آینده مقاومت پس از انفجار بیروت؛ بیروت شبیه برلین پس از جنگ جهانی شده!
پیرامون انفجار، اگرچه ما در لبنان به این گونه ماجراها عادت داریم اما تا اطلاعات دقیقی به دستمان نرسد نمیتوانیم درباره اتفاقی یا غیراتفاقی بودن آن اظهار نظر کنیم. اما با توجه به انفجارهایی که در سالهای گذشته در لبنان رخ داده است احتمال عمدی بودن این اتفاق نیز غیرمحتمل نیست.
امریکاییها معتقدند که باید نهایت بهرهبرداری را از این موضوع داشته باشند. آنها سعی میکنند به عنوان یک پیروزی به این قضیه نگاه کنند و نهایت استفاده از این حادثه برای ضربه زدن به حزب الله، غزه، سوریه و ایران را داشته باشند تا به زعم خود نفوذ کم شده ایران، کمتر شود. کمااینکه اسرائیلیها هم همین تحلیل را دارند و معتقدند از چند ماه طلایی باقی مانده از دوران ترامپ باید نهایت استفاده را برای ضربه زدن به محور مقاومت نمود. چرا که بعد از انتخابات امریکا، چه ترامپ روی کار باشد و چه نباشد امریکا دیگر امریکای سابق نخواهد بود. چون تظاهرات و درگیریهای داخلی امریکا به آن ضربه زده است. درواقع این تحلیلی است که تحلیلگران مهم غربی ارائه دادهاند و همین امر اسرائیل را نگران کرده است.
ذیل همین مساله باید گریزی هم به حوادث دو هفته قبل از حادثه و جریانات سیاسی و اجتماعی لبنان بزنیم. مقاومت هم با توجه به همین مسائل به تحلیل جدیدی مبنی بر توازن قوا رسیده است. پیرامون بحران اقتصادی در لبنان هم حزب الله اعلام کرده است که اگر لبنان بخواهد برای تأمین پشتوانه امنیت غذایی و اقتصادی از طریق سوریه و عراق اقدام کند ما از لبنان اعلام پشتیبانی خواهیم کرد.
ما بیروت امروز را مثل برلین بعد از جنگ جهانی دوم میبینیم. کشورهای مختلف کمکهای انساندوستانه خود را به لبنان میرسانند تا زمینهسازی برای تغییرات اساسی در لبنان صورت بگیرد. حتی شاهد حضور سربازان فرانسوی و انگلیسی و ناوهای امریکایی هستیم. یعنی باید منتظر تغییرات سیاسی عمیق و شکل سیاسی جدید در لبنان باشیم
ما الان در منطقهٔ داغی قرار گرفتهایم که دو طرف دعوا مشتهای خود را به این سمت میکوبند. در این شرایط ما خودمان مشکلات داخلی پیرامون موضوعات اقتصادی و سیاسی داریم، مقاومت هم مشکلات داخلی خود را دارد و همینطور نتانیاهو و اسرائیل هم درگیر مشکلات داخلیاند. این موضوع بازمیگردد به ماجراهای بعد از شهادت حاج قاسم که بنای اخراج امریکاییها از منطقه گذارده شد و این موضوع باعث توازن قوا بین مقاومت و امریکا شده است. تبعات این حادثه و درگیری بین امریکا و مقاومت و خروج امریکا از منطقه برای اسرائیل نقطه ضعفی محسوب میشود که آنها را نگران کرده است. برای همین امریکا میخواهد قبل از خروجش از منطقه یک پایگاه ثابتی را برای خود در منطقه ایجاد نماید.
4 ماه آینده تا انتخابات امریکا برای هر دو طرف بسیار مهم است و همه میخواهند قواعد بازی را به نفع خود عوض کنند و این درگیری جدی است. برای آمریکا درباره سوریه حمله و برای لبنان مساله امنیتی کردن فضا، اولویت دارد. اگرچه شاهدی برای این ادعا نداریم اما بیشترین سود را از این ماجراها امریکا میبرد چون قرائن مختلف از جمله جریانات داخل لبنان هم حاکی از این ماجراست.
