عاشورا انحصار خوانش و قرائت را برنمیتابد
محمدرضا بهشتی، فلسفهپژوه، معتقد است که مواجهه عرفی با واقعه عاشورا ممکن است و میتواند دستاوردهای خوبی برای ما داشته باشد، اما ادعای انحصار واقعیت به این سطح از بررسی، ما را از مواجهه با منظرهای دیگر به هیچوجه بینیاز نمیسازد.
عاشورا از جمله وقایع مهم تاریخ اسلام است که در سال ۶۱ هجری اتفاق افتاد. این واقعه از همان زمان تاکنون مورد بررسی و ارزیابیهای متعددی قرار گرفته است و به تبع آن، خوانش و قرائتهای مختلفی از آن ارائه شده و میشود.
در بین تحلیلهایی که از واقعه عاشورا صورت میگیرد به رویکردهای عرفی نیز برخورد میکنیم که درصدد است از پدیدههای عالم هستی، تفسیری عقلانی، برهانی و بر اساس اقتضائات عصر ارائه کند که چنین نگاهی به عرفی بودن جهان تأکید دارد.
در مقابل چنین رویکردی، فهمی بر مبنای امر قدسی به عنوان نوعی نگاه پدیدارشناسانه به خدا و جهان هستی است که بر اساس رویکردی ماورایی، شهودی، تجربی و فراعقلی به دنبال تبیین و تفسیر وجود خدا و پدیدههای تاریخی میپردازد.
در رابطه با رویکرد امر عرفی در واقعه عاشورا، گفتوگویی با محمدرضا بهشتی، فلسفهپژوه، عضو پیوسته فرهنگستان هنر و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران، داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
در بین تحلیلهایی که از واقعه عاشورا صورت میگیرد به رویکردهای عرفی از این واقعه هم برخورد میکنیم. به نظر شما اساساً چنین رویکردهایی میتوانند تناسبی با این واقعه داشته باشند؟
واقعه عاشورا از آن جهت که یک رویداد تاریخی است در بسته زمانی و مکانی و فرهنگی خاص خودش اتفاق افتاده است و تلاش برای بررسی و فهم این بستر و سیاق تاریخی، فارغ از ابعادی که به باور و عقیده برمیگردند، تلاش نابجا و نامتناسبی نیست.
مواجه عرفی با رویدادهای دینی و کوشش برای شناخت عوامل پیدایش و شکلگیری این رویدادها در چارچوب عرفی یقیناً برای ما دستاوردهای مهمی خواهد داشت و با افق گشاییهای زیادی همراه خواهد بود.
مثلاً شناخت جغرافیا و اقلیم و جامعه شرایط زندگی فردی و اجتماعی و آداب و رسوم سرزمین عربستان و همچنین سرزمینهای مجاور آن برای دریافت نه تنها تاریخی از نهضت پیامبر اسلام، بلکه حتی برای درک وجوهی از آموزهها و مضامین آن نقشی مهم ایفا میکنند.
بهعنوان نمونه مرحوم شهید آیتالله بهشتی حدود ۵۵ سال پیش درسگفتاری را در جمع دانشجویان مسلمان ایرانی در اروپا داشتهاند که ذیل عنوان محیط پیدایش اسلام منتشر شده است.
در این درسگفتار از نظر عرفی، سرزمین، اقلیم و آب و هوا و شرایط زندگی و معیشتی و ساختار اجتماعی عربستان پیش و معاصر این نهضت در عربستان و سرزمینهایی چون یمن، ایران ساسانی، امپراتوری روم شرقی، حبشه و مصر مورد بررسی قرار گرفته است.
این بررسی، امکان دیدن ابعاد قابل توجهی از نهضت پیامبر (ص) را فراهم کرده است که بدون آن میسر نبود. در جلسه پایانی این درسگفتارها ایشان پرسشهایی را مطرح میکنند که نشان میدهد دغدغه ایشان در مواجهه با پیدایش اسلام چه بوده و حاوی نکاتی بسیار جالب است و از جمله این عوامل، به خصوصیات شخص پیامبر به عنوان رهبر این نهضت، شرایط خاص سیاسی و خلأ قدرت در سرزمین مجاور در مقایسه با قدرتهای مستقر و نهادهای شکل یافته در ایران و روم و حتی یمن، توانایی نسبی پاسخ دادن قطعی به مسائل و گره گشاییهای این نهضت از جامعه آن روز عربستان، نقش آزادیبخشی این نهضت و مباحثی از این قبیل، سرنخهای پرسش و تحلیل ایشان بوده است.
