حکومت با زور مشروعیت ندارد / اسلام در خطر باشد، تقیه جایز نیست
عبدالحسین خسروپناه معتقد است که از رفتار امام حسین (ع) در وقایع مربوط به عاشورا اینطور استنباط میشود که پذیرش مردم شرط بر مشروعیت حکومت است و حکومت با زور مشروعیت ندارد و جایی که اسلام در خطر باشد محل تقیه نیست.
عاشورا از جمله رویدادهای منحصر به فرد تاریخ اسلام است. این رویداد هرچند در متن جامعه اسلامی رقم خورد، ولی پیامها و بازخوردهای جهانی پیدا کرد، زیرا درونمایههای معرفتی آن انسانها را به اخلاق، آزادگی، ظلمستیزی و دینداری سوق میدهد. پیامهای عاشورا برای جامعه امروز نیز میتواند کارکردهای اثرگذاری داشته باشد.
در همین رابطه گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، پژوهشگر دینی و معاون فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی، داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
آنچه در این گفتوگو میخوانید:
حرکت امام حسین (ع) برای جنگ نبود
پذیرش مردم شرط بر مشروعیت حکومت است
حکومت با زور مشروعیت ندارد
امام حسین (ع) به دنبال قیام مسلحانه نبود
جایی که اسلام در خطر باشد، محل تقیه نیست
رانتخواران یزیدصفت هستند
قیام امام حسین (ع) سکولار نبود
اصولگرایی و اصلاحطلبی دچار آسیب شدهاند
نهضت امام حسین (ع) نوعی قیام به معنای مصطلح آن در علوم سیاسی و جامعهشناسی، سیاسی تعریف میشود یا حرکتی اصلاحگرایانه با رویکرد امر به معروف و نهی از منکر؟
تعبیری که خود امام حسین (ع) به کار برد، این بود: «…إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی…»؛ یعنی هم تعبیر خروج دارد و نوعی جنبش، قیام و مبارزه است و هم هدف اصلاح امت پیامبر (ص) را دنبال میکرد که سالها گرفتار انحراف اعتقادی، اخلاقی و رفتاری شده بود. البته حرکت امام حسین (ع) را نمیتوان با مفاهیم امروزی مثل انقلاب و رفرم خطکشی کرد و گفت از کدام سنخ است.
در انقلاب، تغییر یک رژیم و جایگزین ساختن رژیمی دیگر دنبال میشود. در رفرم، هدف تغییر رژیم یا تغییر قانون اساسی نیست، بلکه تلاش میشود با حفظ همان قانون اساسی در ساختارها، رفتارها و برخی قوانین عادی تغییراتی ایجاد شود؛ حتی ممکن است تغییراتی در قانون اساسی نیز به وجود بیاید، ولی همراه با خشونت و برخورد فیزیکی نیست.
حرکت امام حسین (ع) قطعاً برای جنگ نبود. اگر سؤال شود که آیا ایشان میخواست جنگ نظامی به پا کند، پاسخ منفی است. از هیچ یک از فرمایشات امام برنمیآید که ایشان مثلاً میخواست سپاهی تشکیل دهد و بجنگد. اگر اینطور بود که خانوادهاش را با خود نمیبرد. اصلاً اینکه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به سمت کوفه حرکت کرد، برای این بود که خانواده خود را همراه داشت.
حضور خانواده به این معنا بود که امام قصد جنگ نظامی نداشت، ولی آیا ایشان میخواست با یزید کنار بیاید و با او کاری نداشته باشد؟ قطعاً امام با حاکمیت یزید مخالف بود. طبق صلحنامه میان معاویه و امام حسن (ع)، معاویه نباید یزید را به عنوان جانشین خود تعیین میکرد. از طرف دیگر، یزید آنقدر فاسق و فاجر بود که به تعبیر امام حسین (ع): «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ وَ عَلَی الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیتِ الاُْمَّهُ بِراعٍ مِثْلَ یزیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه ِصلی الله علیه و آله یقُولُ: اَلْخِلافَهُ مُحَرَّمَهٌ عَلی آلِ اَبی سُفیانَ؛ در این صـورت باید گفت: انا للّه و انا الیه راجعون و فاتحه اسلام را خواند، زیرا امّت اسلام گرفتار چوپانی همانند یزید شده است و من خودم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: خـلافت بر آل ابوسـفیان حـرام است».
بنابراین امام آنقدر امر به معروف میکرد و به حرکت مصلحانه خودش میپرداخت تا یزید بر کنار برود، ولی اینکه بخواهد جنگی به پا کند و مسلحانه یزید را کنار بزند، اینطور نبود. البته اگر به آن حضرت حمله نظامی میشد، دفاع میکرد، کما اینکه در عاشورا از طرف یزید، حمله بود و از طرف امام حسین (ع)، دفاع صورت گرفت.
