همصدا شدن با امام (ع) و تجدید بیعت باطنی، درونی و بیرونی با جریان کربلا است. بنابراین تحققهای فرهنگی، تاریخی و صُوَر اجتماعی و عرفی این امر لزوماً وضع شارع نیست و اینها صور تحولیافته و اجتماعی عزاداری محسوب میشوند. انسانها در راه تحققبخشی به دین در زندگی خود از عقل، خرد، عرف و شرایط مختلف اجتماعی برای برساخت صور دینورزی بهره میگیرند، اما آن چیزی که در اسلام بر آن تأکید شده است، همان مسئله همدلی و همراهی قلبی و عاطفی با جریان کربلا است. به دیگر سخن یک نوع بیعت نوشونده و متجدد که در هر شرایطی امکان تحقق دارد، مطرح است.
صور تحولیافته عزاداری وضع شارع نیست
البته فلسفه اصلی احیای شعائری حسینی تحول انسان در سطح فرد و جامعه و تحققبخشی به فلسفهها و مقاصد حسینی (ع) در زندگی است. این امر چنان که پیداست، امری متفاوت با مشارکت در این فعالیتهاست. ارزشهای حسینی (ع) در هر موقعیتی، معرکهای میان حق و باطل برقرار میکند که باید احیا شود. ممکن است یک فرد شیعی بدون شرکت در فعالیتهای مذکور ارزشهای حسینی (ع) و فلسفههای اصلی قیام امام حسین (ع) را در ذرهذره منش، بینش و کنش خود عملی کند. بالاخره تعادلی بین اقامه عزاداری و امثال آن و التزام عملی به درسها و حکمتها و فلسفههای بنیادین امام حسین (ع) و دیگر عبادات و اعمالی که با شرایط پساکرونا دچار رکود و محدودیت شده باید برقرار شود.
یک مثال دیگر، مسئله نماز است که یک رابطه وجودی، عمیق، عمودی و باطنی انسان باخداوند محسوب میشود و یک حمد، سپاس و عبادت با ارکان و اعضای معلوم و مشخص است. حال اگر به دلیل یک حادثه و برای چند روز از شرکت در نماز جماعت محروم شویم به اصل و حقیقت نماز که خللی وارد نمیشود. بنابراین میتوان گفت حقیقت و گوهر اصلی دینداری و دینورزی بر اثر این حوادث در معرض چالش قرار نمیگیرد.
البته عدم اقامه نمازجمعه و جماعت باعث سلب توفیقهایی از انسان و جامعه میشود. به نسبتی که این محدودیت نه از سر اختیار و اراده بلکه ناشی از شرایط اضطراری است، بیتردید خدای متعال جبران میکند و در همان نماز جماعت خانوادگی فردی که ملتزم به نماز جماعت مسجد بوده، اجر و پاداشی قرار میدهد که زیان معنوی متوجه او نشود. برخی از آثار جمعه و جماعتها هم از نوع آثار وضعی است که محرومیتهایی رخ میدهد. درجاتی از معنا و ملکوت کمتر میشود، اما روح و جوهر و حقیقت نماز و حتی نماز جماعت به چالش کشانده نمیشود.
برای برخی از مردم میزان تأکید بر بعد اجتماعی عبادات و مناسک دینی به گونهای بوده که آنها را از برقراری ارتباط فردی عمیق باخداوند عاجز کرده است. این قبیل مسائل را چطور باید صورتبندی و تحلیل کرد؟
در تأیید این سخن میخواهم بگویم که سطحی از دینورزی اجتماعی برساخته و تاریخی به چالش کشیده شده است و البته برای نخستین بار هم نبوده است. چه اینکه در گذشته نیز حوادث مختلفی به وجود آمده و چنین آسیبهایی را به همراه داشته است و در آینده نیز جهان پر تلاطم ما شاهد چنین حوادثی خواهد بود. نکته مهم این است که الگوهای عرفی دینورزی مردم در چنین لحظاتی به شدت به چالش کشیده میشود.
ممکن است یک نفر در طول عمر خودش، برای درمان یک بیماری، بیش از اینکه به دارو و دکتر دل بسته باشد، به زیارت دل بسته است و به دکتر هم با دیده یک امر ثانوی و غیرمهم نگاه میکند، اما تصورش از دینداری و دینورزی و زیارت این گونه است که گویی امام معصوم (ع) همان طبیب است که مشکلش را در لحظه حل میکند. طبیعی است که این نوع نگاه در چنین شرایطی به چالش کشیده میشود.
