بهرهگیری از فلسفه عاشورا؛ مستلزم قرائت عرفی و تاریخی است
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: قصه کربلا فقط برای هویتبخشی به شیعه و مسلمان نیست، بلکه درسی برای همه بشریت است، اما ما امام حسین (ع) را مصادره و به قدری او را محدود کردهایم که فقط برای شیعه خوب است.
عاشورا مکتبی انسانساز و آگاهیبخش است که با گذشت ۱۴۰۰ سال از آن واقعه عظیم، همچنان در ذهن و ضمیر انسانها جای دارد و در متن خود پیامها و دستاوردهای شگرفی را به تاریخ بشریت عرضه کره است.
درباره نهضت و قیام امام حسین (ع) مباحث فراوانی مطرح شده است، هرچند که عرصه گستردهای برای تحقیق و مطالعه در این خصوص وجود دارد و با هر بار اندیشیدن در رابطه با نهضت حسینی میتوان پیامها و درسهای زیادی از آن فراگرفت که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی باشد.
در همین رابطه گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و پژوهشگر دینی داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
آنچه در این گفتوگو میخوانید:
حرکت امام حسین (ع) رازآلود نیست
قرائت قدسی از عاشورا برای انسان امروز، درسآموز نیست
عاشورا فقط مختص به شیعیان و مسلمانان نیست
امام حسین (ع) را مصادره کردهایم
سلامتی انسان در اسلام بر هر چیزی مقدم است
شهادت برای امام حسین (ع) هدف نبود
بهرهگیری از عاشورا مستلزم قرائت عرفی و تاریخی است
حکومتها مانع فهم واقعی از عاشورا شدهاند
آیا نهضت امام حسین (ع) نوعی قیام به معنای مصطلح آن در علوم سیاسی و جامعهشناسی سیاسی تعریف میشود یا یک حرکت اصلاحطلبانه و اصلاحگرانه با رویکرد امر به معروف و نهی از منکر؟
نمیتوان این اسمها را به آن اطلاق کرد. این حرکت، یک تکلیف الهی بود که بر دوش همه مسلمانان هست، لذا زمانی که امام حسین (ع) میخواست از مدینه خارج شود، این مبنای کلی را از قول پیامبر (ص) نقل کرد که ایشان فرمودهاند: «هر کس حاکم ظالمی را ببیند که حلال خدا را حرام میکند و تعهدات الهی را زیر پا میگذارد و در مقابلش نایستد، سزاوار است که در قیامت در جایگاه همان حاکم ظالم قرار بگیرد».
بنابراین اینطور نیست که اسم این حرکت را قیام بگذاریم، بلکه تکلیف الهی است و منحصر به شخص امام حسین (ع) نیز نیست و خودشان فرمودهاند که همه بشریت را شامل میشود. انسان در هر کجا در مقابل پدیدهای مثل حکومت یزید قرار بگیرد، باید وظیفهاش را انجام دهد. من بر این باورم که اسم این حرکت را باید انجام تکلیف و وظیفه گذاشت و این حرکت منحصر به شخص امام حسین (ع) نیز نیست.
دیدگاهی در این زمینه وجود دارد که سید بن طاووس و دیگران مطرح میکنند، مبنی بر اینکه در این حرکت، امام حسین (ع) اراده و اختیاری از خودش نداشت، این تکلیف الهی بود که بر ایشان عرضه شد و مکلف بودند که همراه با خانواده در این مسیر حرکت کنند. آیا منظور شما همین دیدگاه است؟
نه من این دیدگاه را قبول ندارم و اصلاً این دیدگاه از بیانات امام حسین (ع) مستفاد نمیشود. نگاهها به جریان کربلا به دو صورت میتواند باشد؛ یک حرکت رازآلود که فقط منحصر به امام حسین (ع) بوده، مثل دیدگاه سید بن طاووس و لذا حرکتی فردی، رازآلود و قدسی است و خدا میخواسته ایشان را اینطور ببیند و تقدیر الهی بوده است.
