دیدگاه اسلامی درباره قاعدهمندی امر جنسی برای حفظ معنای آن است
عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا گفت: دیدگاه اسلامی درباره قاعدهمندی امر جنسی برای این است که امر جنسی معنایش را از دست ندهد. این قاعده مندی برای حفاظت از امر جنسی است نه برای از بین بردن آن.
امر جنسی و زیست جنسی در جامعه ما یکی از مسائلی است که گاه احساس میشود در چالش و بحران و بیپاسخی نسبت به آن به سر میبریم. در این باره با محسن بدره، استادیار مطالعات زنان دانشگاه الزهرا (س) گفتگو نمودیم که در ادامه میخوانید؛
نگاه اسلامی به امر جنسی، چه نگاهی است؟
ما یک واقعیت بهشدت پویا و متحولی راجع به امر جنسی داریم و در وضع تاریخی خاصی که الآن هستیم این تغییر و تحول جدی، یک بعد قابلتوجهی از خودش را در سکسوالیته نشان داد؛ یعنی برخورد و تأثیرپذیری ما از غرب و نقش امر جنسی در سیاست. جامعه دینی عمدتاً امر سنتی را بهعنوان امر دینی مفروض گرفته و نگاههای متفاوت امر جنسی را بهعنوان نگاههایی که مخالف اخلاق جنسی اسلام هستند تلقی میکند. خیلی وقتها انتقاداتی که به سنت فرهنگی ما هست را بهعنوان انتقادات یا ضدیت کردن با امر دینی تلقی میکنند. درصورتیکه به این نحو نیست.
اولاً باید این پیشفرض که امر سنتی ما لزوماً امر دینی و دینساخته و مورد تأیید دین هست را دوباره بازنگری کنیم و متون اصلی معرفت دینی را با این پرسشهای تازهای که برای ما ایجاد شده دوبارهخوانی میکنیم و اولویت این منابع معرفتی را لحاظ کنیم. یعنی چیزی که در یک کتاب اخلاقی فقهی آمده، برای ما همسنگ با متن قرآنی نباشد. همچنین نگاه ما جزیینگرانه هم نباشد. چه وقتیکه به قرآن مراجعه میکنیم «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرآنَ عِضین» یا «نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَکْفُرُ بِبَعْض» نباشیم و چه وقتی به احادیث مراجعه میکنیم. چون یک بخشی از سنت حدیثی ما مسئلهمند است و حتی در خود معرفت دینی هم در این باره ما مسئله داریم. مثلاً برخی از بحثها اصطلاحاً Misogynist هستند و نگاه انسانی عادلانهای به زن ندارند. یک بخشی از آن اینگونه است. گرچه کلیت سنت حدیثی ما یعنی آن بخشی که مورد تأیید قرآن است، زندوستانه است. یعنی به دنبال عدالت جنسیتی و عدالت انسانی در قبال زنان و دنبال رعایت جایگاه زن و زنانگی است.
به این برسیم که نگاه اسلام به سکسوالیته چیست؟ به تعبیر دیگر الهیات اسلام از سکسوالیته چیست؟ چون هر دیانت و مکتبی مخصوصاً ادیان، نگاهی به امر جنسی دارد. مثلاً شما الهیات جنسی مسیحی دارید. از طرف دیگر نگاه لیبرالیسم به امر جنسی هم وجود دارد. لیبره خدای شراب و عیش و نوش است. بازتولید انسان یونانی در این نگاه مطرح است. انسانی که زیبایی بدن آن اهمیت دارد. در این میان و در این تضارب آرا و مکتبها نگاه اسلامی و قرآن به سکسوالیتی چیست؟
شما برایمان بگویید که چیست؟ تعبیری به نام الهیات جنسی به کار بردید. نگاه اسلام در این زمینه کار شده است؟
بله منابعی مخصوصاً در بازاندیشی جدید منابع معرفت دینی وجود دارد و بحث میشود. نه لزوماً با این کلیدواژه ولی با این موضوع هست. مثلاً برخی از بحثهای آمنه ودود راجع به این است. یا اسما بارلاس یا برخی از اشخاص و زنانی که سعی کردند قرآن را تفسیر کنند و یک بازاندیشی و بازخوانی از قرآن داشته باشند.
