شاعر و استاد زبان و ادبیات فارسی: ادبیات آیینی ما گرفتار جناحبازی است
محمدعلی خرمی مشکانی: مرثیه و شعر عاشورایی چندسالی است که از نظر وزن و مضمون و شکل ارائه اثر هنری دچار تغییرات اساسی شده است. شاعران ترجیح میدهند به توصیف چشم و ابرو و قد و قامت بپردازند و شورها جایگزین مرثیههای سنتی شده است. موافقان این تغییرات معتقدند با شعرهای سابق نمیتوان جوان امروزی را به هیئت آورد و منتقدان می گویند این نوع مضامین با حماسه عاشورا نسبتی ندارد و نمیتواند شور حسینی را به شعور حسینی برساند.
دکتر عبدالرضا مدرسزاده شاعر و استاد زبان و ادبیات فارسی معتقد است «محور و عمود شعر آیینی توجه به عزاداری سنتی است.» همزمان با ایام محرم، در گفتوگو با این استاد دانشگاه به نقد شعرها و نوحههای رایج در عزاداریهای امروزه پرداختیم:
شعر عاشورایی و شعری که برای محرم و ایام عزاداری سروده میشود باید چه ویژگیهایی را داشته باشد؟
شعر عزاداری و مرثیهسرایی یکی از گونههای متنوع ادب غنایی در ادبیات فارسی است. یعنی از مرثیه پادشاه، مرثیه مرگ وزیر، مرگ شاعر، مرگ دانشمندان، همسر و فرزند شاعر آغاز میشود، ادامه پیدا میکند.
یکی از بهترین جلوهها و گونههای انواع مرثیهسرایی مرثیههای دینی و آیینی است که در ادبیات ما نمود و رواج دارد.
البته تا دوره صفویه چون بیشتر شاعران ما اهل سنت بودند و خیلی به مقوله تعظیم شعائر و عزاداری این شکلی اعتقادی نداشتهاند، انتظار هم نداشتیم که خیلی بحث مرثیههای آیینی و عاشورایی پررنگ باشد، ولی با این وجود میشود گفت یکی از نخستین کسانی که در شاعران اهل سنت به عاشورا و کربلا پرداخته سنایی غزنوی است.
در دوره صفویه با رسمی شدن مذهب تشیع فضا عوض شد و ما شاهد جلوههای جدی و جدیدی از مرثیههای آیینی و عاشورایی هستیم که از لوازم این نوع شعر در کنار داشتن ذوق و روحیه هنری و شعری آنچه که مهم است، ارادت، اشتیاق و اخلاص عمل است.
عصر اوج این نوع شعر همان دوره صفویه است؟
دوره صفویه به اعتبار اینکه نقطه آغاز مرثیههای آیینی و مخصوصاً مرثیههای عاشورایی بر اساس باور و اعتقادات اهل تشیع هست، هم نقطه آغاز است و هم نقطه اوج. اوج از باب وجود کسانی مثل محتشم.
در دوره انقلاب اسلامی به برکت تغییر محتوا و آرمانهای شعری و ادبی، شعر آیینی در اوج است که از این منظر حتی با دوره صفویه هم قابل مقایسه نیست.
این روند از دوره صفویه آغاز میشود یک نقطه اوجی در صفویه داریم، در قاجار هم کسانی مثل صباحی بیدگلی، سروش اصفهانی، یغما، و دیگران انصافاً گامهای خوبی را برای شعر عاشورایی برداشتند، ولی صفویه یک چیز دیگر است و الآن هم در دوره سبک جمهوری اسلامی.
مضامین اشعار این سه دوره چه تفاوتهایی دارند؟
ویژگی شعر آیینی و عاشورایی این است که مرتب شاخ و برگ پیدا میکند. در شعر خود محتشم که عالی است و مورد توجه واقع شده میبینید درباره حضرت قمر بنی هاشم یک کلمه اشاره نشده است، با اینکه محتشم بعد از فوت برادرش شعر عاشورایی سرود. این نشان میدهد که در آن دوره کوشش محتشم پرداختن به کلیات مصیبت و ماجراست. اما شما الآن یک کتاب صد صفحهای، ۴۰۰ صفحهای شعر برای حضرت رباب دارید. شعر برای حضرت رقیه دارید، شعر برای حضرت قاسم دارید. هر چه جلوتر آمدیم مخصوصاً در دوره انقلاب اسلامی شعر آیینی ریزبینتر و جزئی نگرتر شده و طبیعتاً شاخ و برگهایی هم پیدا کرده که یک بخشی از آن شاخ و برگها خیلی خوب است، یک بخشی هم ممکن است مشکل داشته باشد. مثلاً دیروز یک بیتی دیدم که مضمونش این بود که اگر حضرت رقیه در سوم محرم به من توجه کرده، برای این است که من در شب احیاء در ماه رمضان ده مرتبه گفتم الهی به رقیه. واقعاً ما در شعائر و مناسک شبهای احیاء «الهی به رقیه» که هیچ، الهی به اباالفضل، الهی به زینب هم نداریم.