به همین ترتیب، در خصوص نهضت عاشورا هم مطالعات اندکی را درباره عوامل، ویژگیها و پیامدهای آن سراغ داریم که به نحوی تاریخی ـ علمی و از دیدگاهی عرفی به آن پرداخته باشند.
بهرغم انبوه نوشتههایی که در خصوص واقعه عاشورا بهویژه طی دهههای اخیر منتشر شده است و غالباً صبغهای احساسی ـ عاطفی در بزرگداشت این واقعه داشتهاند، آثار مکتوبی که با تحلیل تاریخی ـ علمی به پیش زمینهها، وقایع، بسترهای اجتماعی و سیاسی و حتی تحولات در آموزههای دینیای بپردازند که به این رویداد منجر شدهاند و یا پیامدها و تأثیرات آن را مورد بررسی جدی و مستندی قرار دهند، بسیار اندک هستند.
مثلاً تصویری که از مردمان کوفه در آن ایام در این واقعه ترسیم میشود، مورد قضاوت و داوری اخلاقی منفی قرار میگیرد که چه بسا داوری نادرستی هم نباشد، اما کمتر به خود زحمت این را دادهایم که بپرسیم که چرا با چنین رفتارهایی از جانب این مردم روبهرو هستیم.
مطالعه تاریخی ـ علمی با رویکرد عرفی درباره کوفه از سال تأسیس این شهر تا سال ۶۰ و ۶۱ هجری و ترکیب جمعیت آن و روابط گروههای مختلف اجتماعی در آن و تحولات این روابط کمتر مورد توجه علمی قرار گرفتهاند.
در منابع تاریخی جمله معروفی را از قول «فرزدق» درباره وضعیت مردم کوفه داریم که در پاسخ به استفسار امام از احوال این شهر گفته است مردمانی را ترک کردم که دلهایشان با توست ولی شمشیرهایشان علیه توست.
اگر این نقل تاریخی درست باشد، پس با یک جامعه پیچیدهای روبهرو هستیم که چه بسا از طریق یک روانشناسی اجتماعی تاریخی به مدد منابعی که در اختیار داریم و آنها را اعتبار سنجی کردهایم، میتوانیم با شرایط موجود در آن موقع بیشتر آشنا شویم.
در این صورت همچنان میتوانیم بپرسیم که روی آوردن امام و همراهانش به این شهر با داشتن چنین شناختی از حال و هوای آن به چه دلیلی میتوانسته است صورت گرفته باشد.
ماجرای علتیابی در رویدادهای تاریخی به ویژه اینگونه رویدادها، کار بسیار دشواری است. البته میتوان تلاش کرد تا میان این رویداد و حوادث پیشتر روابطی علّی را جستجو کرد، اما تجربه مطالعات تاریخی نشان میدهد که شاید نتوانیم به معنای دقیق کلمه رابطهای علّی میان رویدادها برقرار کنیم؛ آن هم رابطهای علّی ضروری آن طور که در علم یا فلسفه انتظار آن را داریم.
اما دست کم شاید بتوانیم معلوم کنیم که به تعبیر طلبگی چه مقتضیاتی باید موجود و چه موانعی مفقود میبودند تا چنین واقعهای پدید بیاید. بنابراین نفس پرداختن از دریچه این رویکرد به این واقعه و رویدادهای مهم تاریخی و فرهنگی عالم اسلامی همچنان بجاست.
بخش دوم سؤال باقی ماند. آیا این رویکرد اساساً درخور مواجهه با رویدادی است که وجه عقیدتی و ایمانی و به نحوی قدسی دارد؟
یقیناً واقعه عاشورا در چنین تحقیقی همه ابعادش روشن نخواهد شد. مشکل از اصل تحقیقاتی از این دست نیست و نگرانی از در خور بودن این تحقیقات به واسطه نگرشی است که امکان دارد با آن همراه شود و آن انحصار و ادعای انحصار در تحلیلهایی است که بر اساس چنین رویکردی صورت میگیرند.
واقعه عاشورا یک پدیده چندلایه است که چنین انحصاری را برنمیتابد. به عنوان نمونه میتوان از زاویهای کاملاً متفاوت، مثلاً از زاویه علم کلام و یا فقه یا حقوق به همین واقعه نگاه کرد و آن را مورد تحلیل قرار داد و یا از منظر اخلاق و حتی فلسفه.
