قرائت انقلابیان از واقعه عاشورا و مسئله توسعه در ایران
سعید خدیوی
تفسیر و قرائت جدید از واقعه عاشورا نقاط مثبت فراوانی داشته است که از آن جمله میتوان به دمیدن روحی تازه در کالبد شیعه امامی اشاره کرد و عمده نقاط ضعف و کاستیهای تفسیر جدید نیز نشئت گرفته از تأثیر عمیق گفتمانهای جهانی غالب در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی است. نگارنده تلاش خواهد کرد در حد توان و فارغ از مجادلات کلامی و تاریخی به چند مورد از خطاهای راهبردی در تفسیر انقلابیان از حادثه عاشورا اشاره کند.
بیتردید، انقلاب ۵۷ متأثر از واقعه عاشورا بوده است یا به بیان دقیقتر متأثر از تفسیر و قرائتی جدید از این حادثه در میان شیعیان امامیه بوده است، آنچنانکه تمامی انقلابیان حتی گروههایی که پس از انقلاب با نام منافقین شناخته میشدند و به دلیل تفسیر متفاوت از جریان اصلی جدا گردیدند، پیوند خود را از مکتب عاشورا جدا نکردند و کماکان تلاشهای خود را در مسیر خط سرخ شهادت میدانستند.
در حقیقت شیعیان امامی برای اولین بار در طول تاریخ سعی نمودند به جای شیعیان حلب پاسخ درخوری به طعنههای آن شاعر غریب بدهند و نگاه منفعلانه به واقعه عاشورا را به یک رویکرد فعالانه و متفاوت تفسیر کنند که ثمره آن انقلاب سال ۵۷ و تأسیس نظام جمهوری اسلامی بود و در طی این تاریخ ارتباط نظام جمهوری اسلامی و این قرائت از واقعه عاشورا هرسال پررنگتر و قویتر شده است.
اما امروز پس از گذشت چهار دهه ایران کشوری است که در میان ۱۵۳ کشور ازنظر شاخص شادکامی (خوشبختی) رتبه ۱۱۸ و ازنظر شاخص فلاکت (بدبختی) در میان ۹۴ کشور رتبه سوم را به خود اختصاص داده است. سؤال بنیادینی که پیش روی تمامی دلسوزان و علاقهمندان به اسلام و ایران، فارغ از هر نوع نگرش و بینش، قرار دارد بررسی نقاط ضعف و قوت تفسیر و قرائت جدید شیعیان امامیه از مکتب عاشوراست.
پیش از آنکه آیندگان با بیرحمی تمام چالشها و خطاهای این تفسیر را در برابر دیدگان ما قرار دهند، به نظر هرکس فراخور توان و علاقه به ایران و مکتب تشییع باید بدون تعصب و صادقانه خود را در برابر این پرسش بنیادین قراردهد.
نگارنده تلاش خواهد کرد در حد توان و فارغ از مجادلات کلامی و تاریخی به چند مورد از خطاهای راهبردی در تفسیر انقلابیان از حادثه عاشورا اشاره کند.
تفسیر خطی تحولات تاریخی محصول دوران مدرن است. در این میان، تفسیر دیالکتیکی یکی از انواع این تفاسیر است که به نظر مهمترین ویژگی آن دوگانه دیدن تحولات و تغییرات جهان هستی است. این دوگانهپنداری که در تفسیر واقعه عاشورا حسین بن علی(ع) را وارث آدم بهمثابه نماینده طبقه مظلومان تاریخ در برابر ظالمان قرار میدهد، منشأ بسیاری از خطاها در تفسیر جدید از واقعه عاشوراست.
ناگفته پیداست که تفسیر و قرائت جدید از واقعه عاشورا نقاط مثبت فراوانی داشته است که از آن جمله میتوان به دمیدن روحی تازه در کالبد شیعه امامی اشاره کرد و عمده نقاط ضعف و کاستیهای تفسیر جدید نیز نشئت گرفته از تأثیر عمیق گفتمانهای جهانی غالب در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی است.
در ادامه به برخی از این نقاط ضعف اشاره خواهد شد
۱. تفسیر دیالکتیکی واقعه عاشورا
تفسیر خطی تحولات تاریخی محصول دوران مدرن است. در این میان، تفسیر دیالکتیکی یکی از انواع این تفاسیر است که به نظر مهمترین ویژگی آن دوگانه دیدن تحولات و تغییرات جهان هستی است.
این دوگانهپنداری که در تفسیر واقعه عاشورا حسین بن علی(ع) را وارث آدم بهمثابه نماینده طبقه مظلومان تاریخ در برابر ظالمان قرار میدهد، منشأ بسیاری از خطاها در تفسیر جدید از واقعه عاشوراست.
شهید مطهری در همان ابتدا بر خطا بودن این تفسیر اشاره میکند. باوجوداین در طی چهار دهه گذشته نهتنها این تفسیر کمرنگ نشده، بلکه بر عوارض و نتایج این تفسیر در طی این چهار دهه نیز افزوده شده است.
نتیجه تفسیر عاشورا در غالب تز و آنتیتز منشأ بسیاری از خطاهاست که در ادامه به گوشهای از آن اشاره خواهد شد.
۲. آرمان تلاش تا رفع نابرابری و ظلم از جهان
همانگونه که بیان شد متأثر از تفسیر دیالکتیک از عاشورا، مهمترین رسالت امام حسین (ع) مبارزه با ظلم و بسط عدالت اجتماعی تا دستیابی به جامعه آرمانی بیطبقه تفسیر گردید.