آیا امام حسین (ع) این خروج و جنبش را شروع کرد برای اینکه قدرت را به دست بگیرد؟ از خطبههای حضرت اینطور برمیآید که ایشان به امت اسلام این نکته را یادآوری میکرد که حق ولایت و خلافت از آن اهلبیت عصمت و طهارت بوده و مشروعیت حکومت از آن امام حسین (ع) هست، ولی روش و سیره ایشان اینگونه نبوده که به هر نحوی قدرت و حکومت را به دست بگیرد، بلکه مردم باید بخواهند و بپذیرند.
بنابراین وقتی خواص و عموم مردم کوفه به حضرت نامه نوشتند، ایشان به اعتبار پذیرش مردم حرکت خود به سمت کوفه را آغاز کرد. اگر مردم بصره یا هر شهر دیگری نیز به امام نامه مینوشتند، ایشان به آن شهر میرفت. در واقع از رفتار امام برمیآید که پذیرش مردم شرط بر مشروعیت حکومت هست، هر چند مشروعیت حاکم و امام کاملاً الهی است، یعنی مردم چه بخواهند و چه نخواهند، امام معصوم مشروعیت حاکم بودن را دارد، ولی وقتی میخواهد تشکیل حکومت بدهد، باید اقبال نشان دهند. به تعبیر دیگر، از کلام و رفتار امام حسین (ع) برمیآید که حکومت با زور مشروعیت ندارد.
برخی در تحلیل واقعه عاشورا معتقدند که وقتی امام حسین (ع) در محاصره قرار گرفتند، بر اساس رویکردها و قواعد فقهی میتوانستند تقیه کنند و جان خود را نجات دهند و در آینده، با یک سازوکار نظامی با یزید وارد جنگ شوند، ولی این کار را نکردند. نظر شما در این خصوص چیست؟
وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل به امام حسین (ع) رسید، ایشان طبق ظواهر اخباری که دریافت کرده بود، به نوعی بنا داشت که به جای کوفه، به مکان دیگری برود. زمانی که حرّ سر راه امام قرار گرفت، ایشان چند بار از وی خواست تا اجازه دهد به مسیر دیگری بروند، ولی چون نامه از طرف عبیدالله بن زیاد آمده بود که امام را به سرزمینی لم یزرع و خشک و بیآب و علف سوق دهند تا در محاصره قرار بگیرد، حرّ نیز همین کار را انجام داد.
بنابراین مثلاً اگر عبیدالله بن زیاد یا عمر سعد به امام حسین (ع) میگفتند که به کوفه نیا و به جای دیگری برو، آن حضرت قبول میکرد، یعنی اینطور نبود که ایشان برای رفتن به کوفه اصرار داشته باشد، آن هم شهری که خواص و مردمش بیوفایی کرده بودند. به عبارت دیگر، حرکت امام حسین (ع)، حرکت تغییر (دین) بود و اینکه به مردم بفهماند رژیم بنیامیه مشروعیت ندارد و در حال نابودی اسلام است.
امام هر جایی که میرفت، آرام نمیگرفت، حرف خود را میزد و نقد و اعتراض میکرد؛ ولی آیا امام برای این هدایتگری مردم و امر به معروف و نهی از منکر میخواست قیام مسلحانهای انجام دهد؟ خیر، اصلاً حرکت امام قیام مسلحانه نبود و بنای آن را هم نداشت، هر چند برای دفاع از خود در صورت حمله اسلحه همراه داشتند و اگر طرف مقابل اجازه میداد، به جای دیگری میرفت و به امر به معروف و نهی از منکر ادامه میداد، ولی سپاه عمر سعد این اجازه را به ایشان نداد.
دستور مستقیم از طرف یزید به ابن زیاد رسیده بود که هر طور شده، کار حسین بن علی (ع) را تمام کنید، یا دست بسته به زندانش بیفکنید یا سر از تنش جدا کنید. رژیم یزید میدانست امام حسین (ع) شخصیتی نیست که آرام بگیرد، لذا زعم آنها این بود که اگر کار ایشان را در بیابانی متروک و فاقد سکنه تمام کنند، امام و اصحابش کشته شده و زنان اسیر میشوند و کسی مطلع نمیشود.
ولی خود آنها کاروان اسرای کربلا را به کوفه و از آنجا به شام بردند و در این مسیر، نوعی اطلاعرسانی از شهادت فرزند پیامبر (ص) صورت گرفت و به ضرر یزید تمام شد، تا جایی که حتی همسر یزید به وی اعتراض کرد و مجلس عزا برای خاندان پیامبر (ص) ترتیب داد.
