از «موعودگرایی سیاسی» به «اعتدال»
بررسی زمینهها و مؤلفههای گفتمان دولت یازدهم در گفتوگو با دکتر سید صادق حقیقت
محسن آزمودن
در طول سالهای پس از انقلاب با هر دولتی که بر سر کار آمده، مجموعهای از مفاهیم و کلیدواژهها نیز بر سر زبانها جاری شده است. اصطلاحاتی که به ظاهر تکرار شعارهای کاندیداهای پیروز هستند و در واقع نشانگر پیروزی یا تفوّق یک گفتمان بر سایر گفتمانهای رقیب، این واژههای اساسی معمولاً حول یک دال اصلی یا نقطه کانونی مفصلبندی میشوند. اگر در دولت اصلاحات این نقطه کانونی اصلاحات سیاسی بود که با مفاهیمی چون تقدم توسعه سیاسی، آزادی اندیشه، ایران برای همه ایرانیان، گفتوگو و جامعه مدنی گفتمان مسلط را شکل میداد. در دولت محمود احمدینژاد به تعبیر دکتر حقیقت این مفهوم محوری «مهدویت سیاسی» بود که با مفاهیمی چون عدالتخواهی و برابری طلبی و حمایت از فقرا گفتمان هژمون را بر میساخت. حالا در دولت یازدهم سخن از مفاهیمی جدیدی است که در کانون آنها مفهوم «اعتدال» قرار گرفته است. در گفتوگوی حاضر دکتر سید صادق حقیقت استاد علوم سیاسی دانشگاه مفید در تحلیل افول گفتمان مهدویت سیاسی و تفوق گفتمان اعتدال از رویکرد لاکلائو ـ موف بهره میگیرد. ارنستو لاکلائو (1935) نظریه پرداز آرژانتینی و استاد علوم سیاسی دانشگاه اسکس انگلستان و شانتال موف (1943) نظریهپرداز بلژیکی در آثاری چون در کتاب «هژمونی و استراتژی سوسیالیست: به سیاست دموکراتیک رادیکال» (1985) این رویکرد را تشریح میکنند.
صادق حقیقت در کتاب «روششناسی علوم سیاسی» روش تحلیل گفتمانی لاکلائو ـ موف را توضیح میدهد.
* همانطور که در نظر داشتید، بحث درباره گفتمان (discourse) اعتدال دولت یازدهم را با بهرهگیری از مفاهیم که ارنستولاکلائو و شانتال موف نظریهپردازان معاصر سیاسی در رویکرد خاصشان در تحلیل گفتمان به کار بستهاند، پیش میبریم. یکی از مفاهیم اساسی و کلیدی دیدگاه ایشان مفهوم «از جا افتادگی» (dislocation) یا به تعبیر برخی «بیقراری» است. مفهومی که نشانگر زوال هژمونیک گفتمان مسلط پیشین و ایجاد وضعیتی ناپایدار است که در آن گفتمانهای رقیب به نزاع گفتمانی (discursive struggle) امکان ظهور و بروز مییابند و در نهایت در نتیجه مفصلبندی (articulation) یکسری از دالها (nodalpoint) یک گفتمان مسلط میشود. در بحث ما آن گفتمان زوال یافته گفتمان دولت نهم که دچار «از جا افتادگی» شد. ارتباط پیروزی گفتمان اعتدال دولت یازدهم در انتخابات با «از جا شدگی» گفتمان موعودگرایی سیاسی که گفتمان دولت نهم و دهم بود را در چه میبینید؟
گفتمان موعودگرایی سیاسی که در سال 1384 پیروز شد، مجموعهای از نشانهها را با یکدیگر مفصلبندی کرد. این نشانهها عمدتاً حول مفهوم «مهدویت سیاسی» شکل گرفتند. مهدویت و موعودگرایی تا پیش از آن یک معنای غیرسیاسی داشت؛ همان طور که در گفتمان معروف انجمن حجتیّه پیش از انقلاب مشخص بود. اما موعودگرایی دولت نهم، سیاسی بود و نشانههایی از جمله ولایت به معنای ولایت معصومان، ولایت به معنای ولایت فقیه و مفاهیمی مثل انتظار، شهادت، حمایت از فقرا و مانند آن را در یک گفتمان با یکدیگر مفصلبندی کرد. مردم ایران نیز از آنجا که پای صندوق میروند تا رأی ندهند ـ نه اینکه مثل مردم سایر کشورها پای صندوق میروند تا رأی بدهند ـ در سال 1384 هم به دنبال رأی ندادن به گفتمانی بودند که به تصور آنها از اقشار فرادست حمایت میکرد و به همین خاطر کوشیدند گفتمانی را حاکم سازند که از فقرا حمایت میکند و این خواست را در شخصیت دکتر احمدینژاد متجلی دیدند. در سالهای پایانی دولت دهم، گفتمان موعودگرایی سیاسی دچار «ازجاشدگی» شد و مفصلبندی بسیاری از نشانهها در درون