که هیچکدام هم ایرانی نیستند.
بله، هیچ کدام ایرانی نیستند. پاپ ژان پل دوم که فیلسوف بود و از پیروان ماکس شلر بود کتابی به نام «The Theology of Body» دارد؛ یعنی الهیات بدن. این مهم است که پیشفرضهای نگاه شما به بدن انسانی، یک امر ضد روحانی و ضد الهی و یک امری است که با شرارت همراه است یا خیر. اصلاً در نگاه مسیحیت برای انسان گناه نخستین مطرح است. اتفاقاً از نگاه عهد عتیق و در متون مسیحی و یهودی کسی که خیلی در گناه نخستین دست داشته، زن است. یعنی زن واسطه وسوسه و خروج و هبوط انسان است. اینکه آیا امر جنسی موهبت است یا شر است، این یک مسئله است.
این سؤالی که شما پرسیدید که در بین اینهمه تکثر اندیشههای مختلف نگاه اسلام چیست، میخواهید در مقام پاسخگویی این پرسش برآیید یا صرفاً آن را مطرح کنید؟
در مورد این تا حدی که بتوانیم شروع میکنیم و حرف میزنم. یکی نگاه اسلام به زن است. چون در سکسوالیته همیشه یک بُعد و نگاه جنسیتری به زن بوده و بیشتر موضوعیت داشته است. اینکه نگاه قرآن برخلاف نگاه فرهنگی جزیرهالعرب و برخلاف نگاه الهیاتی که در قسمتی از عهدین و الهیات مسیحی بود و برخلاف تقریباً عمده تمدنهای اطرافش یعنی تمدن ایران، بیزانتین، خود شبهجزیره، یک نگاه زن دوستانه است و اتفاقاً فارغ از اسطورههای زنستیزانه است. یعنی در داستان آفرینش قرآن حوا اصلاً مقصر نیست و به آن نحو مجازات نمیشود. گناه نخستین در اسلام نیست. «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ». توبه پذیرفته شد و تمام شد. توبه مربوط به آدم هم بود.
در اسلام امر جنسی امر پلیدی نیست. یک سری آداب و آدابمندی دارد ولی امر شرورانهای نیست. بحث خلقت است. وقتی خدا در مورد بارداری و آفرینش در قرآن صحبت میکند و در مورد رابطه زن و مرد صحبت میکند میگوید: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» یا «وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» یا «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ». یا مثلاً در مورد حضرت مریم (س) میفرماید: «وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فرجها فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا» فرج یک ارگان و اندام جنسی زنانه است ولی در این آیه «فِیهِ» ضمیر مذکر است و به فرج برمیگردد. یعنی این منفخ روحالله است. یعنی وقتی در این مورد صحبت میکند آن را یک امر پلیدی نمیداند.
یک نکتهای که وجود دارد این است که دین ما حریمهایی را برای حفاظت و امنیت رابطه جنسی قرار داده است. برای اینکه تزاحم و آشفتگی به وجود نیاید. ولی گاهی بد فهم میشود و به شکل محدودیت و ممنوعیت فهم میشود. درصورتیکه این محدودیت باعث امنیت میشود و شاید از همینجا بشود به بحث نشاط جنسی که مدنظر شماست رسید. یعنی از اینجا میفهمیم وقتی شما برای رابطه جنسی یک امنیتی دارید و یک حریم و حجاب و حد و حدودی دارید که رعایت میشود، اینجا فرصت نشاط فراهم میشود. وقتی اینها نیست آن نشاط تبدیل به تزاحم، تعارض، آشفتگی، هیجانات کاذب و خشونت میشود. آن هیجان است ولی تبدیل به خشونت میشود. نگاه شما به نشاط جنسی چیست؟
نگاه اسلامی درباره قاعدهمندی امر جنسی برای این است که امر جنسی معنایش را از دست ندهد. خیلی وقتها برای حفاظت از امر جنسی نه برای از بین بردن آن. مثلاً شما انرژی آب، رودخانه و سیلاب دارید و اینها را کانالیزه میکنید و سد میزنید برای اینکه نه تنها خراب نکنند بلکه آبادانی کنند و از یک مسیر خاصی برود. امر جنسی چون امری بیولوژیک است که با تخیل انسانی سروکار دارد و در آن لذت و تلذذ اتفاق میافتد و یکی از قویترین تلذذها و غریزههای انسانی است، اگر حدومرز نداشته باشد معنی خودش را از دست میدهد. چون معنای فینفسه ندارد و معنای دیگری باید داشته باشد.