در بحث داخلی، انفجار در محدودهای اتفاق افتاده است که اهل سنت و بویژه مسیحیان ساکن هستند و انفجار هم بیشتر به مسیحیان آسیب زد. این قضیه ممکن است علاوه بر تبعات اقتصادی و اجتماعی که دارد بدانجا منجر شود که طیفهای مختلف مسیحی مقاومت را محاصره مسیحی کنند. این بازی از آن رو رقم خورده است که مسیحیان به مقاومت نزدیکتر بودند و روابط بهتری داشتند. به این ترتیب جریانات مختلف مسیحی از مذهبی گرفته تا کتائب مسیحی و حزب حق که انجیاو و تکنوکراتهای هستند تحریک میشوند تا از طریق آنها به مقاومت فشار بیاورند. اینها با این کار چند ماجرا را میخواهند در هم ضرب کنند و از نتایج آن بهرهبرداری نمایند؛ با توجه به حکمی که دادگاه بین المللی هم داد و ترور رفیق حریری را به دوش حزبالله انداخت، به نوعی تحریک اهل سنت بوده است. به این ترتیب با تحریک این دو گروه میتوانند بازی را طوری هدایت کنند که حوادث به نفع امریکا و اسرائیل تمام شود.
ما بیروت امروز را مثل برلین بعد از جنگ جهانی دوم میبینیم. کشورهای مختلف کمکهای انساندوستانه خود را به لبنان میرسانند تا زمینهسازی برای تغییرات اساسی در لبنان صورت بگیرد. حتی شاهد حضور سربازان فرانسوی و انگلیسی و ناوهای امریکایی هستیم. یعنی باید منتظر تغییرات سیاسی عمیق و شکل سیاسی جدید در لبنان باشیم و اینها همه نشان از آن دارد که به قول مکرون زمینهسازی صورت میگیرد برای این تغییرات و این زمینه سازی اینگونه است که همه تاکید میکنند دولت و نظام فاسد است، پارلمان آنطور که باید کار نمیکند؛ پس باید دولتهای خارجی با حضور و نقشآفرینی جدی لبنان را از وضعیت فعلی نجات دهند. الان فقط 500 میلیون دلار وارد حساب انجیاوها میشود تا از این به بعد با قدرت گرفتن «جامعه مدنی» یا تاثیرات اجتماعی انجیاوها در حرکتها و اعتراضات اجتماعی آنها را به سمت اهداف استعماری پیش ببرند. چرا که این انجیاوها تشویق کننده و بازوی استعمار و خارجیها در امور لبنان خواهند بود. لذا از این به بعد پیچیدگیها در مسائل اجتماعی و فشار بر روی مقاومت بیشتر خواهد بود.
به این ترتیب طبق آنچه اکثر تحلیلگران معتقدند ماههای آینده لبنان منطقه را به منطقهٔ داغی تبدیل خواهد کرد. یک ماه آینده شاهد درگیری بین مقاومت و اسرائیل، غزه (حماس) و اسرائیل و حتی ایران و امریکا و نیروهای مقاومت عراق و امریکا خواهیم بود. چون ترامپ تلاش میکند پیام مثبتی را از منطقه دریافت کند و در انتخابات از آن بهرهبرداری نماید.
انفجار در محدودهای اتفاق افتاده است که اهل سنت و بویژه مسیحیان ساکن هستند و انفجار هم بیشتر به مسیحیان آسیب زد. این قضیه ممکن است علاوه بر تبعات اقتصادی و اجتماعی که دارد بدانجا منجر شود که طیفهای مختلف مسیحی مقاومت را محاصره مسیحی کنند. این بازی از آن رو رقم خورده است که مسیحیان به مقاومت نزدیکتر بودند و روابط بهتری داشتند.