میخواهم عرض بکنم این شاخ و برگ پیدا کردنها یک بخشیاش خیلی خوب و توسع موضوع و توجه به نکات و زوایای از نظر دور مانده است.. در این دوره با توجه به اینکه به شعرها و سوژهها و مضمونهای از قلم افتاده عاشورا و شعر آیینی توجه میشود؛ ولی از طرف دیگر یک آسیبها و افراطهایی ممکن است در بخش زبان حالها ایجاد شود.
با توجه به اینکه در خود منابع تاریخی بحثهای زیادی راجع به شخصیتهایی مثل خود حضرت رقیه و مواردی که اشاره کردید وجود ندارد، پرداختن شاعران و نوع تصویرپردازیهایی که دارند، سبب یک سری آسیبها نمیشود؟
حتماً اینگونه است. یعنی پرداختن به چیزهایی که تا حالا به آن توجه نشده خیلی باید با ملاحظات تاریخی و به دور از افراط و تفریط باشد.
ما دو تا فرزند سه ساله در کربلا داریم. یکی حضرت رقیه سلام الله علیها، یکی امام باقر سلام الله علیه بودند. درست است شهادت حضرت رقیه دردناک بود، درست است مصیبت سنگین است، ولی امام باقر هم از حافظان و راویان حادثه کربلا و دارای مقام عصمت است. آیا میشود این دو کودک سه ساله فقط یکیشان تازیانه خورده باشد؟ فقط یکیشان آسیب دیده باشد؟
شاعران و مداحان ما بعضاً برخی موضوعات و مضمونها را انتخاب میکنند، بالا میآورند، برجسته میکنند، پررنگ میکنند و در نتیجه برخی چیزهای دیگر کنارش مورد غفلت واقع میشود.
در شعر خود محتشم که عالی است و مورد توجه واقع شده میبینید درباره حضرت قمر بنی هاشم یک کلمه اشاره نشده است، با اینکه محتشم بعد از فوت برادرش شعر عاشورایی سرود. این نشان میدهد که در آن دوره کوشش محتشم پرداختن به کلیات مصیبت و ماجراست. اما شما الآن یک کتاب صد صفحهای، ۴۰۰ صفحهای شعر برای حضرت رباب دارید.
یکی از انتقادهایی که به شعر این دوره وارد هست، این است که مضمونها بیشتر رو به چشم و ابرو رفته و از آن رسالتی که باید شعر عاشورایی داشته باشد به دور است. آیا این انتقاد را وارد میدانید؟
بله، حتماً؛ در تعبیرات مقام معظم رهبری هم داریم. ممکن است برای جذب جوانها شما مجبور باشید از چشم و ابروی جناب قمر بنی هاشم صحبت کنید، اشکالی ندارد، ولی باید بلافاصله نتیجه را ابراز کنید. یعنی این صاحب چشم و ابروی زیبا، قد و قامت زیبا که ماه منیر بنی هاشم است، به مقام عبد صالح رسیده است. شأن و مقام ایشان در گرو صورت زیبای ایشان نیست.
پیشنهادم این است که از چشم و ابرو و مشخصات ظاهری مثل نوجوانی حضرت قاسم، مثل رشادت و رعنایی قامت علی اکبر، مثل زیبایی قمر بنی هاشم استفاده بشود، اما در آن متوقف نشویم. بهانهای باشد برای ترویج آن حقیقتی که این حضرات به آن پایبند بودند و ماندگاری و درخشندگی نامشان هم به خاطر آن حقایق و واقعیتهاست.
چه عاملی شاعران را به این سمت سوق داده که بیشتر از ظواهری مثل چشم و ابرو و دوری از کربلا بسرایند؟
هر اتفاقی که میافتد آرام و خیلی ناپیدا و ریز شکل میگیرد. یعنی شما در یک دوره ۳۰ ساله دقت کنید مثلاً از روضهخوانیهای مرحوم کوثری به شکل خاصی رسیدهایم که به قول خودشان شور ایجاد میکنند، پا به زمین میکوبند، حسین را حُسِیْ میگویند، پیرهن بیرون میکشند و کارهای از این قبیل.
شاعران وقتی دیدند که مداحان ما چنین شعرهایی میخواهند، آنها هم شعرهای جدیشان را به شعرهایی که به قول خودشان شورآفرین است تبدیل کردند. نوعی نوحه پاپ رایج شده است.
در یک دوره ۲۰ ساله یا ۳۰ ساله یا ۴۰ ساله این اتفاق افتاده و نمیخواهم کلمه انحراف را به کار ببرم، چون انحرافی نیست. این تمایل و میل از خط اصیل روضههای سنتی اتفاق افتاده است، البته دشمنان ما، وهابیت ملعون، شیعه انگلیسی، آخوند انگلیسی، مداح انگلیسی، هم در این زمینهها بیکار ننشستند و برای از رونق انداختن آن حقیقت آمدند و به یک جعلی دست زده و کار را به این شکلی پیش بردند.
این وزنهایی که در شور استفاده میشود ظرفیت انعکاس مضامین حماسی و اخلاقی کربلا را دارد؟
ممکن است آن شعر شور نتواند مباحث اخلاقی را مطرح بکند، ولی هر مداحی وسط شعرخوانیاش چهار جمله حرف هم میزند. از فرصتی که در اختیار او هست باید استفاده کرد.