خودش نمیتواند معنی خودش باشد. منجر به تلطف دو نفر نسبت به هم میشود و خانواده و باهمبودگی اتفاق میافتد. در ادامه آن کسی که متولد میشود به نحوی حاصل تلطف این دو نفر نسبت به هم و تعهدی که به هم دارند است و این ساختار اجتماعی را میسازد. بعد این نسل میشود و انتقال دارایی، انتقال فرهنگ و شکلگیری خانوادهها، کلانها، قبیلهها، جامعهها و سپس تمدن عمدتاً از اینجا شروع میشود. چیزی که مولد است و قرار است معنیسازی کند، خودش نباید معنی خود را از دست دهد. تخیل جنسی نامحدود است. مثلاً در همجنسبازی فرد میخواهد جور بیمعنایی رابطه جنسی دیگرجنسگرایان را بکشد. باز میبیند کافی نیست و میخواهد به تنوع بیشتری برسد. پس امر جنسی باید یک سری مرزبندی داشته باشد تا هم معنی و هم نشاط خودش را داشته باشد.
در سکس بدون حدومرز، اصلاً ارضای کامل اتفاق نمیافتد. حجاب و پوشش برای چیست؟ برای این است که امر جنسی معنای خود را از دست ندهد. آیا همه بدن ایدهآل دارند؟ وقتی در تبلیغات و رسانهها ایدهآل تن جنسی ترویج شود و تخیل و توقع جنسی همه ایدهآل تن جنسی بشود، در واقعیت این برای همه فراهم نیست. مردهایی که هرزهبینی میکنند تخیل جنسی و زیست جنسیشان مریض میشود. چون آن ایدهآل وجود ندارد به چیزهای دیگر مثل تغییر زنانگی، تجاوز جنسی، بیمیلی جنسی، انواع انحرافات تخیل جنسی و … منجر میشود. حجاب به این معناست که زن با زنانگی انسانیاش در جامعه حضور داشته باشد و در خانواده هم با زنانگی جنسی و هم انسانیاش حضور داشته باشد و مرد هم همینطور.
عمدتاً در فرهنگ معنی در تقابلها خود را نشان میدهد. در سکسوالیته هم همین است. بخش زیادی از اینهایی که همجنسگرای زنانه میشوند و میخواهند مرد شوند، عقده مردانگی دارند. در روانشناسی کلاسیک هم به این اشاره میشود. اوایل قرن بیستم کارخانههای سیگار بهطور خاص در آمریکا میخواستند کاری کنند که زنان هم سیگار بکشند. ادوارد برنایز که خواهرزاده فروید است و پدر علم روابط عمومی است میگوید من به یک رئیس کارخانه سیگار مشاوره دادم که از من خواسته بود چه کار کنیم که زنان هم سیگار بکشند و ما بیشتر بفروشیم؟ به او گفتم کاری کنید زنان احساس کنند وقتی دارند سیگار میکشند آلت جنسی مردانه خودشان را دارند.
در حالی که نگاه دینی به امر جنسی کاملاً نگاهی فرصتمحور است، چه اشکالی در نگاه ما وجود دارد که امروز به این مسئله در جامعه خودمان بهعنوان تهدید نگاه میکنیم؟
قدری به نسبت آن با امر سیاسی مربوط میشود. یعنی وقتی نظام سیاسی که یک نظام مسلکی است یعنی به یک مسلک اخلاقی خاصی پایبند است که برای امر جنسی هنجارمندی قائل است، به همین خاطر از این غریزه جنسی که بسیار غریزه قویای هست برای مقابله با آن استفاده میشود. این صرفاً در حکومتهای دینی هم نبوده. در ایالاتمتحده دهه ۱۹۶۰ چون نظام کانزرواتیو و نظام سنتی جامعه موافق جنگ ویتنام بود و نظام سیاسی جنگ ویتنام را راه انداخته بود در حقیقت استفاده از یک سبک متفاوتی از زیست جنسی را برای مقابله با آن سیاستها برای کلیت سیاستهای اجتماعی به کار گرفتند. این شعار را مطرح میکردند: Make Love Not War. یعنی عشقبازی کن نه جنگ.