در رابطه با بحث غزه و اینکه الان اسرائیل احساس میکند با درگیر شدن مقاومت راحتتر میتواند به غزه حمله کند باید یک نکته را در نظر داشته باشیم؛ اینکه در حال حاضر حمله اسرائیل به غزه یک حمله استراتژیک است و نه صرف صدور مشکلات. به عبارتی اسرائیل همیشه سعی میکرد با حمله به غزه بخشی از مشکلات داخلی خود را بدانجا صادر کرده و محبوبیتی در داخل کسب کند. اما در حال حاضر نتانیاهو مخالفان جدی در داخل از طرف چپها دارد. و مهمترین مشکل آنها در جبهه شمال از حزبالله و ایران است و از این حیث باید احساس خطر جدی بکنند. چون این موضوع مطرح است که بعد از اینکه نقش امریکاییها در منطقه کمتر شود اسرائیل چه خواهد کرد. برای همین هم موضوع الان برای اسرائیل جدی شده و نهایت تلاش خود را در این چند ماه به کار میبرد.
در رابطه با آوارههای فلسطینی و سوری در انفجار اخیر، تعداد شهدای آوارگان سوری بیشتر از شهدای آوارگان فلسطینی بوده است. که البته این موضوع به جمعیت کمتر آنها در لبنان بازمیگردد. در مجموع وضعیت آوارگان فلسطینی در سوریه بهتر از لبنان بوده است. حتی در سوریه میتوانستند وارد ارتش شوند و مناصبی بگیرند ولی در لبنان اینگونه نبود و این رقابتهای قومیتی را زیاد کرده بود و برای همین هم بیشتر فلسطینیها از لبنان رفته بودند و برخلاف تصور عموم که فکر میکنند نیم میلیون آواره فلسطینی در لبنان ساکن است، نهایتاً 175 هزار فلسطینی در لبنان بودهاند از این رو تعداد آسیبدیدگان فلسطینی هم کمتر بوده است.
با تمام این اوصاف و مشکلات پیش آمده برای حزبالله همچنان نظر عامه مردم لبنان درباره حزبالله مثبت است. درواقع در لبنان همه چیز سیاسی تعریف میشود. مثلاً در انفجار 2005 که منجر به کشته شدن رفیق حریری شد سوریه متهم شد. اما بعد از مدتی به خاطر مسائل سیاسی سعد حریری اعلام میکند که سوریه اصلاً مقصر نبوده و تقصیر حزبالله لبنان بوده است. الان هم درباره ماجرای انفجار بندر بیروت میگویند کار اسرائیل و امریکا بود اما چون هدفشان زدن انبارهای حزبالله بوده است از این رو به نوعی حزبالله مقصر جلوه داده میشود. با این همه به لطف شبکههای اجتماعی روایتهای مختلف به گوش مردم میرسد. از طرفی باید در نظر داشت که امریکای امروز امریکای 2003 و 2006 نیست و بسیار ضعیفتر شده است. ولی آنچه جای تأسف دارد این است که در لبنان همچنان نگاهها و تصیمات طایفهای گرفته میشود.
در مجموع طی دو دهه گذشته مردم اعتماد جدی و بیشتری به مقاومت پیدا کردهاند و حتی بحران جدی همچون 2003 و 2006 نداریم و این به خاطر پیروزیهایی است که مقاومت در این سالها کسب کرده است که باعث شده مردم جدا به آنها اعتماد پیدا کنند. امریکاییها بارها در منطقه شکست خوردهاند باز هم شکست خواهند خورد و مفتضحانه از منطقه خارج خواهد شد و مردم اجازه نخواهند داد که امریکا شروط خود را در امور مختلف از جمله درباره حزبالله به آنها تحمیل کند. باور مردم بر این است که همانطور که تاکنون مقاومت از بحرانها سربلند بیرون آمده است از این مشکل هم عبور خواهد کرد و اجازه جولان به خارجیها در کشور نخواهد داد.