بررسی ژرفساختهای باستانی محرم در گفتوگو با سعید خیرخواه
محمدعلی خرمی: مناسک و آیینهای دینی و اجتماعی در تمام جهان و در طول تاریخ بشر با خلقت و سرشت آدمیان و سازوکارهای آفرینش پیوندی ناگسستنی دارند. نمایشهای آیینی در جهان بهنوعی همپیوند و مشابه هستند و گروهی معتقدند از این منظر میتوان وقایع عاشورا و آیینهای مرتبط با آن را متعلق به تمام جهانیان دانست.
در گفتوگو با دکتر «سعید خیرخواه» پژوهشگر و استاد دانشگاه به بررسی نقش باورهای باستانی ایرانیان در روایت محرم و واقعه عاشورا پرداختیم.
وی گفت: سرزمینهای خاورمیانه و فلات ایران و سرزمینهای آسیای میانه با استناد به تحقیقات بزرگانی مانند ویل دورانت بهعنوان خاستگاه یا جایگاه تمدن و اندیشه جهانی مطرح بوده است. این محقق نامدار سرزمینهای حاشیه رودخانههای بزرگ؛ مانند سیحون و جیحون یعنی سرزمین ورارودان یا ماوراءالنهر و نیز رودخانههای دجله و فرات یا همان میانرودان و بینالنهرین معروف و حاشیه رود نیل را به عنوان گاهواره تمدن بشری نان نهاده و یکی از جلدهای معتبر کتاب معظم تاریخی او با همین عنوان یعنی مشرق زمین گاهواره تمدن نام گرفته است.
دکتر خیرخواه افزود: ما معتقدیم در چنین جایی و چنین مکانی از جهان حتماً هزاران سال مراسم و مناسکی انجام میپذیرفته که اکنون در سنگنگارهها و آیینها و حتی زندگی اجتماعی مردم بازتاب و نمود خاصی دارد. بدین ترتیب وقایع محرم و عاشورا پیش از شهادت سیدالشهدا امام حسین علیهالسلام جایگاهی ویژه در اجرای مراسمی خاص داشتهاند چنانکه دهها کتاب و مقاله در باب مشابهت و همنمونی آیین سیاوشان و مراسم محرم و شهادت امام حسین نگاشته شده است.
وی گفت: درواقع مراسم آیینی مربوط به شهادت امام حسین تقویت کننده و احیاکننده همان باورها و مناسک باستانی در این نواحی بوده است. چنانکه این هنر در مفاد و مفهوم آن شعر محتشم بهگونهای خاص نمود یافته است: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» یا «این چه رستخیز عظیم است». چنین کلیدواژههایی بیانگر این موضوع است که شاعر ناخودآگاه قیامت و رستاخیز و نوشدن جهان را با این حادثه به تصویر کشیده است.
انسان در سراسر جهان در سراسر آفرینش بدون پدیده «الوهیت» یا «قدسیت»، اساساً هیچ ارزش یا هویتی نخواهد داشت. بدین لحاظ است که در آموزههای دینی و فلسفی و حتی آیینهای «لائیک» یا حتی «سکولار» امروزی، همواره جنبه فراطبیعی یا ماوراء طبیعی انسان اهمیت خاصی دارد. با این طراز و تعبیر، بهسادگی میتوانیم، تمام آیینهای موجود در جهان و بهویژه آیینهای ریشهدار و اصیل شرقی و علیالخصوص، عاشورا و محرم را ریشهیابی و تفسیر کنیم.
وی ادامه داد: از نگاه دیگر و با توجه به ویژگیهایی مانند گاهشماری خورشیدی و تقویم قمری هم میتوان به جایگاه کهن و باستانی این حادثه توجه کرد. چنانکه میدانیم سال شمسی 365 روز دارد و سال قمری 355 روز بنابراین در یک فاصله دهروزه این وقایع اتفاق میافتد و بنابر استنادات باستانی چنین فاصلههایی را به نام آغاز خلقت و یا آغاز جهان در نظر میگرفتند.
