مصطفی ملکیان و معیارهای اخلاقی در منشِ حسینی
مصطفی ملکیان از جمله فیلسوفان اخلاق است که به موضوع ماه محرم و حرکت امام حسین (ع) پرداخته و مباحثی را طرح کرده است. وی برخی درسها از حرکت امام (ع) را در سخنرانیهای خود عنوان کرده است. از جمله اینکه امام حسین (ع) نشان داد که برخی انسانها خریدنی نیستند و به هیچ قیمتی هیچ جوهری از خود را نمیفروشند و تهدید و تطمیع در آنها مؤثر نمیشود. وی همچنین با پیش کشیدن سخن امام حسین در خصوص اصلاح جامعه، بر این مساله تاکید دارد و مؤلفههایی را بیان میکند که اگر امام حسین (ع) در جامعه امروزمان می زیست به چه اصلاحاتی اقدام میکرد.
ملکیان از دو موضع، بحث کردن و سخن گفتن از حسین بن علی (ع) را دشوار میداند. مشکل اول این است که آنچه درباره واقعه کربلا میدانیم غالباً با موازین درست و صحیح تاریخ نگاری به دست نیامده است. وی مدعی است که آنچه به دست ما رسیده، صرفاً به این جهت بوده که برخی خوش داشتهاند ما آنها را به یاد داشته باشیم. بنابراین آنها گفتهاند تا ما باور کنیم.
مشکل دوم این است که در طول تاریخ تشیع سوء استفادههایی از نام ائمه (ع) شده است. به حدی که وقتی کسی قصد سخن گفتن در ارتباط با آنها را دارد، بین خود و مخاطبان حائلهای عاطفی زیادی حس میکند. این در حالی است که شرط اولِ یک گفت و گو و رابطه درست، از بین رفتن حائلهای عاطفی است.
این فیلسوف اخلاق اما امام حسین (ع) را با معیارهای اخلاقی مورد ارزیابی قرار میدهد. او حضرت اباعبدالله را را یک قدیس اخلاقی میداند. ملکیان ابتدا تفسیرهای مختلفی از قدیس و قهرمان اخلاقی بیان میکند و سه معنا برای آن در نظر دارد.
قدیس و قهرمان اخلاقی زمانی است که شما به لحاظ اخلاقی محبت و خوف مانعِ راهِ شما نشود. ما همواره در رویکردهای اخلاقیمان با موانعی روبه رو هستیم. یک چیزهایی است که آنها را دوست داریم و میتوانند مانع اخلاقی زیستن ما شوند. همچنین چیزهایی هستند که ما را میترسانند و میتوانند مانع از اخلاقی زیستن ما شوند.
حال اگر مسائلی که با محبت و دوست داشتن مرتبط است نتوانند مانع اخلاقی زیستن کسی بشود این فرد از لحاظ اخلاقی قدیس است. یعنی از لحاظ اخلاقی قدیس کسی است که دوست داشتن نتواند مانع اخلاقی زیستن او شود. از آن سو اگر ترس نیز مانع زیستن کسی نشود از لحاظ علم اخلاق به او قهرمان می گوییم.
ملکیان معتدق است که با اتکا به همین تعاریف و حتی بدون در نظر داشتن هیچ علقه مذهبی، میتوان امام حسین (ع) را قهرمان و قدیس اخلاقی دانست.
ملکیان سه معنا را از قدیس و قهرمان اخلاقی نیز بیان میکند.
معنای اول:
طبق اصول اخلاقی کسی در معنای اول قدیس است که علایق و محبتهایی که مانع انجام وظیفه عموم مردم میشود، مانع انجام وظیفه او نشود و او به رغم تمام مشکلات انجام وظیفه کند. اگر هر کدام از ما در وضعیتی قرار بگیریم که سایرین به دلیل شرایط محبتی آن وظیفه اخلاقی را فراموش کرده باشند و ما فراموش نکرده باشیم ما به معنایی قدیس محسوب میشویم.
عامل مهم در معنای اول قدیس این است که فرد به رغم تمایلات درونی خود این کار را میکند. قهرمان اخلاقی نیز کسی است که به رغم نادیده انگاشتن یک سری وظایف توسط مردم به دلیل ترس و خوف فردی، وظایف خود را فراموش نکند و به رغم تمام این مشکلات از وظیفه اخلاقی خود عدول ننماید.