تقیه آنجایی معنا پیدا میکند که شخص بتواند این کار را انجام دهد و اگر اجازه این کار به کسی داده نشود، منتفی است. از طرف دیگر، جایی که اسلام در خطر باشد، محل تقیه نیست. تقیه به معنای سکوت کردن و حرف نزدن است. امام حسین (ع) قطعاً به این معنا از تقیه تن نمیداد و ایشان گفته بودند که جای تقیه کردن نیست؛ ولی آیا اصرار داشت ولو با ریختن خونشان به کوفه برود؟ نه اینطور نیست. اگر اجازه میدادند، حضرت به جای دیگری میرفت، ولی آنها اجازه ندادند، چون میخواستند کار امام را یکسره تمام کنند تا دیگر تهدیدی از جانب ایشان متوجه رژیم یزید نباشد.
به نظر شما امروز چه نوع نگاه و رویکردی به شخصیت امام حسین (ع) در جامعه وجود دارد؟ آیا میتوان گفت که امروز دو نوع نگاه به شخصیت امام حسین (ع) وجود دارد؛ یکی رویکرد ابزاری که به دنبال امروزی کردن ایشان است و دیگری که به دنبال حسینی کردن امروز است و بیشتر کشف حقیقت و واقعیت حرکت امام را برجسته میکند؟
باید از سنت و سیره اهلبیت (ع) درس بگیریم. بعضی مواقع زمان اقتضا میکند که به سیره امام حسن (ع) عمل کنیم و یا بعضی مواقع نیز به سیره و سنت امام حسین (ع). به تعبیر مقام معظم رهبری، امامت، انسان ۲۵۰ ساله است…… (دقیقه ۱۵). به هر حال ما باید از آنها الگو و درس بگیریم.
قطعاً در هر زمانی افرادی هستند که یزیدیصفت، معاویه صفت و یا عمروعاص صفت هستند، در عین حال کسانی هم هستند که روحیه ابوذر صفتی دارند که نمونه بارز آن مرحوم آیتالله طالقانی است که امام خمینی (ره) از ایشان به عنوان ابوذر زمان یاد کردند.
اما اینکه هر کسی را که با نظر ما موافق نبود، بگوییم او یزیدی و ما حسینی هستیم، این کار درستی نیست. بهتر است بر ارزشها تأکید کنیم. امام حسین (ع) بر عبادت، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح در امت رسولالله، اخوت، برادری و مسائلی از این قبیل تأکید داشتند، ما هم باید این نوع مفاهیم را ترویج بکنیم.
اینکه نسبت به کسانی که دغدغه عدالت و محرومین را ندارند، عنوان یزدی را برای آنها به کار ببریم یا نه، به هرحال مشخص است کسانی که دغدغههای منافع شخصی و حزبی دارند و ثروت و سرمایه آنها روز به روز زیادتر میشود، اما توجهی به محرومین ندارند و اصلاً حاضر نیستند مسکنی برای محرومین بسازند، و روحیه کاپیتالیستی و سرمایهداری دارند و مدام شعار توسعه و تمدن مدرن هم سر میدهند، رفتارشان حسینی نیست.
وقتی قوم بنیاسد خواستند بدن مبارک و تکه تکه امام حسین (ع) را به خاک بسپارند، زخم خاصی را روی کتف آن حضرت دیدند و مشخص بود که جای زخم شمشیر، نیزه و سنگ نبود و پینه بسته بود، بعد از امام سجاد (ع) سؤال میکنند که این زخم روی کتف حضرت چه چیزی است، ایشان میفرماید: «امام حسین (ع) هر شب باری را بر دوش خود میگذاشتند و به درب خانه فقرا و نیازمندان میرفتند و به وضع آنها رسیدگی و کمک میکردند».
آن هم در شرایطی که ایشان نه حاکم بود و نه حکومتی داشت. در همین قضیه کرونا، کارگرانی هستند که باید روز کار کنند تا بتواند نان شب خود را تأمین کند، اما برای عدهای مهم نیست که اینها چگونه زندگی میکنند!؟ آدمهایی که در خانههای ۳۰۰ میلیاردی با ظرفیتهای اشرافیگری زندگی میکنند، حال چه مثل من عمامه بر سر باشند و یا درجههای نظامی و یا عنوان دکتر و مهندس داشته باشند، این روش، روش یزیدی است و حسینی نیست.