من معتقدم اینطور نیست. حرکت امام حسین (ع) نه رازآلود، بلکه پدیدهای تاریخی است و امام حسین (ع) به عنوان عضوی از خاندان پیامبر (ص) مانند همه انسانها تکلیفی الهی بر دوش دارد، یعنی در برابر ظلمی قرار گرفته که باید با آن مبارزه کند و این رازآلودگی ندارد، بلکه پدیدهای تاریخی است، همانطور که ما در برابر حکومت پیشین ایستادیم و آن را ساقط کردیم، چون ظلم میکرد و در مقابلش ایستادیم.
امام حسین (ع) به عنوان عضوی از خاندان پیامبر (ص) در برابر یزید قرار گرفت و این دستور خداوند منحصر به ایشان نیست، برای همه بشریت است. اگر قصه تاریخی کربلا را با نگاه سید بن طاووس ببینیم، هیچ نوع آموزندگی برای بشر امروز ندارد.
نمیتوان گفت شهادت برای امام حسین (ع) هدف بوده است. هیچ وقت شهادت برای ایشان هدف نبود. هدف، نجات انسانها از ظلم یزید بود و اینکه یک نفر خودش را فدای انسانها کند، امری طبیعی و عقلایی است.
ماجرای کربلا از این نظر میتواند برای بشر امروز آموزنده باشد که اگر انسان امروز هم در مقابل حکومتی مثل امویان قرار گرفت، همان کاری را انجام دهد که امام حسین (ع) انجام داد. اینکه بگوییم این تقدیر الهی فقط برای امام حسین (ع) بوده است که با خانواده خود در این مسیر حرکت کرده و به شهادت برسد، یعنی اگر جبر و دستور الهی بوده باشد، امتیازی برای امام حسین (ع) تلقی نمیشود. امتیاز آن این است که ایشان در برابر ظلم ایستاد و به تکلیف و دستور الهی عمل کرد و این دستور برای همه بشریت در طول تاریخ است.
حال که به بحث تکلیف اشاره کردید، دوگانهای وجود دارد با عنوان حق و تکلیف یا رویکرد تکلیفمدارانه و حقمدارانه و این رویکرد تکلیفمدارانه، چندان رویکرد حقمدارانه را در خودش جای نمیدهد. فکر نمیکنید چنین دیدگاهی جنبههای دنیوی، عرفی و انسانی را از واقعه عاشورا سلب میکند و رویکرد عرفیگرایانه به نهضت امام حسین (ع) را به حاشیه میبرد؟ شما میگویید واقعه عاشورا یک تکلیف بود، در این صورت آیا جنبههای حقمدارانه آن یعنی جنبههای انسانی و اخلاقیاش را نادیده میگیرید؟
شریعت و دین مقاصدی دارد که بخش عمده آنها، دنیوی است، مثل حفظ جان انسانها، نجات انسانها، مبارزه با ظلم و حفظ خود شریعت. یزید، حاکمی بود که جان و کرامت انسانها را تهدید میکرد، همانطور که در واقعه حرّه بعد از عاشورا مرتکب این کار شد و همچنین دین خدا را نیز تهدید میکرد.
پس مقاصد شریعت در حال نابودی بود و امام حسین (ع) نیز به عنوان امام معصوم یا منصوب این وظیفه را دارد که در مقابل این جریان بیدادمنش بایستد. همه اینها قابل تحلیل است و هیچ راز و رمزی در آن نهفته نیست.
اگر امام حسین (ع) به عنوان یک شخص رابطه رازگونهای با خدا داشت، بحث دیگری است، ولی اینکه ایشان از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد و در مقابل یزید ایستاد و جنگید، ناشی از تکلیفی بود که بر دوش خود احساس میکرد و مرتب میگفت که ما وظیفه داریم در مقابل چنین جریانی بایستیم و تا مرز شهادت پیش برویم؛ ولی نمیتوان گفت شهادت برای امام حسین (ع) هدف بوده است.