چالش در سطح الگوها و عرفهای دینورزانه
باز هم تأکید میکنم که این نحو از دینداری، دینداری واقعی نیست و چیزی هم که به چالش کشیده میشود، الگوها و عرفهای دینورزانه و سنن عرفی و اجتماعی مردم است، نه قواعد و قوانین مرتبط با حقیقت دینورزی. از مهمترین شاخصهای دین و دینورزی، غیرقابل تعطیلشدن آنهاست؛ یعنی در این عالم در هر شرایطی انسانها باید بتوانند دیندار باشند. دین امری قلبی است. کسی نمیتواند انسانی را از دین و دینورزی محروم کند. این امر شدنی نیست، نه اینکه کار بدی باشد. جنس و ذات دین قابل منع و امتناع نیست. فرصت دینداری برای انسانها قابل زوال نیست، مگر اینکه خود انسان نخواهد و با اراده و اختیار از دین بگریزد که از محل بحث ما خارج است.
یعنی مردم در شناخت حقیقت و جوهره دین دچار مشکل شدهاند؟
بله، برخی از مردم قطعاً سطح دینشناسی و دینورزیشان بسیار محدود و آغشته به اعراف، عادات و سنتهای خودساخته است. وقتی از اصطلاح «دینورزی عرفی» سخن به میان میآوریم، غرض این است که دینورزی را به دوگونه تقسیم کنیم؛ یکی دینورزی برآمده از مغز، گوهر و جوهر دین که دایرهاش عمیق و فراتاریخی و امری غیرقابل تعطیل و توقف است و یکی هم صُوَر دینداری که برساخته اجتماع مردم است. عزاداری مردم پاکستان با مردم ایران و یا سایر کشورها متفاوت است و ممکن است در کشورهای اروپایی عزاداریها باطنیتر هم باشند که دلیلش مفهوم «فردانیت» غربی است که به نوع مواجهه انسان باخدا سرایت میکند.
لذا هرچه به غرب نزدیکتر میشویم، شاهد این هستیم که دینورزیها کمتر چهره اجتماعی به خود میگیرند. البته درصدد ارزیابی و ارزشداوری نیستیم، اما باید قبول کرد که صورتهای دینورزی که در چنین اوضاع و احوالی، قدری به چالش کشیده میشوند، جزو حقیقت دینورزی محسوب نمیشوند. چیزی که حقیقت دینورزی است، با یک بیماری و در خانه ماندن قابل به چالش کشیدهشدن نیست.
دنیای ارتباطات اجازه گسست اجتماعی را نمیدهد
عدهای تصور کردهاند در شرایط این چنینی کمتر میتوان مقولههایی نظیر انفاق، صدقه دادن و یا آموزش و دستگیری از مردم را انجام داد و انجام این مصادیق دینورزی، سختتر از گذشته میشود. بله این تا حدودی درست است، اما همه این کنشهای دیندارانه با صور تازهتر و در موقعیت پساکرونا هم در الگوهای متفاوتی قابل انجام است. دنیای ارتباطات زمانه ما اجازه گسست اجتماعی و قطع پیوند انسانها را نمیدهد. چهبسا که موجب شود تا مصداقهای تازه و فضاهای جدیدی برای دینورزی به وجود آید؛ برای نمونه امروزه تکنولوژی و فضاهای مجازی رشد بسیار گستردهای داشتهاند و موجب شده که مجالس علمی و ارتباط با مخاطبان بسیاری گستردهتر از شرایطی شود که آنها در کنار یکدیگر جمع میشدند و حضور فیزیکی داشتند.
این بدان معناست که اگر بُعدی از دینورزی عرفی و اجتماعی و یا اجتماعیت دین به چالش کشیده شود، به همان نسبت فرصتهای تازهای نیز خلق میشود و کنشهای دینورزانه مردم نسبت به یکدیگر توسعه پیدا میکند و نکته اساسی و جوهری نیز همین است. بر اثر یک سری از عوامل ممکن است که رابطه بسیار عمیق و باطنی انسانها باخداوند که در خلوت و نهان صورت میگیرد، تبدیل به یکسری شعائر اجتماعی شود و با یک افراط مواجه باشیم که در نهایت به این نتیجه منجر شود که مرزهای ایمانی که کاملاً عمیق و مبتنی بر رابطه عبد و مولا بود، آرامآرام به سطح یک کنشگری اجتماعی تنزل پیدا کند که مطلوب نیست.
نگاه اجتماعی مانع از خلوتهای معنوی نشود
درست است که اجتماعیات، عبادات اجتماعی، پیوستگی مردم و انجام یک عبادت انضمامی، حقیقت بزرگی است که به برکت انقلاب اسلامی احیا شده است و طرفدار آن هستم، اما نباید این نگاه اجتماعی و باهم بودن پررنگ شود که کسی نتواند خلوتی داشته باشد و یا اگر خواست در خلوت نماز بخواند حال خوشی به او دست ندهد. با جوانانی مواجه بودهام که میگفتند در مسجد حالمان خوب است، اما هیچ وقت نمیتوانیم یک نماز با آن حال خوش در منزل و خلوت خود اقامه کنیم.