دکتر خیرخواه در توضیح این مطلب افزود: دهه محرم دهه تاریکی و ظلمت و فلاکت بوده است که با ظهور خورشید جهان یا درواقع شهادت آن امام همام این تاریخ ورق و برگهای دیگر را به خود میبیند. و همچنین در گفتارهای خطابهای و مذهبی و آیینها بحث آبیاری درخت دین توسط امام حسین مطرح است و همین ویژگی یادآور آن الهه شهید باستانی است که عامل خلقت یا آفرینش دوباره میشود؛ یا گفتار معروف حضرت زینب در باب وقایع عاشورا که «ما رأیت الا جمیلا»، بیانگر این است که این شهادت آغاز آفرینش دوباره است. همچنین در تاریخ شمسی هم یک پنج روز فاصلهای با نام «خمسه مسترقه» هست که درواقع میر نوروزی است؛ حاکمی جعلی که میتواند تعبیر یزیدی و ظالمان باشد و بعدازاین پنج روز برکنار شده و دوباره حاکمیت به نماینده آسمانی میرسد.
این استاد دانشگاه در تحلیل ریشهها و بنمایههای باستانی و باورمدارانه آیینها و مناسک این ایام محرم گفت: براساس نظریات علمی و تحقیقی مردمشناسان و فلاسفه بزرگ جهان، اصولاً تمام کارها و کردارهای انسانی بهنوعی واکنش به سازوکارهای طبیعی و زندگی اجتماعی بشر نخستین بوده است و ازآنجاکه انسان ذاتاً موجودی خردورز و عقلگرا یا آموزشپذیر است، برخلاف موجودات و جانوران دیگر، راه حیات و زندگی اجتماعی خود را بر معیار ذهن و عقل و خرد تنظیم مینماید.
وی افزود: بشر نخستین در هزارههای دور از ما در برخورد با بلایای آسمانی، خشکسالی، جانوران و وقایع طبیعی، همواره در جستوجوی عالم یا کردار انسانی براساس همزادپنداری و یکسان انگاری بوده است. بنابراین، تلاش میکرده است برای هر یک از این وقایع پدیده یا وجودی برتر – البته مشابه انسان – بجوید. لذا، بهتدریج سازوکارهایی متناسب با روحیه و اندیشه بشری برای آفرینش و استمرار حیات اندیشیده است و تمام این قوانین و تخیلات و سازوکارها را به جهانی ماورای جهان انسانی حواله داده است تا مورد خدشه جهانیان و همنوعان خویش واقع نشوند.
خیرخواه توضیح داد: پدیده «قدسیت» یا «دینمداری» یا «باورسازی» ذاتیِ وجود انسان است. بهسادگی میتوان نشان داد که هیچ کار و کردار انسانی و رفتار بشری از آغاز خلقت تا امروز بدون پدیده قدسیت نبوده است. نان، آب، پوشاک، طبیعت، بلا، بخشش، باران، زیبایی، زشتی، هر پدیده موردنظر انسانی، همیشه و همواره در صورت هویت و ارزش مییابد که با چاشنی یا ذات قدسیت همنوا باشد.
او در بیانی دیگر افزود: انسان در سراسر جهان در سراسر آفرینش بدون پدیده «الوهیت» یا «قدسیت»، اساساً هیچ ارزش یا هویتی نخواهد داشت. بدین لحاظ است که در آموزههای دینی و فلسفی و حتی آیینهای «لائیک» یا حتی «سکولار» امروزی، همواره جنبه فراطبیعی یا ماوراء طبیعی انسان اهمیت خاصی دارد. با این طراز و تعبیر، بهسادگی میتوانیم، تمام آیینهای موجود در جهان و بهویژه آیینهای ریشهدار و اصیل شرقی و علیالخصوص، عاشورا و محرم را ریشهیابی و تفسیر کنیم.
وی در ادامه تصریح کرد: این نظر و نگاهِ ما، «خلق السّاعه» یا «مِن عندی» نیست بلکه خلاصه و عصاره اندیشه و گفتار دهها جامعهشناس یا مردمشناس شهیر و فرهیخته است که سالهای سال در باب ادیان و مردمشناسی کار کردهاند.