هیچ وقت شهادت برای ایشان هدف نبود. هدف، نجات انسانها از ظلم یزید بود و اینکه یک نفر خودش را فدای انسانها کند، امری طبیعی و عقلایی است. امام حسین (ع) نمیخواست بگوید کشته شدن در راه دین وظیفه و حق است، بلکه میخواست بگوید دفاع از انسانها و مبارزه با ظلم یک حق، وظیفه و تکلیف است و ایشان آن را به خوبی انجام میدهد؛ اسمش را هر چه میخواهید بگذارید.
در واقعه عاشورا، امر قدسی و امر عرفی چه نسبتی با هم پیدا میکنند و از این منظر، چه تحلیلهایی میتوان ارائه داد؟ منظور از امر عرفی، جنبههای دنیوی، زمینی و اخلاقی مرتبط با انسان است و منظور از امر قدسی، نگاه متافیزیکی و آسمانی به واقعه عاشورا. اینکه نهضت امام حسین (ع) در ذیل امر عرفی میگنجد یا امر قدسی؟
اصل دین که منشأ آن وحی است، امری کاملاً قدسی و آسمانی محسوب میشود، ولی این دین و شریعت در متن تاریخ و در یک جغرافیا آمده و برای انسانهای عرفی و زمینی پیام دارد؛ لذا متن دین به زبان عربی است. مثالهای قرآن، عرفی است، همینطور نحوه تعامل پیامبر (ص) با مردم عرفی بود.
ایشان با دشمنان خود میجنگید، شکست میخورد، پیروز میشد و اینطور نیست که بگوییم در هر برخوردی، قدسی رفتار میکرده و سیره ایشان کاملاً عرفی بوده است.
بر همین منوال، درست است که حرکت امام حسین (ع) منشأ آسمانی داشت، ولی برخورد ایشان با دشمن مثل تمام جنگهای تاریخ کاملاً عرفی بود. اگر بگوییم جریان کربلا کاملاً قدسی است، پس چرا فقط امام حسین (ع) و یارانشان شهید شدند و طرف مقابل از بین نرفت؟
در واقع شما معتقدید در حرکت امام حسین (ع)، امر قدسی و امر عرفی به نوعی به وحدت میرسند؟
اگر بخواهیم از واقعه عاشورا برای زندگی امروز بهره ببریم، باید به این واقعه، تاریخی و عرفی نگاه کنیم و این تلقی را داشته باشیم که امام حسین (ع) در پیشگاه خداوند این وظیفه را داشت که در برابر ظلم بایستد و حکومتی مثل یزید را که در لباس دین آبروی اسلام را میبرد، رسوا کند و تا مرز شهادت هم رفت و شهید شد.
اینکه بگوییم از ابتدا برای شهادت و اسارت حرکت کرد، شخصاً نمیتوانم بپذیرم. اگر این تلقی را داشته باشیم، این حرکت منحصر به فرد، رازگونه و قدسی میشود و به درد بشر امروز هم نخواهد خورد، فقط باید آن را در موزه تاریخ نگاه کرد و برایش گریست.
قصه کربلا فقط برای هویتبخشی به شیعه و مسلمان نیست، بلکه درسی برای همه بشریت است. ولی اگر بخواهیم آن را در چرخه گریه و شفاعت و وادادگی بیندازیم، فقط هویتبخشی به شیعه و نه حتی مسلمانان است. ما امام حسین (ع) را مصادره کردیم و به قدری او را محدود کردهایم که فقط برای شیعه خوب است تا پای قصهاش نشسته و گریه کند.
منبع اصلی آن قدسی است و حرکت امام کاملاً عرفی است. در مسیر حرکت امام حسین (ع) تا کربلا، عقل طبیعی بشری حکم میکند. بعضی از اصحابشان برمیگردند، مسلم را به عنوان سفیر به کوفه میفرستد تا از مردم بیعت بگیرد، ولی در نهایت به شهادت میرسد. اگر امام حسین (ع) یقین داشت که در کوفه چنین اتفاقی میافتد، مسلم را به آنجا نمیفرستاد.
