ابن سینا ظرفیتهای ویژهای در فلسفه اقتصاد دارد
نادیا مفتونی
هیچ کشوری پیش از تحول و نوسازی موفقیت آمیز در فلسفه به نوسازی کامیاب و ثمر بخش در اقتصاد نائل نشده است. قطعاً ابن سینا ظرفیتهای ویژهای در فلسفه اقتصاد دارد.
سالهای اخیر در کشورمان توجه خوبی به مسائل اقتصادی شده که طلب میکند در زمینه نظریه پردازی نیز مورد عنایت و توجه اندیشمندان رشتههای مرتبط قرار گیرد. از آنجا که به توفیق الهی کتاب «اقتصاد فرهنگ و رسانه فاضله فارابی» را به پایان رساندم و در انتشارات سروش زیر چاپ رفت، امیدوار شدم، یعنی در عمل دیدم که میتوان از بنیانهای اندیشه فرهنگ و تمدن خودمان نظریات اقتصاد را پردازش نمود،
البته بنده در گام نخست به فارابی پرداختهام، لکن ابن سینا نیز چنین ظرفیتی دارد. جزئیات کار و اینکه چگونه میتوان از مطالب سیاست و اخلاق ابن سینا به یک نظریه اقتصاد رسید یا روی آوردی مشخص به مسائل اقتصادی معاصر در پیش گرفت، با نگاهی به «اقتصاد فرهنگ فارابی» روشن میشود. اما آنچه در این یادداشت کوتاه میتوان گفت یک معضل کلی است و آن اشاره به ریشههای فلسفی سقوط اقتصادی است. شاید برای خوانندگان عزیز عجیب باشد ولی نباید از سهم ما یعنی کوتاهیهای ما اهل فلسفه در مشکلات اقتصادی غافل بود.
در کشور ما شکل گیری تدریجی طبقه بندی منحصر به فرد رشتههای فلسفی، موجب به حاشیه رفتن دستهای از حوزههای تخصصی گشته است که در دیگر کشورها مهمترین شاخههای فلسفه به شمار میآیند. این امر تبعات وخیمی برای نظام آموزشی کشور داشته که از جمله آنها فقدان شناخت، حتی در سطوح مقدماتی و شکست در بومی سازی بیشتر حوزههای فلسفی در فضای آموزشی و دانشگاهی کشور است. به دیگر سخن، اغلب حوزههای فلسفی در فضای آموزشی و دانشگاهی کشورمان جای پایی نیافته و بومی سازی نشده است. یکی از مهمترین رشتههای مذکور، فلسفه اقتصاد است که به واسطه نقش حیاتی آن در زندگی روزمره عامه مردم، در کشورهای صنعتی برای جمهور آشنا و مأنوس است.
جایگاه ویژه فلسفه اقتصاد نتیجه نقش تعیین کنندهای است که این تخصص در طول تاریخ در توسعه اقتصادی کشورها ایفا کرده است. تأثیرگذاری خاص و فراگیر این رشته فلسفی نتیجه تأثیر صفر و یکی آن بر توسعه اقتصادی یک کشور است. در واقع، هیچ کشوری پیش از تحول و نوسازی موفقیت آمیز در فلسفه به نوسازی کامیاب و ثمر بخش در اقتصاد نائل نشده است. بر خلاف کشورهای به اصطلاح جهان سوم، در کشورهایی که به توسعه پایدار دست یافتهاند، تمامی مکاتب اقتصادی توسط فیلسوفان تأسیس شده است. رشته اقتصاد در حقیقت حوزه استخراج لوازم تجربی و بررسی راه کارهای عملیاتی نظریات گوناگون حوزه فلسفه اقتصاد به شمار میآید. آنچه در ایران، مانند برخی کشورهای به اصطلاح جهان سوم، انجام شده تلاشی برای برپا کردن بنای اقتصاد پیش از استوار ساختن شالوده فلسفی منسجم آن است.
البته باید از همه کسانی که در رشتههای تخصصی خود تلاش کردهاند ممنون و متشکر بود. ولی نباید از کوتاهیها و غفلتهای خود ما اهالی فلسفه غفلت کرد. خودمان باید توجه داشته باشیم که تلاش موفق برای توسعه اقتصادی ایران، مسبوق به پرداختن و توجه به ساختار بنیانهای فلسفی اقتصاد است. دوران کرونا به سبب کم شدن برخی اشتغالات فرصت و تمرکزی برایم ایجاد کرد که به توفیق الهی کتاب «اقتصاد فرهنگ» را به اتمام رساندم و کتاب «اقتصاد هنر از فارابی تا امروز» را هم در حال تکمیل هستم. در هر دو کتاب به دیدگاه شیخ الرئیس ابن سینا اشاراتی داشتهام اما محوریت بحث بر فارابی بوده است و ان شاءالله علاقه مندان بیشتر به ابن سینا و دیگران بپردازند. قطعاً ابن سینا ظرفیتهای ویژهای در فلسفه اقتصاد دارد.