دلیلش این است که انسان، عبادت را به یک عادت اجتماعی تنزل میدهد. باز هم تأکید میکنم که با بُعد اجتماعی دین مخالف نیستم و درصدد این نیستم که بخواهم از ارزش آن بکاهم، بلکه میخواهم بگویم عبادت یک معنای ژرف و عمیقی دارد که عبارت از رابطه تنگاتنگ انسان باخداوند است و نباید جای خودش را به یک عرف و عادت قدسیِ اجتماعی بدهد. ما وقتی وارد مسجد و یا حسینیه میشویم، تا اینکه نماز بخوانیم و یا اقامه عزا داشته باشیم، تا زمانی برای ما عبادت محسوب میشود که نیت ما خالص و برای قرب به خداوند باشد.
تنزل شأن طلب شفا به طبابت
بنابراین این مفاهیم نیازمند بازاندیشی و بازفهم دارند. برای نمونه به زیارت اولیا خدا اشاره کردم. بازاندیشی در این مسئله میتواند این چنین باشد که اگر از آنان طلب شفا میکنیم با این ذهنیت باشد که آنان را شفیع قرار دهیم تا از خداوند بخواهند که مسیر منطقی و طبیعی شفا برای ما به وجود آید. این فرایند، عقلانیترین و عالیترین منطق دینورزی در زیارت و مسئله طلب شفا است، اما اگر به گونهای زندگی کردیم که شأن طبابت و تمسک به اسباب طبیعی را متزلزل کردیم و تنزل دادیم، راه به جایی نخواهیم برد.
کارکرد یک دارو در طبیعت بر بدن انسان جزئی از سنن الهی محسوب میشود و طبابت بخشی از الهیات است. طبیب، توصیهکننده به یک امری است که در الهیات طبیعی بین آن امر و حالتی که مریض دارد یک نسبت وجودشناسانه برقرار است، لذا در هیچ زمانی نباید شأن این امور را پایین آوریم.
جامعه و امت اسلامی اگر از توسعهیافتگی در عرصه علوم مختلف محروم است و مسلمانان، دانشآموزان دانشگاههای غرب هستند، به دلیل عدم درک درستی است که از مفهوم الهیات و رابطه خداوند با طبیعت وجود دارد. در نتیجه میتوانیم این نوع چالشها را محتمل بدانیم و انتظار داشته باشیم که به وجود آیند. چه اینکه نباید آنها را منفی و بد انگاشت، بلکه این چالشها منجر میشود که الگوهای دینورزی صیقل برخورند و شفاف شوند.
چه عللی را در به وجود آمدن این شرایط که فاصله گرفتن از حقیقت دین و توجه به ابعاد مناسکی و اجتماعی است مؤثر میدانید؟
دین و به تبع آن دینورزی به طور طبیعی یک سیر تکاملی تاریخی دارند؛ یعنی هرچه عقلانیت، دانش و سرمایههای عقلی بشر بیشتر میشود، برای دینشناسی فرصت بهتری پیدا میکند و این سفره دینشناسی پهنتر میشود و این یک مسئله طبیعی است. بنابراین نباید در چنین مسائلی اگر آسیبی به وجود آمد، به دنبال مقصر بگردیم.
در سه قرن اخیر، جهان، اعماق و قوانین پنهان خودش را بر اثر تلاش و کوشش و علمآموزی بشر به او نشان داده است و بشری که در قرون وسطی زندگی میکرده و تمام حوادث عالم را به دور از شناخت منطق اسباب طبیعی تحلیل میکرده، تفسیری از دین میکرده که بالضروره با تفسیر بشری که کاشف معادلات طبیعی بوده، متفاوت است. عدهای با هر تحول در پیشروی علمی، احساس نگرانی برای دین به آنان دست میدهد. انکشاف قوانین و اسباب حاکم بر عالم طبیعت قاعدتاً نباید جای نگرانی باشد.
