جوان گرایی افراطی در مدیریت ها و خسارت ها

جوان گرایی غیر از جوان زدگی است. جوان گرایی در مدیریت ها، امری مقدس و مطلوب است و هر جامعه و حکومتی ناگزیر از آن است؛ بایستی یک روزی مدیران جوان به جای مدیران میان سال وکهنسال تکیه زنند اما در مرحله عمل، بایستی کاملا مراقبت شود که مدیریت جوانان،‌ به ویژه در مدیریت های مهم و رده بالا، بتدریج و با احتیاط انجام گیرد و ‌زیر نظر و تحت مراقبت مدیران با تجربه و شخصیت های اصیل و معتمد باشد

 اوایل دهه پنجاه، چند سالی توفیق فعالیت به عنوان شاگرد مغازه در بازار یکی از شهرستان ها حاصل شد. آن ایام بازاریان به دو گروه عمده تقسیم می شدند. یک گروه جوان و بی تجربه بودند که مال و ثروت فراوانی از پدرانشان به ارث برده و با تکیه بر آن به کار تجارت مشغول بودند و گروه دوم،‌اگر چه سرمایه مادی زیادی نداشتند، اما از با تجربه های بازار به شمار می آمدند؛ سر شناس و مورد اعماد همه بودند و به خانواده های اصیل و نجیب منسوب می شدند و همین امتیازات معنوی باعث شده بود که حضور و نقش گروه دوم در ثبات بازار و تعدیل قیمت ها، پررنگ تر باشد و حتی در اکثر رخدادهای سیاسی،‌اجتماعی و مذهبی نیز همین گروه پیشتاز بودند و گروه اول را نیز به حرکت وا می داشتند. این واقعیت وحقیقت در بازار تهران نمود بیشتر ی داشت.

 باگذشت زمان، گروه اول نیز،‌تجربه بیشتری کسب  می کرد، دارای فضایل اخلاقی و اعتبارمی شد و به تدریج،‌به جمع گروه دوم  می پیوست و همینطور کار و کسب وتجارت و ثبات در بازار،‌ادامه داشت.

در بحث مدیریت ها نیز شبیه همین تقسیم بندی را می توان مطرح کرد. در این عرصه مدیرانی هستند که جوان و بی تجربه اند و تنها به مدارک تحصیلی خود دل خوش می باشند و چون مدرک دارند، بعضی مسئولیت ها و مدیریت ها را بر عهده می گیرند؛‌ اما فاقد امتیازات معنوی دیگر می باشند و دسته دوم،‌ علاوه بر اصالت خانوادگی، ثبات شخصیت،‌ صداقت و بزرگ منشی، از علم و تجربه  هم برخوردارند.

تاریخ سه دهه گذشته به روشنی نشان می دهد که هر وقت امور اجرایی و برخی مسئولیت های دیگر در رده های گوناگون در دست گروه اول قرار گرفته، مشکلات و پیامدهای ناگواری دامن گیر ساختار مدیریتی نظام اسلامی شده است و هر مقدار دایره مدیریت ها مهم تر و بالاتر بوده، شعاع پیامدها نیز گسترده تر و شکننده تر شده است.

نمونه بارز این موضوع،‌ریاست جمهوری آقای بنی صدر بود که به دکترای اقتصاد ادعایی خود تکیه داشت ، ‌اما فاقد امتیازات دیگر بود و نیز حضور بعضی از اعضای تندرو وافراطی بعضی گروه ها در برخی مدیریت های اوایل پیروزی انقلاب که حوادث ناگواری را به دنبال  خود داشت.

در چند سال اخیر نیز به انگیزه « جوان گرایی» ،‌ بدون این که به اصل تجربه ، سابقه و امتیازات معنوی دیگر توجه شود، افرادی تنها به خاطر داشتن مدرک کذایی و غیره به مسئولیت های مختلفی گماشته شدند که آسیب های جدی به نظام مدیریتی کشور وارد آورد.

هر انسان منصفی وقتی این گونه مدیران را به ویژه در رده های بالاتری مشاهده می کند، بی اختیار به یاد پسر بچه های پنج و شش ساله ای می افتد که کت و شلوار پدر بزرگشان را پوشیده باشند و معلوم است این جور آدم ها اگر قدم  جلو بردارند، با سر به زمین فرو خواهند آمد؛ چنانکه نمونه هایی هم دیدیم همین طور نیز شدند.