ما باید یادمان باشد که شعر شور و شعرهای تند امروز، خیلی ماندگار نیست. بعضی از این نوحهها با همه شوری که دارند، با همه جمعیتی که پای آنها هست، ولی تقریباً میشود یک بار مصرف است، ولی شعر محتشم را شما هر جا بخوانید همچنان این کشته فتاده به هامون حسین توست ۴۰۰ سال است که حُزن و اندوه ایجاد میکند.
پدر مرحوم آیت الله العظمی بهجت، نانوا بود ولی یک شعر بسیار ساده، بسیار صمیمی، بسیار زیبا دارد که ماندگار است. «یک شبی را شه دین در حرمش مهمان است/ مکن ای صبح طلوع / عصر فردا بدنت زیر سم اسبان است» ببینید این شعر هیچگاه کهنه نخواهد شد، ولی این شورهایی که میخوانند به نظر من یک بار مصرف است.
از روضهخوانیهای مرحوم کوثری به شکل خاصی رسیدهایم که به قول خودشان شور ایجاد میکنند، پا به زمین میکوبند، حسین را حُسِیْ میگویند، پیرهن بیرون میکشند و کارهای از این قبیل. شاعران وقتی دیدند که مداحان ما چنین شعرهایی میخواهند، آنها هم شعرهای جدیشان را به شعرهایی که به قول خودشان شورآفرین است تبدیل کردند. نوعی نوحه پاپ رایج شده است.
چه عاملی سبب شده که این نوع اشعار توان ماندگاری را نداشته باشند؟
خود بیان شاعرانه؛ ماندگاری شعر ابتدا به جوهره و به آن شعریت شعر است که باید وزن داشته باشد، قافیه داشته باشد، کلمات حساب شده انتخاب بشود.
گفته میشود زندگی مردم تغییر کرده و نمیشود با نوحههای به سبک 300 سال پیش همچنان عزاداری کرد.
بله قبول است. منتها بحث عزاداری سنتی و عزاداری سبک فاخر و عالی یک بحثی است که نمیشود از کنارش گذشت، تعارف نداریم.
ماندگاری و شعریت شعر خیلی مهم هست، شعر عاشورایی باید بر مقاتل معتبری مانند لهوف تکیه داشته باشد و نهایتاً اینکه شاعر حتماً پاکدل، پاک نیت و دارای اخلاص عمل باشد.
اینکه شاعران برای یک مداح خاص شعر می گویند به این روند آسیب نزده است؟
ما در حوزه عزاداری وارد یک مجموعه و چرخه تجاری شدیم که شاعران از مداحان خاصی پول میگیرند و شعر برای آنها میگویند، مداحان در هیئتهای خاصی میخوانند و هیئتیها هم مداحان خاصی را دعوت میکنند.
این ملاحظات اقتصادی و سیاسی کار را نازیبا میکند. اگر واقعاً شاعری دارد شعر میگوید چرا به مداح الف شعر بدهد، به مداح ب ندهد. یا به عکسش. اگر مداحی دارد مداحی میکند، چرا از شعر هر شاعری استفاده نکند؟
فکر میکنم شاید مثل بانکداری و اقتصادمان، مثل فرهنگمان، مثل سیاستمان در حوزه ادبیات آیینی هم یک مقداری دچار جناحبازی و خطگرایی و ترجیح یکی بر دیگری شدیم که این هم جزء آسیبهاست و باید حتماً شناسایی و با آن مبارزه بشود.
به نظر شما مرثیه سرایان در جامعه امروز باید به چه مباحثی بپردازند؟
محور و عمود شعر آیینی توجه به عزاداری سنتی است.
محور کار تبیین شعائر اسلامی و عظمت اهل بیت و جایگاه امام شهید است. نکته دیگر میتواند مبارزه با شمر و یزیدهایی باشد که در همه دورهها وجود دارند. مبارزه با اندیشههای مسمومی که در همه روزگارها وجود دارد. ما در همه دورهها ظلم داریم، در همه دورهها نامردی و بیوفایی و جفا داریم. شنیده بودیم که در زور عاشورا عدهای شادی میکنند و ما این را در موضوع شهادت سردار سلیمانی هم دیدم.
این خط شادی دشمنان حق و حقیقت همیشه خواهد بود. مبارزه حق با ناحق و باطل، و نبرد خون با شمشیر همیشه خواهد بود. شاعر باید این را در نظر داشته باشد.
شاعر باید تلاش کند در آن چند دقیقه عاشورا و تاسوعا با شعر خود پیام حق خواهانه ای را منتشر کند. تقابلی که در کربلا بین حق و باطل وجود داشته تمام نشده و در طول تاریخ این جدایی و تقابل حق و باطل وجود خواهد داشت. ممکن است در صحرای گرم کربلا نباشد، در فلسطین باشد، در یمن باشد، در حجاز باشد، در جاهای دیگری باشد. این را باید حتماً به گوش مردم رسانید.