این نگاه اگرچه قابلستایش و احترام است اما بیشازحد آرمانگرایانه و ناکجاآبادگرایانه است.
این نگرش با سادهسازی پیچیدگیهای جهان سیاست، صعوبت دستیابی به برابری و رفع ظلم در جهان واقع را نادیده میگیرد و از نقش ساختارهای نهادی غفلت ورزیده و تصور میکند میتوان با مبارزه و حذف ظالمان برابری و عدالت را برای جامعه انسانی به ارمغان آورد.
۳. سیاهوسفید دیدن انسان
متأثر از نگاه دوگانه به هستی، انسانها نیز سفید و سیاه یا در سپاه حق و باطل تفسیر میشوند.
این جمله معروف که «آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی هستند»، خطاترین تفسیر انسانشناسانه از واقعه عاشوراست که مانع جدی در برابر پیشرفت و توسعه میشود.
قضاوت و تقسیم انسانهای خاکستری به سیاهوسفید و تعبیر تمامی انتخابهای ایشان درصحنه زندگی در دوگانه انتخاب بین سپاه یزید و امام حسین(ع)، بزرگترین جفایی بود که میشد در حق انسانها با همه محدودیتها و کاستیهای روانی در تصمیمگیری رواداشت که علاوه بر اینکه از حقیقت انسانها دور است، چندان به تفسیر انسانها در واقعه عاشورا نیز نزدیک نیست.
امام حسین(ع) در قامت انسانی که برضد نظام حاکم قیام کرده است تصویر میشود. این در حالی است که برخلاف نظر انقلابیان بهصراحت روایتهای تاریخی امام حسین(ع) نهتنها برضد نظم حاکم قیام نمیکند، بلکه به دنبال احیا نظمی هست که با خلافت یزید از بین خواهد رفت. در حقیقت یزید در حال بدعتگذاری در نظم موجود است و امام حسین(ع) به دنبال جلوگیری از این بیقانونی و سنتشکنی قیام میکند و تا پای جان در این مسیر مقاومت میکند.
۴. تغییر بیرون به جای تحول درون
اگرچه مولوی شیعیان حلب را به انفعال در واقعه عاشورا متهم میکند، اما برخلاف قرائت انقلابیان از رویکرد فعالانه در عاشورا معتقد است: «جنگ فعلی هست از جنگ نهان/ زین تخالف آن تخالف را بدان».
درحالیکه انقلابیان نگاه خود را به بیرون از خود معطوف داشته و در پی در هم کوبیدن پایههای ظلم و جور حاکم بودند. جایجای واقعه عاشورا سخن از مردانی است که در جنگ درون به پیروزی دست پیدا کردهاند و به مقام حریت رسیدهاند.
ضرورت اصلاح درون پیش از اصلاح جامعه نکته کلیدی است که در نظرگاه انقلابیان مورد غفلت واقع شده است.
۵. قانونگریزی به جای قانونمداری
ازآنجاییکه در نگاه آن دوران، سنتها و قوانین توسط صاحبان زر و زور و تزویر برای استعمار و استثمار انسانها تدوین شدهاند، شورش برضد نظم جهانی و نظام سرمایهداری اصل جداییناپذیر در تفسیر جدید از واقعه عاشورا میشود.
بر همین اساس، امام حسین(ع) در قامت انسانی که برضد نظام حاکم قیام کرده است تصویر میشود. این در حالی است که برخلاف نظر انقلابیان بهصراحت روایتهای تاریخی امام حسین(ع) نهتنها برضد نظم حاکم قیام نمیکند، بلکه به دنبال احیا نظمی هست که با خلافت یزید از بین خواهد رفت.
در حقیقت یزید در حال بدعتگذاری در نظم موجود است و امام حسین(ع) به دنبال جلوگیری از این بیقانونی و سنتشکنی قیام میکند و تا پای جان در این مسیر مقاومت میکند.
ثمره تفسیر خلاف واقع از حرکت عاشورا توسط انقلابیان تا به امروز همراه ملت ایران بوده است و شاید بهجرئت بتوان گفت این تفسیر مهمترین و جدیترین مانع در برابر پیشرفت و دستیابی به توسعه بوده است. عدم پذیرش قانون چه در داخل و چه در خارج ثمرات جبرانناپذیری برای ملت ایران درپی آورده است.
اگرچه احتمالاً خطاهای انقلابیان در دهه پنجاه در تفسیر واقعه عاشورا بیش از موارد فوقالذکر است اما نمیتوان به انقلابیان برای این خطاها انتقاد کرد؛ چراکه این تفسیر و حرکت انقلاب ایران را باید در چارچوب جنبشهای آن دوران که از آمریکای لاتین تا جنوب شرق آسیا رواج داشت تفسیر نمود.
باوجوداین باید با فهم درست جهان امروز نسبت به اصلاح این تفسیر تلاش جدی نمود تا مسیری که با انقلاب ۵۷ شروع گردید بتواند سرمنشأ خیر و پیشرفت نهتنها برای ایرانیان بلکه برای تمامی شیعیان امامی در منطقه خاورمیانه باشد؛ شیعیانی که امروز در کوران حوادث خاورمیانه بیش از هرزمانی دیگر به تدبیر و دوراندیشی نیاز دارند.