او را به این قصد فرستاد که از مردم بیعت بگیرد. امام به کربلا آمد تا وظیفهاش را انجام دهد، ولی وقتی میخواست برگردد، حر بن یزید ریاحی در مقابلش ایستاد و راه را بر او بست. امام گفت اجازه بدهید برگردم، آنها گفتند بیعت کن، ایشان فرمود این کار را انجام نمیدهم و بین مرگ و شهادت، زندگی با ذلت را انتخاب نمیکنم، مرگ با عزت از زندگی با ذلت بسیار بهتر است.
یا میگوید مرگ را سعادت میبینم، یعنی اگر قرار باشد بین بیعت و کشته شدن یکی را انتخاب کنم، بیعت نمیکنم و تا مرز شهادت پیش میروم. من حق دارم که بیعت نکنم، حکومتی که بخواهد به زور بیعت بگیرد، نباید زیر بار آن رفت، یعنی آزادی و انتخاب بشر امر بزرگ و مقدسی است که باید از آن دفاع کرد. امام حسین (ع) از اختیار و آزادی خودش دفاع کرد و هیچگاه زیر بار زور نرفت.
با توجه به اینکه جهان به سمت عرفی شدن و به تعبیری سکولار شدن پیش میرود و جامعه و انسان مدرن با بحرانهای متعددی مثل بحران هویت، اخلاق و معنویت مواجه است، فکر میکنید واقعه عاشورا چه پیام و دستاوردی برای انسان و جامعه مدرن میتواند داشته باشد تا آنها را از این بحرانها نجات بدهد؟
اگر این واقعه را درست قرائت کنیم، برای همه بشریت مفید است. شما به هر جای دنیا که بروید، اعم از دنیای سکولار، لائیک و دیندار، در آنجا ظلم و حکومت ظالمانه بد و عدالت و آزادی خوب است. اگر واقعه عاشورا را تقابل عدل با ظلم، عدل با جهل، تحرک با جمود و دین واقعی با دین حقبازی در نظر بگیریم و تحلیل کنیم، برای همه بشریت درسآموز است.
قصه کربلا فقط برای هویتبخشی به شیعه و مسلمان نیست، بلکه درسی برای همه بشریت است. ولی اگر بخواهیم آن را در چرخه گریه و شفاعت و وادادگی بیندازیم، فقط هویتبخشی به شیعه و نه حتی مسلمانان است.
ما امام حسین (ع) را مصادره کردیم و به قدری او را محدود کردهایم که فقط برای شیعه خوب است تا پای قصهاش نشسته و گریه کند. این نوع قرائت از جریان عاشورا به نظر من یعنی محدود و کوچک کردن امام حسین (ع) که به درد بشریت و شیعه امروز هم نمیخورد.
فقط برای این است که بگوییم میخواهیم برایش گریه کنیم، نذری بدهیم و شفاعت بگیریم. اگر اینها باشد، امام حسین (ع) را خراب کردهایم، ولی اگر جریان عدل و ظلم را درک کرده و به جریان دین واقعی و حکومت دینی غیر واقعی نگاه کنیم، برای همه بشریت مفید خواهد بود، مثل قهرمانان بزرگ تاریخ که در برابر ظلم میایستادند.
به بحث محدود و کوچک کردن امام حسین (ع) اشاره کردید، میتوان گفت امروز دو نوع نگاه و رویکرد به شخصیت ایشان وجود دارد؟
تحریف کردن، نگاه مصادره کردن و هویتی است، نه نگاه حقیقتجویانه. اینکه مداحی بیاید و با شعرخوانی و جزع برای خودش شخصیت و هویت بسازد، به نظر من هیچ ارزش انسانی و تاریخی ندارد و فقط میتوان به عنوان هویتبخشی برای عدهای خاص به آن نگاه کرد که متأسفانه این نگاه در میان ما در حال غلبه است، یا امسال که مسئله کرونا پیش آمده، بعضی از این روضهخوانان، مداحان و روحانیان گفتند که باید مجالس شفا را برگزار کنیم، ولو اینکه بر اثر کرونا کشته شویم. این بدترین نگاه به جریان امام حسین (ع) است.