معنای دوم:
در این معنا فردی به رغم اینکه مردم کاری اخلاقی را ترک کردهاند او ترک نمیکند، با این تفاوت که قدیس اخلاقی در این معنا، مانع از تداوم فعالیت آن حسهای درونی خود هم میشود. یعنی نمیگذارد که محبت و خوف او در وجودش تداوم پیدا کند. در قدیس به معنای نخست، همچنان محبتها فعال بوده است ولی در این نوع دوم او کاری کرده است که همه این محبتها آهسته آهسته در وجودش خاموش میشود.
در این معنا، قهرمان اخلاقی نیز کسی است که به رغم ترک وظایف اخلاقی توسط عموم مردم به دلیل ترس حاکم بر دلهایشان، او از اخلاقی زیستن عدول نمیکند، ضمن اینکه او آرام آرام با نوعی ریاضت درونی سعی در از بین بردن ترسهایی که بر او مستولی است دارد. او معتقد است که ترسها باید از دل او رخت بر بندد و به جایی برسد که ترس در درونش نباشد و او با آرامش به وظایف اخلاقیاش عمل کند.
معنای سوم
در معنای سوم کسی قدیس است که افزون و اضافه بر وظیفه اخلاقی خود عمل میکند. محبتها نمیتوانند او را به جایی برسانند که او تنها به وظیفهاش عمل کند بلکه او معتقد است که باید به فوق وظیفه عمل کند. به این ترتیب در این معنا قهرمان اخلاقی نیز کسی است که فوق وظیفه عمل میکند و ترسها حتی نمیتواند او را در حد انجام وظیفه محصور کند. چنین فردی برای خود در حد مافوق وظیفه رسالت قائل است. چنین انسانی میگوید که من نه تنها باید وظیفهام را انجام دهم، بلکه باید مافوق آن را نیز ادا کنم.
این معنای سوم قدیس و قهرمان از معنای اول و دوم آن کاملاً ارزشمندتر است. به عنوان نمونه کسی که در میدان جنگ حاضر است و میبیند که نارنجکی در حال انفجار است و همه در خطر هستند و کسی به رغم خطری که نارنجک دارد خود را روی آن پرت کند تا سایرین مصون بمانند، این فرد فوق وظیفه عمل کرده و یک قدیس و قهرمان اخلاقی لقب میگیرد.
ملکیان با برشمردن این معانی از قدیس اخلاقی، امام حسین را فردی میداند که فارغ از علقه های دینی و مذهبی، میباید او را یک قدیس اخلاقی نامید که فوق وظیفه عمل کرد. ملکیان سپس عنوان میکند که دست یابی به این مرتبه از قدیسی اخلاقی با هیچ استدلالی قابل دست یابی نیست مگر اینکه معنویت به کمک آن بیاید. ملیکان با این طرح و پیش کشیدن منش حسین بن علی (ع) به این نکته توجه میدهد که ما نیازمند معنویت با رکنی هستیم که این رکن با استدلال عقلانی قابل دست یابی نیست.
وی بر همین اساس عنوان میکند که نمیتوان برای کسی که عاشقی نکرده با استدلال توضیح داد که عاشقی چگونه چیزی است. ولی وقتی که عاشق شد خودش بدون استدلال میفهمد که چیست. کسانی که به قداست یا قهرمانی اخلاقی میرسند، با روزه درونی رسیدهاند و قابل انتقال عقلایی نیست و معنویت باید به کمک آن بیاید و در اینجاست که میتوان گفت:
به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
منابع:
مصطفی ملکیان، امام حسین (ع) قدیس و قهرمان اخلاقی؛ منتشر در عاشورا در گذار به عصر سکولار؛ انتشارات کویر 1383
سخنرانی مصطفی ملکیان در بنیاد زینب، عاشورای 1393؛ منتشر در سایت فرارو
سخنرانی مصطفی ملکیان تحت عنوان «حسین و زندگی همه جا و همه وقت»؛ جمعیت خیریه غدیر، منتشر در صدانت