وقتی بخش قابلتوجهی از جمعیت جوانان و کسانی هستند که در اوج نیازمندی جنسی هستند و سیاستهای اقتصادی این را جواب نمیدهد و سیاستهای اخلاقی صرفاً نگاه کیفرده به اینها دارد و نگاه عدالت جنسی به این مسئله وجود ندارد، به همین خاطر کسانی که میخواهند برای شما مسئله درست کنند کاری میکنند از این غریزه علیه شما استفاده شود. به ویژه وقتی خود شما هم در این آتش میدمید. یعنی زمینه زیست جنسی درست را آنطوری را که وظیفه حاکمیت، دستگاهها، دانشگاه، نهاد علم، نهاد روشنفکری، نهاد مدرسه یا نهاد دین و … است فراهم نمیکنید و وقتی اینها کار خودشان را انجام نمیدهد، این در حقیقت یکجور فیدبک اجتماعی است.
یعنی همان بحث سرگرم کردن جوانان که خیلی به سیاست کار نداشته باشند؟
خیر، وقتی سازمان سیاسی و اجتماعی انتظار زیست اخلاقی دارد و همیشه این را اعلام میکند و تهدید میکند اگر کسی این کار را نکند او را کیفر میدهم و از آنطرف زمینه این زیست جنسی را هم فراهم نمیکند – نه اینکه لزوماً هدفمند است بلکه گاهی به خاطر ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی است – وقتی این اتفاق میافتد، همه گروههای سیاسی چه در داخل و چه خارج از این زرادخانه انرژی جنسی استفاده میکنند. چون یک انرژی اجتماعی است. مثل جوانگراییهای خاص و حرف زدن در مورد سیاستهای عفاف و حجاب در انتخاباتها. کسانی که یک زمانی خودشان نماینده نگاه برخوردگرا با امر جنسی بودند در زمانی دیگر به لحاظ سیاسی برای اینکه انتخاب شوند از این استفاده میکنند.
گاهی نگاه الهیاتی ما نگاه الهیاتی اسلامی به امر جنسی نیست. ولو اینکه از طرف برخی از نهادهای دینی اعلام شود. برای حل امر جنسی کدام گزارهها را ما بیشتر برجسته میکنیم؟ مثلاً آیه «وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُم» چقدر برای ما مهم بوده؟ یعنی آیا همان قدری که درباره تعدد زوجات صحبت میشود درباره این آیه هم صحبت کردیم و سعی کردیم از آن دفاع کنیم؟ این هم یک دستور قرآنی است. اولاً میگوید همه در جامعه حق تلذذ جنسی بانشاط، سالم، درست و اخلاقی دارند. همچنین میگوید ببینید چه کسی مجرد است اینها را به عقد زوجیت درآورید. یعنی زمینه آن را فراهم کنید و موانع آن را برطرف و حمایت اجتماعی کنید. یکی از مصادیق اصلی و جدی و توصیه شده انفاق همین است.
ازدواج موقت اولاً مربوط به عربستان و دیانت اسلام هم نبوده، یک نوعی از زوجیت است با تفاوت و شباهتهایش که تحت عنوان Concubinage در فرهنگهای دیگر هم وجود داشته است. اگر نگاه انسانی و نه فقط مرد محور و صرفاً اقتصادمحور به آن داشته باشیم سر جای خود با شرایط و مرزبندیهایش اتفاقاً خیلی هوشمندانه و کارآمد است. مخصوصاً در جامعه مدرن یا متحول امروز میتواند بخشی از مسائل را حل کند. برخی همه سیاستهای دینی دیگر برای ساماندهی امر جنسی را کنار میگذارند و فقط روی این تمرکز میکنند. درصورتیکه اصل بنای اسلام بر ازدواج تک همسری عاشقانه و آزادانه با رعایت حقوق دو نفر است که در آن امر جنسی به شکوفایی انسانی منجر میشود و حتی عبادت محسوب میشود.