این گفتمان از بین رفت. از جمله بحث ولایت به معنای دوم یعنی ارتباط با ولایت فقیه که تبدیل به یک چالش برای این گفتمان شد. علاوه بر آن ارتباط با حوزههای علمیه و مراجع یکی از چالشهای این گفتمان محسوب میشد. ضمن آنکه مجموعه بدهیهای دولت و مشکلات اقتصادی و فشاری که بر گرده طبقه متوسط و فقرا میآمد، آن نشانه حمایت از فقرا را دچار مشکل میکرد. با «از جاشدگی» یا به تعبیر شما بیقراری گفتمان موعودگرایی سیاسی، زمینه برای گفتمانهای دیگر به وجود آمد. گفتمانهای دیگر در این مقطع در قالب شخصیتهایی که خود را به عنوان کاندیدا معرفی کرده بودند، متجلی شد. یکی از گفتمانهایی که انتظار پیروزیاش نمیرفت اما موفق شد، گفتمان اعتدال یا گفتمان تدبیر و امید بود.
* چطور از بین گفتمانهایی که در آن وضعیت از جاافتادگی امکان ظهور یافته بودند، گفتمانی که به تعبیر شما امکان پیروزیاش کم بود، موفق شد؟
یکی از مفاهیم اساسی گفتمان لاکلائوـ موف، بحث محتمل و مشروط بودن (contingency) است. به این معنا گفتمانها اولاً در گسست از یکدیگر هستند و ثانیاً گفتمانی که غالب میشود، گفتمانی است که در میان سایر گفتمانها احتمال پیروزی بیشتری دارد، در حالی که احتمال هژمون شدن گفتمانهای دیگر هم وجود دارد. به بیان دیگر در کنار گفتمان اعتدال، گفتمانهای دیگر هم امکان هژمون یا مسلط وجود دارد؛ مثل در دسترس بودن که باعث مسلط شدن این گفتمان میشود. در خصوص گفتمان اعتدال ویژگیهایی که در این گفتمان بود، موجب شد که بر گفتمانهای رقیب پیشی بگیرد. مهمترین ویژگی یک نوع اجماع مرکب در میان گروههای راست (اصولگرایان) و چپ (اصلاحطلبان) برای کنار زدن افراط به وجود آمده بود. به بیان دیگر کسانی که در میانه این دو طیف قرار داشتند (یعنی راست و چپ معتدل) هر دو کمک کردند که گفتمان اعتدال پیروز شود. در این میان حتی میتوان گفت کمکی که راست معتدل به پیروزی گفتمان اعتدال کرد، کمتر از رقبای چپ اعتدالی نبود.
* شما معتقدید معتدلین از هر دو جریان شناخته شده اصولگرا و اصلاحطلب در پیروزی گفتمان اعتدال نقش داشتند. اما برخی معتقدند که گفتمان اعتدال هویت مستقلی ندارد، بیشتر به گفتمان اصلاحطلبی نزدیک است؛ تا جایی که آن را تداوم آن گفتمان میخوانند. تا چه اندازه با این ارزیابی موافقید؟
در پاسخ به این پرسش باید میان دو معنای اصلاحطلبی تمایز قائل شویم. معنای نخست اصلاحطلبی، معنای عام آن است. به این معنا که بسیاری از شخصیتها، جبههها و گروهها به دنبال اصلاح سیاسی و اصلاح حکومت در سطح کلان هستند. به این معنا بسیاری از افراد اصلاحطلب هستند و اصلاحات در این معنا، مفهومی عامی است که حتی در گفتمان اعتدال هم وجود دارد و در 8 ساله اصلاحات به معنای اخص هم وجود داشت و در آینده هم ادامه خواهد داشت. اما معنای دوم اصلاحطلبی پروژه اصلاحطلبی یا گفتمانی است که به مدت 8 سال در دورههای دولتهای هفتم و هشتم بر ایران حاکم بود. اگر منظور از گفتمان اصلاحطلبی این معنای دوم باشد، پاسخ صریح من به پرسش شما خیر است؛ یعنی معتقدم گفتمان اعتدال در گسست از گفتمان اصلاحطلبی در معنای اخص آن است. دلیل این سخن هم این است که یکی از مفاهیم اصلی گفتمان اصلاحات در معنای دوم، تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی بود. این معنا در دولت یازدهم کاملاً بر عکس شده است؛ یعنی در دولت یازدهم توسعه سیاسی تقدم و اولویتی بر دیگر ابعاد توسعه ندارد. یک مؤید هم بر این استدلال وجود دارد: در دولت یازدهم کمتر شخصیتهای اصلاحطلب به معنای اخص را میبینیم؛ یعنی شخصیتهایی که طرفدار آیتالله هاشمی و حزب کارگزاران هستند، بسیار بیشتر از کسانی هستند که به معنای اخص اصلاحطلب هستند.