البته اگرفرد جوانی، شاخص های لازم مدیریت را داشته باشد، منافاتی با این بحث ندارد و می توان آن مسئولیت خطیر را به وی واگذار کرد؛  در صدر اسلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعضی مسئولیت ها و مدیریت ها را به امام علی علیه السلام می سپرد که این به خاطر جوان بودن آن حضرت نبود؛ بلکه به این دلیل بود که آن حضرت همه شاخص ها و ویژگی های لازم ،‌ مانند علم، اخلاق،‌ سعه صدر، تدبیر و کاردانی را دارا بود؛ همان طوری که در اوایل پیروزی انقلاب در کنار بنی صدر،‌ جوان های دیگری هم بودند که علاوه بر مدرک تحصیلی در کوران مبارزات ستم شاهی از نظر شخصیتی و اخلاقی کاملا ساخته شده بودند و شرایط لازم را برای نمایندگی مجلس، وزارت و ریاست جمهوری داشتند که از جمله نمونه آنها  شهید عبدالحمید دیالمه ، شهید محمد علی رجایی ،  شهید با هنر، آیت الله خامنه ای وآیت الله هاشمی رفسنجانی بودند که امام خمینی در مورد شهید رجائی  فرمود: رجایی عقلش بیشتر از علمش است.[1]

بنابراین در سیره حکومتی پیامبرومکتب عالی اسلام وتشیع، جوان گرایی مطلق یا به تعبیر ی «جوان زدگی»، هیچ جایگاهی ندارد ؛ ‌بلکه آن چه مورد توجه است، «جوان گرایی مشروط و مقید» می باشد ،  یعنی یک جوان وقتی می تواند مدیریت و مسئولیت بپذیرد که علاوه بر علم، تخصص و مدرک،‌ دارای ویژگی های اخلاقی و کاردانی بوده، مدیر و مدبر ودر یک کلمه از نظر شخصیتی تا حدودی ساخته شده  هم باشد. البته برای مسئولیت های بالا تر حسب ونسب وریشه خانوادگی نیز بسیار مهم است.  در غیر این صورت فرد فاقد صلاحیت لازم موجب درد سر برای خود ومایه  انحطاط برای جامعه  خواهد شد.

مرحوم فیض الاسلام در شرح نهج البلاغه، ذیل خطبه 229 می نویسد:

«از حکیمی دوراندیش پرسیدند،‌انقراض دولت ساسانیان را چه سبب شد؟ گفت: ایشان افراد کوچک را به کارهای بزرگ گماشتند که از عهده آن کارها برنیامدند و مردم بزرگ را به کارهای کوچک واداشتند که به آن کارها اعتنا ننمودند.از این رو،‌ نظام کارشان از هم گسست و جمعیتشان پراکنده شد».[2]

یکی از مورّخان درباره عوامل سقوط سلسله مقتدر صفوی می نویسد:

«کارهای بزرگ را در کف مردمان بی رتبه گذاشتند،‌امور جزئیه را در عهده بزرگان کار دیده نهاده و امور جزئیه از بی اعتنایی بزرگان ضایع گردید و مردمان بی رتبه از عهده کارهای بزرگ نیامده، بنیان سلطنت 230 سال را شکست و شیرازه اوراق ممالک محروسه را گسیخت،‌ تا آن که طایفه افغان قندهار سر از چنبر اطاعت کشیده، دست جلادت را از آستین تهور آورد،‌بر اریکه شاهی نشستند».[3]

گاهی مدیریت در میادین نظامی با مدیریت در عرصه های سیاسی و اجرائی با هم خلط می شوند. فردی که در جبهه های جنگ،  آدم موفق و فرمانده خوبی بود، ممکن است در مدیریت های اجرایی نتواند مدیر خوبی باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اسامه بن زید را به فرماندهی لشکر منصوب کرد و فرمود: همه به لشکر او ملحق شوند؛ اما معلوم نبود که او را به مسئولیت های مهم اجرائی نیز به گمارد.بنابر این هر فرمانده  نظامی خوبی نمی تواند، مدیراجرایی خوبی هم باشد.همان طوری که بعضی فرماندهانی  شاید  باشند( بنا به قضیه موجبه جزئیه) مدیران خوبی هم باشند.پس  در تعیین مصداق باید دقت واحتیاط کرد.