نهایتاً اگر بخواهیم از ۳ چیز صحبت کنیم اول باید عدالت و قسط جنسی در جامعه باشد که این به زیست جنسی بانشاط و زندگی بانشاط جنسی منجر شود و این منجر میشود که شما یک زیست اخلاقی جنسی در کلیت جامعه داشته باشید. کسانی نباشند که به این خاطر که هیچ امیدی ندارند که رابطه جنسی خوب و مشروع و اخلاقی داشته باشند بروند به تجاوز، انحرافات و لاقیدی جنسی بپردازند. نه اینکه فقط برخی از طبقات اجتماعی دسترسی بیحدوحصری به سکس داشته باشند چون پول دارند و بخش دیگر جامعه بهعنوان موضوع و کالای اینها باشد.
چه باید بکنیم که این هدف محقق شود؟
این مسئله جدا از عدالت اجتماعی که یک بعد آن عدالت اقتصادی نیست و باید با هم لحاظ شوند. یعنی نظام اقتصادی شما باید طوری شود که وقتی به بلوغ جنسی همراه با بلوغ اجتماعی و عقلی میرسد این فرد به خاطر اقتصاد محروم از یک رابطه زناشویی و رابطه جنسی اخلاقی نباشد. نظام آموزشی باید طوری تنظیم شود که انسان ایرانی امکان رابطه جنسی مشروع داشته باشد. گاهی سنت فرهنگی به این مسئله اشرافیت عجیبوغریبی میدهد.
با این توصیف شما به قانون تسهیل ازدواج قطعاً خیلی اعتقاد دارید.
بله من آن قانون را دیدهام، قطعاً موارد خوبی دارد. متأسفانه نظام اقتصادی و سیاسیمان آنطوری که باید و شاید این را در اولویت قرار نداده و نمیدهد. اولویتهای ما برای اصلاح و ثبات فرهنگی چیست؟ آیا واقعاً آن را لحاظ میکنیم یا خیر؟ یکی از موانع جدی برای کسانی که به دوره نوجوانی میرسند و نمیتوانند ازدواج کنند این است که مسکن و سرپناهی ندارند. ما یک افسردگی اجتماعی جدی به خاطر محرومیت جنسی داریم. درصدی از خشونت اجتماعی، اعتیاد، مصرف الکل و ناکامیهای تحصیلی و حرفهای اجتماعی به خاطر حرمان جنسی است. حرمان جنسی فقط جنسی نیست بلکه حرمان از یک رابطه عاطفی و سازنده و عشق است. یک درصد قابلتوجهی از کسانی که نگران زندگیشان هستیم یعنی جوانان و نوجوانان، در محیطهایی زندگی میکنند که یا محیطهای نظامی یا آموزشی یا کاری هستند. اینها پیوست اجتماعی را ملاحظه نمیکنند یا به مکانیکیترین شکل ممکن ملاحظه میکنند. این غریزه است باید به آن فرصت درست بدهید و آن را درست کانالیزه کنید تا به عطوفت و مهر اجتماعی تبدیل شود. این محیطهایی که گفتم چند درصد امکان زیست متأهلی برای آدمهایشان دارند؟ اگر نظام اجتماعی برای ما اهمیت داشته باشد باید قانونگذاری کنیم که هر نهادی که نیروی مقیم دارد برای ۵۰ تا ۷۰ درصد از کارکنانشان در مرحله اول امکان زیست متأهلی ایجاد کنند.