* این مفهوم اعتدال به عنوان دال مرکزی گفتمان دولت یازدهم از کجا آمد؟ آیا سابقهای در فرهنگ دینی، سیاسی و اجتماعی ما نیز داشته است؟
اعتدال ضرورتی بود که در سال 1392 مردم در عمل به آن رسیدند و جناحهای سیاسی اعمّ از چپ و راست به اهمیت آن اذعان کردند. اعتدال یعنی مخالفت با افراط و تفریط در همه زمینهها. در اصطلاح تخصصی اعتدال ترجمه واژه moderation است و با تأکید بر حفظ حدود عقلانی، در مقابل افراطگرایی (extremism)، تمامیت خواهی، اقتدارگرایی، رادیکالیسم و خشونتگرایی قرار میگیرد. این مفهوم در فرهنگ دینی ما هم ریشه دارد. اسلام دین اعتدال است و در فرهنگ قرآنی میتوان این اصطلاح را در واژگانی همچون «امت وسط» (امه وسطاً، منهم امّه مقتصده)، «قصد» (و اقصد فی مشیک) و «دین حنیف» تبارشناسی کرد. در فرهنگ روایی، اعتدال حکم عقل و در مقابل افراط و تفریط معرفی شده است. به طور مثال در روایتی آمده است که «الجاهل اما مفرط او مفرّط» (جاهل یا افراط میکند یا تفریط)، یا کسی که میانهروی ورزید در تنگنا نمیافتد (ما عال من اقتصد). علی علیه السلام سیره پیامبر اسلام (ص) را میانهروی میداند: «سیرته القصد…» (نهجالبلاغه، خطبه 94) برعکس معاویه با تندروی از راه اعتدال خارج شد (و عدلت به هم عن القصد، نامه 32) ریشه کلمه اعتدال نیز یا از «عَدل» به معنای «وضعالشیء فی موضعه» یا «عِدل» یعنی توازن است.
* غیر از مفهوم مرکزی اعتدال، چه مفاهیمی در گفتمان اعتدال مفصلبندی میشوند؟
همانطور که اشاره شد، دال مرکزی این گفتمان، خود اعتدال است. اما دال دیگر آن «تخصصگرایی» است. تصور بر این است که در دولت نهم و دهم، تخصصگرایی آن طور که باید و شاید به خصوص در امر اقتصاد وجود نداشته است و تولید در بسیاری حوزهها رو به تعطیلی رفته است و الآن یک رسالتی بر دوش دولت یازدهم است که متخصصان برای بار دیگر مسؤولیت امور را بر دوش بگیرند. نشانه دیگر یا مفهوم مهم دیگر در گفتمان اعتدال «عقلانیت» است. باز چون تصور این بوده که در دولتهای پیشین در بسیاری از زمینهها به شکل عقلائی با امور برخورد نشده است، در نتیجه این کار در این دولت باید انجام شود.
نشانه بعد بحث دینی بودن مسائل فرهنگی و سیاسی است؛ یعنی به نظر میرسد که در دولت یازدهم با ارتباطی که دین با سیاست مییابد، نوعی مرزبندی با سکولاریزم و جریانهای روشنفکری غیردینی ایجاد کرده است. البته در مقابل نوعی مرزبندی با تحجرگرایی و تفکر سنتی متحجرانه را نیز شاهدیم. یعنی در این دولت در بحث رابطه دین و سیاست، نه تفریط تفکر سنتی متحجرانه را شاهدیم و نه افراط روشنفکری غیردینی را میبینیم. مسأله رابطه دولت نهم و دهم با حوزههای علمیه که تبدیل به یک چالش در پایان دولت دهم شده بود، در دولت یازدهم به عنوان یکی از نقاط قوت و نشانههای دیگر این گفتار قابل ذکر است؛ یعنی ارتباطی که این دولت با مراجع و حوزههای علمیه میتواند بگیرد، از مزیتهای این گفتمان است.
