مشاهدات میدانی یک ایرانی از اوضاع لبنان؛ لبنانی‌ها قائل به توطئه خارجی‌اند

این روزها، رایج‌ترین احساس لبنانی‌ها در باره آینده «حیرت» است. برای خیلی‌ها باور آن چه می‌بینند سخت است. شهروند لبنانی که همه عمرش خوب خورده و خوب پوشیده، حالا باید با سخت‌ترین بحران‌های اقتصادی روبه رو شود.

یک: لبنان، کشور بحران‌هاست. انفجار، جنگ، فساد، بیماری…

خلاصه، کم‌تر بحرانی است که مهمان لبنان نشده باشد. «بحران ارزی» ورژن جدید «بحران لبنانی» است. ارزش پول لبنان بعد از حدود بیست و پنج سال به شدت کاهش یافته است. حدود ۴۰۰ درصد! به زبان ساده‌تر، ارزش دلار آمریکا در لبنان، در بیست و پنج سال گذشته، همواره قیمتی ثابت داشت، حدوداً دوهزار لیره. اما از حدود دو سال پیش روند افزایشی دلار آغاز شد و امروز رسیده است به هشت هزار لیره. و کارشناسان معتقدند این روند ادامه دارد و احتمالاً ۱۵ هزار را نیز رد خواهد کرد.

نتیجه این امر، بالارفتن قیمت‌ها، احتکار کالا، پایین آمدن خدمات اجتماعی، بالا رفتن نارضایتی‌ها و… بوده است. برای مثال: برق؛ نیروگاه‌های برق لبنان، بودجه کافی ندارند برای خرید بنزین. لذا خدمات برق ارائه نمی‌دهند. پس مردم مجبورند از موتوربرق استفاده کنند. موتور برق هم گازوئیل می‌خواهد. بدبختی این است که گازوئیل هم پیدا نمی‌شود! و در نتیجه، مردم بی نوا در گرمای تابستان می‌مانند بی برق.

دو: لبنان، کشوری است به شدت مصرف گرا؛ و در تولید، به شدت ضعیف. بنابراین بخش عمده این مصرف، بر دوش واردات است. و باز بخش زیادی از این واردات بر دوش دریای نیلگون مدیترانه. در واقع بندر بیروت، نبض اقتصادی لبنان است که واردات عمده کالاهای مصرفی رابه عهده دارد.

سه: حالا وسط بحران اقتصادی، و در اوج نارضایتی مردم، به یک باره انفجار بزرگی رخ می‌دهد. کجا؟ در بندر بیروت. همانجا که شریان اقتصادی بیروت است و قرار است مردم را از گرسنگی نجات دهد. و با چنین حجم انفجاری بعید است این بندر تا هفت هشت ماه دیگر سرپا شود. خصوصاً با توجه به ضعف حکومت لبنان در بازسازی. و این یعنی کمبود شدید واردات؛ و بالا رفتن قیمت کالاها و افزایش بحران اقتصادی و… در واقع اقتصاد لبنان، همین یک ضربه را کم داشت برای ناک اوت شدن؛ که خورد. بد هم خورد!

چهار: اما سؤال اساسی این جاست: عکس العمل مردم، پس از انفجار چه بوده و چه خواهد بود؟ بنده بر اساس مشاهدات میدانی و نیز پیگیری رسانه‌ها، چند حالت رفتاری از رفتار مردم لبنان را بیان می‌کنم؛ که مهم‌ترین حالاتشان است در این روزهای پر التهاب.

الف: دردهای مشترک:

یک: هم دردی: آن چه بین همه مردم مشترک است، ناراحتی از این حادثه و هم دردی بامصیبت زدگان آن است. این اتفاق، همیشه در لبنان رخ نمی‌دهد. زیرا بسیاری از انفجارها و جنگ‌ها و تخریب‌ها به نفع یک گروه است و به ضرر دیگر گروه. حال آن که این انفجار، یک تراژدی ملی است.