خردورزی در دینشناسی، لازمه دوران جدید
ما روبهرشد و تکامل هستیم و به دنبال این هم نیستیم که کسی را مقصر بپنداریم. در حقیقت هر نسلی از عالمان دینشناس و دینورز، مطابق با سطح عقلانیت زمانه خود، دین را میفهمد و این اشتباه است که الگوهای دینشناسی و دینورزی را از تاریخ وارد کنیم. البته بیتردید ما در دین، لایههای فراتاریخ و ثابت داریم که منظور من آنها نیست، اما در مسائل دیگر و در حوزههای کلام و فقه با یک وضعیتهای جدیدی برای بشریت روبهرو هستیم که حتماً فلسفهورزی و خردورزی در دینشناسی و دینورزی لازمه این اتفاقات است. فهمی که امام خمینی (ره) از امامت دارند، در عمق و ابعاد آن با فهم هیچ عالمی از عالمان درجه اول شیعه در قرون گذشته قابل قیاس نیست. شما میدانید که این امر امامت از باورهای بنیادین اسلام است و صرفاً یک مقوله یا گزاره فقهی نیست.
شاید در گذشته، عالمان، بین دین و تدین، جدایی آنچنانی نمیانداختند، در حالیکه به استثناء «تدین معصومانه»، تدین انسانهای دیگر بالضروره و به طور مطلق، قدسیت ندارد، باید نسبت آن با دین شناخته شود تا میزان قداست آن هم برآورد گردد. آنچه قداست دارد و منشأ قداست هر رفتاری از رفتارهای ماست خود دین است. تدین، فعل و تلاش انسانی برای تحققبخشیدن به دین در جان و جهان است که ممکن است، نسبتی از آن درست و نسبتی از آن کاملاً اجتهادی باشد. هر قدر تدینها به دینها نزدیکتر باشند، به همان میزان قداست دارند، اما دین حقیقتی است که نمیتوانیم در مورد آن، با این ادبیات صحبت کنیم، اما تدین در خروجی اجتهاد و فهم انسانی است که باید آن را به ایمان تشبیه کرد. ایمان انفعال ایجابی انسان نسبت به خدای متعال است و تدین نیز انفعال و فعالیت انسان در پرتو لایههای وحی است.
دین واحد و صور تدین متکثر
دست بر سینه گذاشتن به نشانه احترام و تکریم برادر ایمانی یا شخصیت یک عالم قطعاً از مصادیق دینورزی و تدین است، اما ممکن است همین رفتار که اینجا از مصداقهای تدین است، در کشور دیگری اهانت باشد. باید صورت دیگری از دینورزی در این مورد شناخته شود و به آن ملتزم باشیم. هر جامعهای صور دینورزی و تدین خود را میسازد. البته چنانکه بیان شد مبنای اصلی این صورتها از دین است. مبنای دینی واحد است، ولی صور تحقق تدین متکثر است. زمان و مکان و موقعیتها هیچ اثری بر دین ندارد اما تدین و دینورزی ما شدیداً تحت تأثیر این شرایط گونهگون میشود.
انسان در هر زمان و موقعیتی که واقع شد، باید مبتنی بر آن موقعیت خودش و آن صورت و مرحله عقلانیتی که در آن زیست میکند، مدام باید برگردد و وحی را بازخوانی کند. در این بازخوانی به صور جدیدی از تدین خواهیم رسید، همچنان که به فهمهای جدیدی از دین میرسیم و باید توجه کنیم که اینها چالش به معنای منفی نیستند و اشکالی را ایجاد نمیکنند، بلکه موانع دینشناسی را برمیدارند؛ یعنی در فهمهای تاریخی از دین چالشهایی را داریم که این چالشها امکان ادامه حیات به دینداری را نمیدهند و باید از اینها عبور کنیم و این فرصت الآن برای ما مهیا است.
شکست خودشیفتگی فلسفی در پساکرونا
همچنین، فقط نباید چهره چالشآفرین چنین پدیدهای محل تأمل باشد. چه اینکه، در دنیا موجی از بازگشت به دین، بازگشت به خدای متعال و بازگشت به معنویت را شاهد هستیم؛ یعنی انسانها دریافتند و دیدند که چطور مدعیان فلسفههای اجتماعی، روانشناسی و … در برابر موجودی به این کوچکی، تمام سلاحهای خود را از دست دادند و نتوانستند کاری کنند. در واقع، این ویروس، پیامبری برای فراخواندن انسان به سمت خدا، معنویت، تواضع و رها کردن تکبر و خودبزرگبینی و خودشیفتگی فلسفی بود.
در تاریخ پیش از کرونا، خودشیفتگی فلسفی حاکم بود که بر عقل و ذهن انسان آن قدر سایه انداخته بود که سخن از پایان تاریخ به میان میآوردند، به این دلیل که نئولیبرالیسم و یا لیبرالیسم جدید را به عنوان ایدهآلترین صورت قابل تحقق فلسفی، سیاسی و اجتماعی بشر میدانستند. از اینرو نیز این پدیده باعث مشتعلتر شدن و ملتهبتر شدن حس نیاز انسان به خدای متعال شد و باید هر دو را در کنار هم دید.