آیین نخلگردانی کاملاً ایرانی است و در «الهه شهید شونده» باستانی ایرانیان با نام «دموزی» یا «تموزی» شهرت دارد، امروزه درواقع این نخل و نخلگردانی بهنوعی تشییع جنازه عزیزان دینی و اسلامی مانند امام حسین(ع)، حضرت علیاکبر و قاسم و سکینه و رقیه و غیره است که با جلوههایی جدیدی این بزرگان و بزرگواران تاریخی و دینی در آن جایگزین شدهاند. همینطور، بسیاری از نمادها و جلوههای آیینهای محرم را میتوان «بازتعریف» یا «بازسازی» اسطورههای باستانی دانست که در تمام جهان هم اینگونه است.
دکتر خیرخواه در واکنش به انتقاد کسانی که این مباحث را سبب خدشه به باورهای عمومی میدانند گفت: اینگونه نیست؛ اتفاقاً بهسادگی میتوان آنها را در راستای مستندات اصیل دینی و قرآنی، تفسیر و توجیه نمود. اما مبحث بر سر آن است که براساس آن شعار معروف حوزوی که «عالم را بر عامی بحثی نیست» لازم نیست این گفتارها یا مباحث وارد سطوح پایین جامعه یا هیئتهای عزادار شود که آنان صادقانه و بیریا در همین راستا و براساس سرشت پاک انسانی و باورهای دینی خود، دنبالهرو یا ادامهدهنده آیینهایشان هستند.
تعزیه و الگوهای کهن باستانی
وی در ادامه به بیان نمونههایی از تأثیرات و ریشههای آیین تعزیه که مستقیم با محرم و عاشورا در ارتباط است پرداخت و گفت: تعزیه به عنوان نمایشی ایرانی و اسلامی پر از الگوهای کهن و باستانی و عامیانه است. آنچنان این کارکرد پررنگ است که اصل تاریخ و روایتهای تاریخی را به حاشیه برده است. بدین لحاظ است که گویندگان و «مقاتلنویسان» یا مدّاحان امروزی، اگر بخواهند این حواشی و ریشههای کهن را حذف نمایند، اساساً، چیزی به نام پدیده محرم و عاشورا چندان جذابیتی نخواهد داشت. تعزیه محصول ذهن مردمانی است که این باورها را سینهبهسینه از ایرانیان کهن به ارث بردهاند و بعداً، شخصیتهای قدسی و دینی را جایگزین قهرمانان اساطیری خود ساختهاند و تمام آن باورها و برداشتها را در جلوههایی تازه بر قامت پیشوایان دینی پوشاندهاند.
خیرخواه توضیح داد: شاید یکی از وجوه انفراد یا افتراق شیعه و سنی در کارکردهای دینی همین باشد، چراکه اهل سنت سوای مسائل اعتقادی بیشتر پایبند «اصول بیحاشیه» هستند ولی شیعه همواره پیرو و طرفدار اصول حاشیهدار و عقلانی و تازه شده و گاه ابداعی است که اتفاقاً «مقرّ» یا «مستقر» آن همین عاشورا و روایات و مناسک آن است.
وی در ادامه به روایات مربوط به «بیبی شهربانو» در ایران اشاره کرد و گفت: در سراسر ایران هم زیارتگاههایی به نام بیبی شهربانو وجود دارد. اگر بخواهیم به لحاظ تاریخی و گاهشماری دقیق این پدیده را شناسایی و معرفی کنیم، اصولاً عقل و اسناد و شواهد، چنین پدیدهای را تأیید نمیکند ولی در تمام مقاتل و روایات و مناسک این شخصیت جایگاهی ویژه دارد که برای شیعیان و بهویژه شیعه ایرانی قابلحذف نیست چراکه ایشان در نظر ایرانیان و اغلب شیعیان جهان، مادر بزرگوار امام همام زینالعابدین(ع) است که باید سلسله امامت با این حلقه استمرار داشته باشد.