در واقع میشود گفت امروز دو نوع نگاه به شخصیت امام حسین (ع) وجود دارد؛ یکی رویکرد ابزاری که به دنبال امروزی کردن ایشان است و رویکرد دیگری که به دنبال حسینی کردن امروز است و بیشتر کشف حقیقت و واقعیت حرکت امام را برجسته میکند. درست است؟
ایشان برای این به کربلا نرفت که شهید شود و ما بگوییم به هر طریقی که کشته شویم، مطلوب است. اصلاً اینطور نیست. امام به کربلا رفت و شهید شد تا انسانها سالم بمانند و از هر نوع مهلکهای نجات پیدا کنند.
در اسلام، سلامتی انسان بر هر چیزی مقدم است و حتی اگر سلامتی انسان با نماز و روزه و حج نیز در تعارض قرار بگیرد، بر این فرایض مقدم است. در واقع اصل دین به مثابه شریعت، نجات جسمی و روحی انسان است.
هر چیزی که جسم و روح انسان را تهدید کند، باید کنار گذاشته شود. اگر برگزاری مراسم عزاداری جسم و روح انسانها را تهدید کند، باید آن را کنار بگذارند، چون در این صورت خلاف هدف دین و امام حسین (ع) خواهد بود.
امروز عدهای این قضیه را حیثیتی و هویتی ساختهاند، مثل اینکه بگوییم هیچ وقت با کشوری مذاکره نمیکنیم، برای اینکه میخواهیم عزت خودمان را حفظ کنیم، علاوه براین باید در نظر داشته باشیم عزت انسان موقعی حفظ میشود که اقتصاد، آزادی و آزادگی و امنیت شغلیاش درست باشد.
اینکه همیشه با کشوری تنش داشته باشیم و در داخل، اقتصاد سالمی وجود نداشته باشد، تفاوت طبقاتی و مشکلات معیشتی وجود داشته باشد، کرامت انسانی مخدوش و تنفروشی رواج یافته باشد و …، چگونه عزتی است؟
عزت انسان را باید رعایت این اصول قرار دهیم، نه اینکه بگوییم هدف ما این است که در مقابل کفر بایستیم، ولو به قیمت جان همه انسانها. به نظر من هیچ وقت هدف اسلام این نبوده است. اینکه بگوییم عزاداری امام حسین (ع) را برگزار میکنیم، به هر قیمتی که باشد، در اسلام چیزی با عنوان به هر قیمتی وجود ندارد، یعنی مرز آن حفظ جان و عزت انسان است.
در رابطه با جریان عاشورا باید مسائلی را حل کنیم؛ اول اینکه منشأ این پدیده تاریخی چه بوده است؟ اگر بگوییم منشأ آن دستور و خواست خدا بوده، به نظر من فایدهای ندارد، ولی اگر بگوییم منشأ آن این بوده که چیزی با عنوان حکومت دینی ایجاد شده که برخی افراد در آن نفوذ کردهاند و از دیگران استفاده ابزاری و سوءاستفاده میکنند و کسی حاکم شده است که به نام دین هر کاری میخواهد انجام میدهد، یعنی منشأ زمینی و انسانی برای آن قائل شویم، این نگاه به نظر من آموزنده است.
اگر این حرکت درست قرائت میشد، برای حکومتها خیلی خطرناک بود و یکی از عواملی که باعث تحریف یا بد قرائت شدن این واقعه شد، حکومتها بودند. وقتی حکومتها بخواهند جریانی را تحریف کنند، یکسری مداح و وعاظ را استخدام میکنند تا آنها قصه را برای توده مردم تحریف کنند تا همه آن جنبه تحریک احساسات داشته باشد، نه تحریک عقلانیت.
اتفاقات رخ داده در عاشورا را باید درست بشناسیم. با این حرفها که ملائکه یا زعفر جنّی میخواستند به امام حسین (ع) کمک کنند و حرفهایی از این قبیل، چیزی به دست نمیآوریم، بنابراین باید نگاه تاریخی و درست به این جریان داشته باشیم.