دو: انتقاد از اهمال: همه مردم معتقدند اهمال رخ داده است. وجود این حجم از مواد منفجره حکم انبار باروت را دارد. آن هم کجا؟ در بندری که مرکز واردات است. بماند که هر کس این اهمال را به گروهی نسبت می‌دهد.

سه: نگرانی از آینده: دیگر مساله مشترک، نگرانی از آینده است. شوخی نیست! بندری نابود شده است که مرکز واردات دریایی لبنان بوده است. البته شدت این نگرانی و عکس العمل حاصل از آن، بین گروه‌های مختلف متفاوت است.

ب: چه کسی مقصر است؟

یک: حزب الله و دیگر هیچ: این تقریباً پای ثابت همه بلاهای خاک بلاخیز لبنان است! اتفاقی نیست که در لبنان بیفتد و یک عده حزب الله را محکوم اساسی ندانند! یعنی امثال حریری و جعجع و جمیل و دیگر مخالفان حزب الله؛ و به تبع آن‌ها، طرفدارانشان.

دو: همه کس جز حزب الله: از آن طرف نیز، برخی حزب الله را بری می‌دانند. و معتقدند نقش حزب الله در قدرت سیاسی لبنان، به قدری نیست که بتوان آن را محکوم کرد. بلکه آن جا که حزب الله نقش داشته، به خوبی وظیفه‌اش را انجام داده است. این‌ها عمدتاً شیعیان و یا هم پیمانان حزب الله و دوستداران سید هستند.

سه: انتقاد به حزب الله: این‌ها نه همه مشکلات را زیر سر حزب الله می‌دانند و نه آن را بری می‌خوانند. بلکه معتقدند نمایندگان حزب الله در مجلس و هم پیمانان او در دولت، بی تقصیر نیستند. از وضع اقتصادی گرفته تا انفجار اخیر. صاحب این تفکر نیز شیعیان و دیگر طرفداران حزب الله هستند.

چهار: قدرت حاکمه: برخی نیز معتقدند مقصر این وضع، تمام قدرت حاکمه است. از حزب الله بگیر تا المستقبل و جریان ملی آزاد و… حتی برخی از شیعیان نیز معتقدند هر کس در سیاست است فاسد است می‌خواهد از هر حزب و طائفه و گروهی باشد. (لذا بین مقاومت حزب الله و سیاسیون آن، تفاوت قائلند)

ج: دخالت خارجی: حقیقت این است که اکثر مردم لبنان معتقدند این اتفاق فقط یک انفجار ساده نبود. بلکه حمله و توطئه خارجی در کار است. که این جا نیز به دو دسته عمده تبدیل می‌شوند:

یک: عده‌ای که آمریکا و اسرائیل را عامل اصلی می‌دانند. که اکثریت مردم لبنان هستند. (حتی برخی که مقصر اصلی را حزب الله می‌دانند، معتقدند پای آمریکا در میان است.)

دو: عدهٔ قلیلی که هم پیمانان حزب الله را عامل اصلی می‌دانند. و در رأس آنها ایران را.

آینده لبنان

این روزها، رایج‌ترین احساس لبنانی‌ها در باره آینده «حیرت» است. برای خیلی‌ها باور آن چه می‌بینند سخت است. شهروند لبنانی که همه عمرش خوب خورده و خوب پوشیده، حالا باید با سخت‌ترین بحران‌های اقتصادی روبه رو شود. خطر گرسنگی در پیش است. خطر بی پولی، ناامنی و… در این وضع تنها کسی که اکثر مردم صداقتش را باور دارند سیدحسن نصرالله است. و او هم که وعده داده است که «نه می‌میریم و نه گرسنه می‌شویم.» لذا منتسبان به حزب الله و دوستداران سید خوش بین‌تر هستند نسبت به آینده. حتی آنها که میانه خوبی با حزب الله ندارند نیز خوش بین هستند. نه به خاطر تحلیل روندهای گذشته و آینده. بلکه به خاطر کلام سید. هر چه باشد او سید حسن نصرالله است. مردی که «یصدّقه العدو قبل الصدیق»

منبع سایت شعوبا
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.