پیوند ناگسستنی مناسک شیعیان ایران با اساطیر باستان
دکتر خیرخواه افزود: ایرانیان پیش از اعراب و بسیاری از جهانیان معتقد به اصول یکتاپرستی و آیینهای آسمانی بودهاند و با پذیرش اسلام و بهویژه خاندان علی(ع) آن باورها و کارکردهای الوهی خویش را در این شیوه و آیین جستوجو مینمایند. بهعبارتیدیگر شیعه ایرانی و کلاً شیعیان کل جهان، تمام باورهای درست باستانی خود را در آیین تشیع و بهویژه در مراسمهایی مانند عاشورا و اربعین یا تعزیههای مختلف جستوجو میکنند. حذف هر طرف یعنی دین و آیین یا باورهای عمومی، منجر به حذف اصلی ماجرا میشود.
بزرگان و سروران دینی و اجتماعی هم هوشیار باشند که اصولاً قرار دادن دو پدیده کاملاً مختلف با دو ساختار کاملاً متفاوت در برابر هم، نه علمی است و نه عقلانی، ولی بههرحال برای رعایت حال جامعه باید بهگونهای عمل شود که ضمن رعایت اصول علمی و بهداشتی خدشهای هم به باورهای آن پیرزن یا پیرمردِ کهنسال یا حتی جوانان معتقد که خاک ضریح امام حسین را بهترین داروی درمان میدانند وارد نشود و بدانیم که اگر این ریشه و رشته ناخودآگاه گسسته شود حتماً بهویژه برای عموم و توده مردم، آن کارکردهای علمی هم مؤثر نخواهد افتاد.
خیرخواه در تبیین این مسئله گفت: آیین نخلگردانی کاملاً ایرانی است و در «الهه شهید شونده» باستانی ایرانیان با نام «دموزی» یا «تموزی» شهرت دارد، امروزه درواقع این نخل و نخلگردانی بهنوعی تشییع جنازه عزیزان دینی و اسلامی مانند امام حسین(ع)، حضرت علیاکبر و قاسم و سکینه و رقیه و غیره است که با جلوههایی جدیدی این بزرگان و بزرگواران تاریخی و دینی در آن جایگزین شدهاند. همینطور، بسیاری از نمادها و جلوههای آیینهای محرم را میتوان «بازتعریف» یا «بازسازی» اسطورههای باستانی دانست که در تمام جهان هم اینگونه است.
تازه شدن کهنالگوها در زندگی امروزی
این پژوهشگر حوزه زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: انسان همیشه با محوریت «کهنالگوها» و ضمیر ناخودآگاه جمعی، برای خود سرمشق و «سرنمون» میسازد و درواقع تمام جلوههای زندگی امروزی، نسخه تازه شده همان کهنالگوهایی است که ناخودآگاه در ذهن و ضمیر انسان وجود دارد.
دکترخیرخواه افزود: اکنون در جامعه تناقضهایی میان کارکرد علمی و شواهد مشخص تجربی با آن باورها وجود دارد که یک نمونه بارز و معروف آن در این روزها، مسئله شفابخش آیینهای محرم و توجه به عزاداری و تناقض آن با رعایت برنامههای بهداشتی است ولی باید توجه داشته باشیم و بزرگان و سروران دینی و اجتماعی هم هوشیار باشند که اصولاً قرار دادن دو پدیده کاملاً مختلف با دو ساختار کاملاً متفاوت در برابر هم، نه علمی است و نه عقلانی، ولی بههرحال برای رعایت حال جامعه باید بهگونهای عمل شود که ضمن رعایت اصول علمی و بهداشتی خدشهای هم به باورهای آن پیرزن یا پیرمردِ کهنسال یا حتی جوانان معتقد که خاک ضریح امام حسین را بهترین داروی درمان میدانند وارد نشود و بدانیم که اگر این ریشه و رشته ناخودآگاه گسسته شود حتماً بهویژه برای عموم و توده مردم، آن کارکردهای علمی هم مؤثر نخواهد افتاد.
وی افزود: مقولههایی چون مرگ و بیماریهای لاعلاج و بر فراز سختیهای روزگار، همچنان برای بسیاری از انسانها حتی جوامع کاملاً علمی جهان، ناشناخته است و توضیح علمی برای آنها وجود ندارد ولی استمرار زمان و فرصتآفرینی و ادامه حیات – علیرغم این مشکل – الزامی است و راه آن همان راه پیوستن به باورهای عمومی و عزاداریها و مناسک دینی است که لااقل روحیه مردم را تازه و امیدوار نگه دارد.