تا به حال به این فکر کردید که راه حلهایتان را بهعنوان طرحی بنویسید و ارائه دهید؟
بله خیلی سال است به این فکر میکنم ولی انجامش ندادم. ای کاش به قانون تبدیل شود. اگر انجام شود خیلی مؤثر خواهد بود. البته این یک بخشی از مسئله است. یک بخش هم این است که نیاز به یک جنبش ملی برای فرار از اشرافیت ازدواج داریم. ساختار اجتماعی شبیه نقشه خیابانها و کوچههای شهر است یعنی شما یک حدی از قدرت مانور و انعطاف دارید. مردم نمیتوانند از وسط ساختمان و دیوار عبور کنند. شاید یک پسکوچهای پیدا کنند ولی از ساختمان نمیتوانند عبور کنند.
من بهعنوان یک عضو هیئتعلمی امنیت مسکن ندارم. بعد از ۳۰ سال تحصیل بهعنوان استاد جوان یک دانشگاه، بیش از ۸۰، ۹۰ درصد حقوقم را صرف هزینه مسکنم میکنم. منی که یک شغل دولتی دارم که جایگاه اجتماعی مناسب و معقولی دارد هنوز امنیت مسکن ندارم بعد شما از دانشجویی که معلوم نیست چند سال دیگر چه کاری و کجا پیدا کند چه انتظاری دارید؟ تنها انتظار داریم که شما رعایت کنید. بله خویشتنداری فقط یک ایده اسلامی نیست. در فرهنگ اسلامی این مسئله خیلی مهم است ولی خویشتنداری یک هنجار اخلاقی است که به تنهایی حرف اسلام در مورد امر جنسی نیست. حرف اسلام این است: اول عدالت و قسط جنسی، زندگی بانشاط جنسی و سپس زیست اخلاقی جنسی. «بالعدل قامت السماوات و الارض». امام علی (ع) میفرمایند: «فان فی العدل سعه». یعنی عدالت گستردگی و فراخنایی دارد که در آن فراخنا آرامش، اعتماد، سرمایه اجتماعی و رعایت اخلاقی است.
شما در جایی فرمودید در سیاستهای حجاب و عفاف، زیست جنسی مردم ملاحظه نمیشود، منظورتان را از این سخن بیشتر بیان میکنید.
حجاب به معنای پوشش و هنجارهای پوشش بهعنوان آداب و مرزبندیهای اجتماعی جنسیتی، فینفسه مهم است و معنی دارد و باید به آن عنایت داشته باشیم. ولی گاهی اوقات به آن هدف کلی از اینکه دیانت خواسته حجاب و عفاف باشد که سلامت کلی جامعه است، اصلاً کاری نداریم و صرفاً به شروع امر نگاه میکنیم. تا جایی که از منابع دینی میفهمیم، امر پوشش فقط پوشش نیست؛ یعنی پوشش در حد متعادلی که دیانت تجویز میکند و نه افراط و نه تفریطش. خانوادههای بانشاط و روابط جنسی سالم حقوق کسانی که در این رابطه جنسی دخیل هستند را حفظ میکند. یک عده به این خاطر آسیب نمیبینند و مزایای آن را هم پیدا میکنند که همان زندگی خانوادگی، امنیت اقتصادی و چیزهای دیگر است. سلامت نسل و ارث و همه مجاری اقتصادی که برای ارث و این مسائل است باید روی اینها بنا شوند.
گاهی چیزهایی که هدف، اصل و مهم هستند را ندیدهایم و به آنها اهمیت کافی ندادیم و تنها و تنها روی این مرحله، آنهم با ادبیات و روش ناکارآمد تمرکز میکنیم. نگاه دین چیست؟ «استجیبوا لله و لرسول اذا دعاکم لما یحیکم». میگوید شما بگویید بله، برای اینکه زنده شوید و به شما زندگی ببخشد نه اینکه زندگی شما برای ما اهمیتی ندارد تنها چون این حوزه قدرت من است، هر چه به این نحو میگویم رعایت کنید. این جواب نمیدهد. گاهی شاید شبیه این است که در مسائل اجتماعی شدید، شما اصلاً کانونهای اجتماعی را پنهان میکنید و این جواب نمیدهد. به همین خاطر اگر به کلیت سامانمندی امر جنسی نپردازید یعنی به سلامت جنسی، تربیت جنسی، امنیت جنسی، عدالت جنسی و نشاط جنسی نپردازید، در بقیه زمینههای مرتبط هم خیلی موفق نخواهید بود.