* ویژگیهای گفتمان اعتدال از نگاه شما چیست؟
به احتمال زیاد و با توجه به مفاهیمی که در مفصلبندی این گفتمان نقش دارند، این ویژگیها عبارتند از: تکیه بر مبانی دینی (و لزوم مرزبندی با گفتمانهای سکولار و غیردینی)، حرکت در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و (اصل ولایت فقیه)، تأکید بر خرد جمعی، عقلگرایی، شایستهسالاری و تخصصگرایی (به ویژه در اقتصاد و سیاست)، گردش نخبگان، خواست اکثریت و مرزبندی با توده گرایی (پوپولیسم)، تقدم و اولویت توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی، پرهیز از فرهنگ حذف و ضرورت بکارگیری همه ایرانیان از همه جناحها، سعی در تبدیل کردن معاند به مخالف، مخالف به بیطرف و بیطرف به موافق در سیاست داخلی و خارجی، پرهیز از سیاسی و امنیتی کردن مباحث علمی و تخصصی، مردمسالاری (دینی) و پرهیز از اقتدارگرایی، دوری از افراط و تفریط، پرهیز از خشونت و رادیکالیسم، تأکید بر ارتقای منافع ملی (با در نظر گرفتن مسؤولیتهای فراملی)، تکیه بر دیپلماسی فعال و پرهیز از دشمنتراشی در سیاست خارجی، تعامل مثبت با سازمانهای بینالمللی و کشورهای منطقه (نه تعارض و نه وادادگی)
* منتقدان ایده اعتدال از ابهام در این مفهوم و نبود وجود ما به ازای خارجی برای آن سخن میگویند، حامیان این دیدگاه آن را یک گفتمان مشخص میدانند، ولی از چالشها و آسیبهای آن سخن میگویند از نظر شما این آسیبها کدامند؟
به نظر میرسد که چند مسأله به عنوان چالش احتمالی میتواند برای این گفتمان مطرح باشد. مسأله نخست، ابهام در اهداف است. اگر دولت یازدهم بخواهد موفق باشد، باید در حوزه مباحث تئوریک در دو سطح کار کند. سطح اول تبیین مبانی نظری برای اعتدال است و سطح دوم تهیه راهبردهای مناسب برای این گفتمان است. در سطح اول کاری که دولت اصلاحات انجام نداد، این دولت باید انجام دهد؛ یعنی به تبیین مبانی تئوریک برای گفتمان اعتدال بپردازد. اگر این کار انجام نشود، از آنجا که اصطلاح اعتدال، اصطلاح لغزندهای است، ممکن است هر نوع برداشتی از این گفتمان صورت پذیرد و اصولگرایان و اصلاحطلبان هر یک به نفع خود این مفهوم را مصادره کنند. سطح دوم هم چنان که اشاره کردم، سطح استراتژیک یا راهبردهاست. این راهبردها نباید محدود به دولت یازدهم در 4 سال اول باشد، بلکه باید برای 8 سال احتمالی موفقیت این دولت و همچنین برای بیش از 8 سال (چرا که ممکن است بعد از این دولت، دولتی سر کار بیاید که همین گفتمان را داشته باشد) در نظر گرفته شود. آسیب دیگر گفتمان اعتدال، عملگرایی افراطی است. اگر دولت یازدهم برای حل مشکلات عاجل و فوری مردم دست به کار شود و بخواهد که مشکلات روز مردم را حل کند، چه بسا گرفتار عملگرایی شود و از متخصصین در دو حوزه مبانی تئوریک و حوزه راهبردها بهره نبرد. اگر چه عملگرایی افراطی خود نوعی آسیب است. آسیب چهارم زیاد شدن ضربهپذیری این دولت از جریانهای افراطی است. برای مثال افراطیون راست به دنبال یافتن نقاط ضعف دولت یازدهم هستند. در حالی که دولت یازدهم دغدغه درگیر شدن با راست افراطی را ندارد و نمیخواهد خود را درگیر این مباحث کند. اما اگر آن افراطیون دست به نقاط ضعف دولت یازدهم بگذارند، چه بسا که مشکلاتی برای این دولت به وجود بیاورند و به جای حل مشکلات اساسی مردم، دولت مجبور باشد هر روز به شبهات و مشکلاتی که ایشان ایجاد کردهاند، پاسخ دهد.
(نقل از همشهریماه، شهریورماه92، شماره 111)
بررسی زمینهها و مؤلفههای گفتمان دولت یازدهم در گفتوگو با دکتر سید صادق حقیقت
در مصاحبه با دکتر سید صادق حقیقت: