بیش از یک قرن تلاش باستانشناسان برای یافتن آرماگدون
یافتن مکانهایی که نشانیشان در کتاب مقدس آمده همیشه آسان نیست و محل اختلافات و چالشها بوده است. این دست تلاشها برای شناسایی چنین مکانهایی در عصر “جدید” حداقل به سال 1838 برمیگردد، وقتی پروفسور ادوارد رابینسون، کشیش امریکایی از اتحادیه حوزه علمیه نیویورک نیروهای خود را با همکار خود از دانشگاه ییل به نام الی اسمیت مجتمع کرد.
رابینسون و اسمیت در سراسر “ارض مقدس” [یهودیان] چندین محل را یافتند که شباهتهایی با مکانهای باستانی داشتند که نشانیشان در کتاب مقدس وجود دارد. شاید جالب باشد بدانید که برخی از این شناساییها و البته نه همه آنها درست از آب درآمد و البته در این میان خطاهای عجیبی نیز رخ دادند.
برای مثال، آنها در دره یزرعیل که امروز دولت اسرائیل در آن مستقر است، بر فراز تلی با نام عربی تل المتسلم(تپه فرمانروا) ایستادند. رابینسون اطمینان داشت که تل مشهور باستانی مگیدو که نامش در عهد جدید آمده و نبرد آرماگدون میان خیر و شر در آن روی خواهد داد در همان نزدیکیهاست. هر چند او هیچگاه نفهمید بر بالای مگیدو ایستاده است.
در واقع، او تل المتسلم را به عنوان یک احتمال رد کرد و عنوان داشت که ” حقیقتاً اینجا مکان محشری برای یک شهر بوده، اما هیچ ردّی وجود ندارد که نشان دهد که شهری در اینجا وجود داشته است.” شاید بتوان این اشتباه را بخشید چرا که نه اسمیت و نه رابینسون در آن زمان نمیدانستند که آن تلها واقعاً همان مکانهای مقدس هستند اما همان اشتباه درباره شهرهای اریحا و لاخیش نیز دوباره تکرار شدند.
سی و پنج سال بعد از رابینسون و اسمیت، دو نظامی با نامهای ستوان کلود کوندر و هوراشیو کیچن که با کمک صندوق اکتشاف فلسطین در منطقه الجلیل غربی دست به کاوش زدند هم در تل المتسلم استقرار یافتند. در این زمان، آنها به شواهد باقی مانده باستانی بیتوجه بودند..
بخشهای بالایی تل پوشیده از خار بودند یا دارای پوشش گیاهی بودند، اما در زیر پوشش گیاهی “ویرانههای یک شهر مدفون بود.” هر کجا را که میجستند بناهایی از ساختمانها یا قطعات سفالینه شکسته یافت میشد. درهرحال، آنها هم مانند رابینسون و اسمیت نتوانستند تل المتسلم را به عنوان مگیدو شناسایی کنند.
بحثها پیرامون شناسایی مگیدو تا دو دهه بعد هم ادامه داشت تا اینکه الهیدان اسکاتلندی جرج آدام اسمیت به طرز باورنکردنی نشان داد که تل المتسلم همان مگیدو است.
او از طریق شواهد مستقیم و غیرمستقیم شامل یافتن ارتباط میان مکانهای جغرافیایی و عبارتهای کتاب مقدس و نیز کتیبههای مصریان به این امر مبادرت ورزید. کتاب او با عنوان جغرافیای تاریخی ارض مقدس در سال 1896 به معنای واقعی کلمه نقطه عطفی به شمار میرود.
بدین ترتیب زمانیکه گوتلیب شوماخر نخستین حفاریهای خود را در سال 1903 آغاز کرد برای همه روشن بود که حفاریها در مگیدو در حال انجام گرفتن است.
گرچه حتی وقتی ما یک مکان را شناسایی میکنیم، شناخت و تاریخگذاری دورههای مختلف سکونت در آن اغلب بسیار دشوار است. در مگیدو، مثلاً یافتن ارتباط میان یک سطح استراتیگرافی(چینهشناسی یا دانش مطالعه سنگهای سازنده پوسته زمین) با بناهای ساخته شده توسط سلیمان نبی دردسر آفرین شد.
این بر خلاف گزارشهای کتاب مقدس بود که در آن آمده بود سلیمان نبی از نیروی کار اجباری برای اتمام قصر شاهی خود و ساختمان میلو در اورشلیم و تلهای هازور و مگیدو و جِزِر استفاده کرده بوده است.”
در سال 1928، یک گروه از انستیتوی شرقشناسی دانشگاه شیکاگو برای نظارت بر دومین مجموعه حفاریها، اصطبلهایی مختص سلیمان نبی یافتند که تبدیل به سرخط خبرهای آن روزها از جمله نیویورک تایمز شد، اما زمان دقیق آنها مربوط به حداقل یک قرن دیرتر مثلاً در زمان اُمری(ششمین پادشاه بنی اسرائیل)، ایهب(فرزند امری) یا جرابام دوم بوده است.
از آن موقع، حداقل سه سطح دیگر از محل به طور آزمایشی به عنوان مگیدوی سلیمان توسط گروههای باستانشناسی کاوش شد که هماره محل بحثهای مختلف بوده است. درواقع، بر خلاف تلاشهای مؤثر جهار گروه گسیل شده به محل در یک قرن گذشته هنوز شواهد محکمی برای حضور سلیمان در مگیدو یافت نشده است. تنها چیزی که بر روی آن اجماع وجود دارد این است که یافتن مگیدوی سلیمان به غایت دشوار است.
و البته هنوز با همه حفاریهای صورت گرفته، تنها یک چهارم از محل آرماگدون حفاری شده و بسترهای سنگی عمیق آن دست نخورده باقی مانده است. بنابراین، شاید پرسش از مگیدوی سلیمان پیشامدی باشد که با اعزام گروهها از تل آویو یا گسیل دیگر باستانشناسان فیصله یابد یا شاید هیچگاه به جواب این پرسش دست نیابیم. اکنون میدانیم که نمیتوان به سادگی به پرسشهای باستانشناسی پاسخ درخوری داد و تنها میتوانیم از تواناییهای خود برای تفسیر دقیقتر رخدادهای گذشته استفاده کنیم.