آنگاه که حیوانی راوی روز واقعه میشود
ابراهیم احمدیان
در روایت عاشورا اسبها نقش بازی میکنند و بخشی از حماسه را آنها بر عهده دارند.
اینجا، حیوانات انسانانگاری شدهاند و تنها یک حیوان نیستند بلکه گویی نوعی اراده به خیر و نیکی در آنها مشاهده میشود.
اسب یک حیوان است ولی گویی به صورت اختیاری حماسه میآفریند و مشتاقانه در جبهه حق میرزمد.
ماجرا برای شیعیان فقط این نیست که اسب عاشورا وفای حیوانات به صاحبشان را تداعی میکند بلکه خیلی چیزهای دیگر مثلاً نوعی مظلومیت و معصومیت را هم بازمینمایند و اسب در اینجا بخشی از پیام میل به نیکی و درستی یاران عاشورایی را نشان میدهد.
اسب در اینجا یک راوی است یک راوی ساکت ولی بلیغ. آن بیگناهیای که خصیصه همه حیوانات این کره خاکی است انگاری در عاشورا برجسته و صدچندان میشود و به یاری نقل معنای عاشورا میآید.
اسب امام حسین در تعزیهها و عزاداریها و نقاشیها و کارهای هنری از عاشورا حضوری پررنگ دارد. در نقاشیهای مذهبی و آیینی اسب امام حسین را سکوتی پرمعنا فرا گرفته است؛ اسب ایستاده در حالی که تیرهای فراوانی بر بدن دارد. نگاه اسب و چشمان درشت و نجیب او حکایتی درخور دارد و به بیننده القا میکند که ماجرا چیست و از چه قرار است.
سواری بر پشت اسب نیست. اسب دیگر آرام و قرار گرفته. این اسب بیسوار در واقع، در عین سکوت، با آن نگاه مظلومانه و معصومانه یک معنای عمیق و گسترده را بازمیگوید که شاید با حرف و لفظ بیان نشود.
اسب راوی بخشی از ماجرای عاشورا است که بدون وجود او بخشی مهم از حکایت عاشورا روایت نخواهد شد.