مسئله سوم این است که بعد از شناخت منشأ و اتفاقات جریات عاشورا، امروز این واقعه چه درسی میتواند برای ما داشته باشد؟ این حرکت برای امروز ما موقعی میتواند مؤثر باشد که دو مسئله اول را با دید عقلانی نگاه کنیم، در این صورت مسئله سوم پاسخ داده میشود که داستان امام حسین (ع) همانی است که مولوی در دفتر ششم مثنوی آورده، به این صورت که مولوی در روز عاشورا وارد شهر حلب میشود و میبیند مردم مشغول گریه و عزاداری هستند، میخواست آنها را امتحان کند، پرسید که چه کار میکنید، جواب دادند برای شخصی که ششصد سال پیش در کربلا کشته شد عزاداری میکنیم.
مولوی از وضع و حالشان پرسید و جواب شنید که مردمانی گرسنه و بیچاره هستیم. اینجا بود که مولوی گفت: «پس عزا بر خود کنید این خفتگان/ چون که بد مرگیست این حال گران/ بر خود و دین خرابت نوحه کن/ که نمیبیند جز این خاک کهن». گفت به حال خودتان گریه کنید که چنین وضع و حالی دارید، حرکت ششصد سال پیش برای شما چه تأثیری داشته است.
ما هم باید ببینیم که اتفاق هزار و چهارصد سال قبل در زندگی ما چه تأثیری داشته، آسیبهای اجتماعیمان کمتر شده یا بیشتر و عزت مسلمانان بیشتر شده است یا کمتر، همینطور در مورد امنیت، معیشت، اخلاق، معنویت و … وضعیت چگونه است؟
اگر بهتر شده، پس حرکت امام حسین (ع) برای ما آموزنده بوده، ولی اگر با همه حسین گفتنها، انحطاط اخلاقی و معنوی داریم، معلوم میشود که هیچ ربطی به امام حسین (ع) نداریم، ولو اینکه در سال صدها و هزاران مجلس برایش برگزار کنیم.
به نظر شما در طول تاریخ چه عواملی باعث شده که اهداف و فرهنگ متعالی عاشورا در جامعه نهادینه نشود؟ چه از نگاه دروندینی و چه از نگاه بروندینی؟
به نظر من اگر این حرکت درست قرائت میشد، برای حکومتها خیلی خطرناک بود و یکی از عواملی که باعث تحریف یا بد قرائت شدن این واقعه شد، حکومتها بودند. حاکمان در تحریف جریان عاشورا نقش زیادی داشتند.
وقتی حکومتها بخواهند جریانی را تحریف کنند، یکسری مداح و وعاظ را استخدام میکنند تا آنها قصه را برای توده مردم تحریف کنند تا همه آن جنبه تحریک احساسات داشته باشد، نه تحریک عقلانیت، چون اگر به تحریک عقلانیت کمک کند، مردم به این نتیجه میرسند که پس باید در مقابل ظلم و زور و استبداد ایستاد، همانطور که امام حسین (ع) این کار را انجام داد.
ولی اگر احساسات تحریک شد، توجیهگر ظلم و ستمها میشود. چون این جریان بر مبنای تقابل عدل و ظلم بوده است، حاکمان مستبد تاریخ بیشتر سعی میکردند این جریان را تحریف کنند و موفق هم بودند، چه کسانی که تاریخ را مینوشتند و چه کسانی که روضهاش را میخواندند و هر کس در این مسیر گام برمیداشته، بیشتر جنبه تحریک احساسات داشته، نه تحریک عقلانیت.
متأسفانه فقط عزا گرفته و گریه کردهایم، ولی آموزندگی و فایده آن را برای بشر امروز نادیده گرفتهایم. به قول مرحوم مطهری، عوامل تحریف زیاد دارد و یکی از عوامل تحریفش همین روضهخوانها و ملاها هستند.