سخن پایانی این که جوان گرایی غیر از جوان زدگی است. جوان گرایی در مدیریت ها، امری مقدس و مطلوب است و هر جامعه و حکومتی ناگزیر از آن است؛ بایستی یک روزی مدیران جوان به جای مدیران میان سال وکهنسال تکیه زنند اما در مرحله عمل، بایستی کاملا مراقبت شود که مدیریت جوانان،‌ به ویژه در مدیریت های مهم و رده بالا، بتدریج  و با احتیاط انجام گیرد و ‌زیر نظر و تحت مراقبت مدیران با تجربه و شخصیت های اصیل و معتمد باشد؛‌  چنانکه فرمایشات   مقام معظم رهبری درباره به کارگیری  نیروهای جوانان در مدیریت ها نیز ناظر به همین نوع جوان گرایی است؛ نه جوان زدگی یا جوان گرایی عنان گسیخته که متاسفانه در چند سال اخیر رواج پیدا کرد و زمینه های سوء مدیریت ها،‌ عدم کارآیی ها  ، انحصار طلبی ها ، اختلاس ها ، اختلافات و کدورت ها را به بار آورد.

خدا را شاکریم که سال 1392 در اثر درایت و مدیریت مقام معظم رهبری و تلاش های دلسوزانه شخصیت های بزرگ نظام و هوشیاری مردم ،  «حماسه سیاسی» رخ نمایاند و بحق سکانداری اجرایی کشور به دست افراد با تجربه ، عاقل ، کاردان و دارای سابقه درخشان قرار گرفت . اگر وضعیت هشت سال گذشته ادامه پیدا می کرد به یقین در آینده نزدیک اوضاع سیاسی کشور ، شبیه مصر می شد.  زیرا   فضایی که در این مدت بخصوص چهار سال دوم حاکم بود  از جهاتی به بر خورد های افراط گرایانه ، انحصار طلبانه ودیکتاتور مآبانه گروه «اخوان المسلمین» در مصرشباهت داشت  که ناخواسته کشور و نظام را به سمت  وسوی یک نوع دیکتاتوری دینی سوق می داد واین تنها یکی از پیامد های ناگوار جوان گرایی افراطی در مدیریت های اجرایی  می توانست به شمار آید که الحمد لله منتفی شد.

بر دولت تدبیر وامید است،کلید اعتدال خویش به کار گیرد و بدون افراط وتفریط وجناح بازی وخط وخطوط گرایی، هرکس را سر جای  مناسب خود بر گرداند. آنهایی  که به بهانه جوان گرایی بدون بلیط واتوبوسی سوار قطار اجرائی ومدیریتی شدند، با احترام ودرعین قاطعیت از این قطار پیاده  نماید و آنهایی هم که واقعا شایستگی مدیریت و لیاقت مسئولیت دارند،اگرچه جوان هم هستند،از وجودشان و حضورشان استفاده کند وبه این معضل فیصله دهد.


[1] . صحیفه امام، ج14،ص459

[2] . نهج البلاغه، فیض الاسلام،‌ج4،‌ص 756.

[3] . میرزا حسن حسینی ؟؟؟، فارسنامه ناصری، ج1، ص491.

 
جوان گرایی غیر از جوان زدگی است. جوان گرایی در مدیریت ها، امری مقدس و مطلوب است و هر جامعه و حکومتی ناگزیر از آن است؛ بایستی یک روزی مدیران جوان به جای مدیران میان سال وکهنسال تکیه زنند اما در مرحله عمل، بایستی کاملا مراقبت شود که مدیریت جوانان،‌ به ویژه در مدیریت های مهم و رده بالا، بتدریج و با احتیاط انجام گیرد و ‌زیر نظر و تحت مراقبت مدیران با تجربه و شخصیت های اصیل و معتمد باشدعبدالرحیم اباذری

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.