اما در جایی که اختلافات سلیقهای بین افراد وجود دارد، نباید افراد را متهم به یزیدی بودن بکنیم و خودمان را حسینی بدانیم. ولی درباره دغدغه و دردی که مطرح کردم مقصودم این نیست که چون الان دولت اصلاحات است، پس اینطور وضعیتی هست، نه، بلکه خیلی از اصولگرایان هستند که در اموال بنیاد جانبازان که در اختیارشان بوده زندگی میکنند و به ثمن بخس گرفتند، اما نمیفهمند درد مظلومان و گرسنگان چیست و اینها مدعی هستند که انقلاب و ارزشهای انقلاب برایشان مهم است، اما زندگیشان تفاوتی با زندگی اشرافیگری ندارد.
یکی از مشکلات جامعه ما این است که عدهای رانتخوار به شدت از رانت سوءاستفاده کردهاند و اموال نامشروعی را برای خود، فرزندانشان و بستگان جمعکردهاند و شعار اصولگرایی و اصلاحطلبی هم میدهند.
برای من فرقی نمیکند، چون هر دو این جریان در آسیب هستند. من نمیخواهم بگویم هرکسی اصلاحطلب و اصولگرا است، پس دچار فساد رانتی است، نه اصلاً منظورم این نیست، بلکه میخواهم بگویم متأسفانه نه جریان اصلاحطلب و نه جریان اصولگرا، هیچگاه به فساد افراد در درون خود نپرداختهاند و همیشه به نقد فساد در جبهه مقابل پرداختهاند.
پس معلوم میشود مسئله اصلی مبارزه با فساد و تحقق عدالت نیست، بلکه مسئله نقد و حذف رقیب و به قدرت رسیدن است. اکنون ما در جامعه با چنین دردی مواجه هستیم.
برای چنین آدمها فرقی نمیکند که یکسری کارگر به نان شب خود محتاج هستند و انسانهای محرومی در جامعه وجود دارند. این خیرین مردمی هستند که به این اقشار کمک میکنند. نمیخواهم بگویم که با ثروت مخالف هستم، اسلام با ثروت مخالف نیست. اینکه امام حسین (ع) به زندگی فقرا رسیدگی و کمک میکرد، معلوم میشود ایشان هم ثروت داشته است.
یعنی اگر امام حسین (ع) به لحاظ مالی فقیر بود که نمیتوانست به فقرا و مستمندان رسیدگی کند، پس حتماً ثروت و سرمایهای داشته است. در اسلام ثروت و سرمایه بد نیست، اما اینکه برخی آدمها از قبل رانت ثروت یکشبه پیدا میکنند، خطرناک است. آدمیهایی که در فساد خونشان در رگهایشان گردش میکند، نمیفهمند فقر و انسانهای نیازمند یعنی چه. این آدمها اگر هیئت هم داشته باشند، لباس مشکی بپوشند و اصلاً بگویند در خانهمان حسینیه و مجلس عزا داریم، باید از آنها سؤال کرد شما که مجلس عزا برگزار میکنید، سیره امام حسین (ع) نسبت به فقرا و مستمندان را هم دارید؟
اگر ندارید که امام حسین (ع) به عزاداری شما نیازی ندارد. عزاداری امام حسین (ع) نمادی است که انسان از پیام عاشورا بهره ببرد. معتقدم امروز آدمهای یزیدی داریم، اما به نظرم دعوای احزاب و گروهها که همدیگر را متهم میکنند، دعوای حزبی است و نه دعوای درد دین.
با توجه به اینکه جهان به سمت عرفی شدن و به تعبیری سکولار شدن پیش میرود و جامعه و انسان مدرن با بحرانهای متعددی مثل بحران هویت، اخلاق و معنویت مواجه است، واقعه عاشورا چه پیام و دستاوردی برای رهایی انسان و جامعه مدرن از این بحرانها دارد؟
مهمترین پیام امام حسین (ع) انسانیت، عدالت، اخوت در جامعه است. امام حسین (ع) وقتی میفرمایند: «اگر دین ندارید، آزاد مرد باشید»، به نوعی مخاطب فاسق و به ظاهر مسلمان را به انسانیت دعوت میکنند. پیامهای انسانی، اخلاقی و معنوی امام حسین (ع) جهانی و اثرگذار است. امام حسین (ع) به سکولاریسم دعوت نکرده است، بلکه امام حسین (ع) وقتی میخواهد آموزهها و دین پیامبر (ص) را احیا کنند، یعنی نمیخواهد سکولار باشد. قیام امام حسین (ع) سکولار نبود، بلکه کاملاً دینی بود، اما پیامهای آن انسانی و فرااعتقادی است. پیامهای اخلاقی، انسانی و معنوی زیادی در اسلام وجود دارد که میتوان با آنها جهانیان را آگاه کرد.