چند سال پیش در جلساتی در جمع دوستان علاقهمند به عرفان و سنت عرفانی به گفتوگو درباره ابعاد عرفانی این واقعه پرداختیم. اوج آموزههای عرفان نظری امام حسین (ع) را میشود در لطایف دعای عرفه به ویژه ذیل این دعا که کمتر در محافل عمومی به آن میپردازند، در حالی که بر اساس چند تحقیق دست کم دلیلی بر عدم اصالت انتساب آن به امام را نداریم، بازیابی کرد.
حال اگر بازتاب این مضامین عرفانی را در عرصه سلوک علمی امام و گفتار و کردارش در زندگی ـ که عملاً فقط با ماههای اخیر، بلکه ۱۰ روز اخیر، بلکه نیمروز پایانیاش، آن هم آمیخته با حکایات و روایاتی وارسی نشدهاند آشنا شدهایم ـ جستجو کنیم و یا به مقایسه مقام دعا در عرفه و استجابت در عاشورا بپردازیم، با لایه دیگری از این واقعه روبهرو میشویم که به لحاظ عرفانی بسیار با ارزشاند، اما دیگر با رویکرد عرفی نمیتوان به آنها دست یافت.
پس بهطور خلاصه باید در پاسخ به این سؤال بگویم که مواجهه عرفی با واقعه عاشورا ممکن است و میتواند دستاوردهای خوبی هم داشته باشد، اما ادعای انحصار واقعیت به این سطح از بررسی ما را از مواجهه از منظرهای دیگر به هیچوجه بینیاز نمیسازد.
با این ترتیب شما واقعه عاشورا را واقعهای چند لایه میدانید که مجال تفسیرها و فهمهای گوناگون را میدهد که ضرورتاً با هم در تزاحم هم نیستند.
بله. حتی بالاتر از این، کوشش برای فهم و تفسیر این واقعه بر پایه پرسشها و پیشفهمهای گوناگونی که برآمده از موقعیتهای تاریخی و فرهنگی متفاوتاند میتواند نو به نو زاویه جدیدی را بر روی این رخداد بگشاید و دریافتهای جدیدی را بر ما عرضه بدارد.
این کوشش میتوانند به خوبی مکمل هم باشند و ضرورتاً یکدیگر را طرد نمیکنند؛ بلکه چهبسا دستاورد یکی از آنها افقی تازه برای رویکرد دیگر بگشاید.
یعنی پیشفهمهای فهمندگان در فهم و داوری درباره نقل تاریخی این واقعه میتواند مؤثر باشد؟
این مبحثی است که نیاز به فرصت بیشتری دارد و به فهم مسئله بر میگردد، چون آنچه ما با آن سر و کار داریم فهمهای از این واقعه است که حالا میکوشیم بر اساس موقعیت خودمان آنها را بفهمیم، اما فارغ از این بحث مهم که به نوبه خودش باید مورد گفتوگو قرار بگیرد، نه تنها فهم، بلکه موقعیت و حتی حال و هوایی که فهمنده در آن قرار دارد، در فهمی که از جانب او صورت میگیرد، نقش ایفا میکند.
به همین دلیل، خود درک و فهم این واقعه یا اجزای آن بر اساس تجربههای زیسته افراد و یا موقعیتهای زمانی و تاریخیشان میتواند صورتهای نو و متفاوتی به خود بگیرد. از این جهت این رویداد میتواند نو به نو مورد اندیشه قرار بگیرد و با پیش آمدن موقعیتهای متفاوت با پرسشها و تحلیلهای متفاوتی روبهرو باشد که هر کدام پرتو جدیدی بر آن میافکنند.
آیا این فهمها بر خود فهمنده هم مؤثرند؟
بله. چون واقعیت فهم خودش یک رخداد است، آن هم رخداد فهم واقعهای که با عود و بازگشتش باید دوباره اعاده شود. رخدادهایی که همچون واقعه عاشورا حضوری زنده دارند، زنده بودنشان به واسطه این ضرورت اعاده آنهاست.
چطور در خصوص نماز گفته میشود که باید «اقامه» شود، در اینجا نیز اینگونه وقایع که شاید واقعه عاشورا را جزو سرآمدترین آنها باشد، تحققهای پی در پیشان «اعاده» آنهاست و اعاده حضور تمام عیار فهمنده رخداد یا کسی است که این رخداد با او رخ میدهد.