دکتر خیرخواه جستوجوی روایتها و مراسم و مناسک آیین محرم و عاشورا را در روایات باستانی و اساطیری «کاری سهل و شدنی» دانست و با اشاره به روایتهایی که درباره «حضرت بیبی شهربانو» بیان شده گفت: ایرانیان باستان به استناد شاهنامه و روایات تاریخی و شفاهی معتقد بودند که نسل پادشاهان نیکوخصلت مانند انوشیروان و کورش و داریوش و غیره باید کاملاً مشخص و اصیل باشد. زیرا اینان با حلقه آسمانی مرتبط هستند و حتی اگر کسانی مانند جمشید باستانی روزگار دچار خودخواهی و غرور و منیت میشود و توسط ضحاکتازی از تخت فرد میافتد، نه ضحاک دائماً بر تخت میماند و نه جانشین او کسی جز از نسل جمشید است که با مراجعه به شاهنامه فردوسی میبینیم سرانجام بعد از صدها سال دوباره منوچهر باستانی همان آیین و کردار را ادامه میدهد. بدین ترتیب هم وقتی شخصی مانند امام حسین (ع) که نمونه عالی جانشینی حق و حقیقت و فرزند خاندان رسالت است بهناحق در کربلا شهید میشود، مسلّماً جایگاه او از میان نخواهد رفت و بعد از کشوقوسهای زیاد، هرگز یزیدیان یعنی ضحاکیان زمان نخواهد توانست بر تخت و اریکه رسول خدا که اتصال الهی دارد بنشینند. پس از سلاله پاک این خاندان و ریشه اصیل شاهزادگان ایرانی یعنی شهربانو، دختر یزدگرد ساسانی این سلسله ادامه مییابد. هرچند روایات تاریخی و مستندات آن را تأیید نکند و اصل ماجرا همچنان مبهم باشد، امّا نتیجه کار و خواسته عمومی جامعه و مردم، وجود چنین پدیده پاکی است که ماندگار میشود و امروز خطیبان و گزارشگران آیین محرم با آن اصطلاحاً مانور میدهند.
جایگاه اعداد اساطیری در روایت محرم
وی از اعداد و ارقام به عنوان نمونهای دیگر از تأثیرات باورهای باستانی نام برد و گفت: عدد ۷ عدد ۴۰، عدد ۷۰، عدد ۱۰۰۰ اعدادی باستانی هستند. که مثلاً در بازگشت حضرت زینب پس از یک اربعین که ازلحاظ تاریخی با واقعه قابل انطباق نیست نمود پیدا میکند. ولی بنابر باور باستانی آریاییان و ایرانیان در اخترشناسی قدیم خورشید پس از تولد، یعنی شب یلدا، حدود چهل شبانهروز، در سیاهی و سرما به سر میبرد و بعد از گذشتن چهل روز یعنی چله بزرگ زندگی نوینی را آغاز مینماید که طلیعه آمدن نوروز و بهار و گشایش در هستی و آفرینش است. بسیاری از آیینهای امروز جهان بر همین مبنا شکل گرفته است و حتی در آیینهای عرفانی ماجرا چلهنشینی و عبادات چهلروزه جایگاه ویژهای دارد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: براساس اعتقاد زرتشتیان باستان، در اسطورههای پایان جهان روان انسان به مدت سه شب پیرامون تن میگردد و سه شب بعد از مرگ، درباره اعمال هر روانی، داوری میشود. همچنین «ویراف» در «ویرافنامه زرتشتیان» میگوید که در جهنّم بدکاران، سه شب پس از مرگ بهاندازهای تمام زندگی در جهان آزار میبینند. و دچار عذاب میشوند در اساطیر باستانی جهان، به سه بخش ظلمت، خلأ و نور تقسیم میشود. باوجود سه آتشگاه باستانی در ایران و غیره. پس جایگاه عدد سه را در باورهای اساطیری، باستانی میبینیم که در تاریخ عاشورا و محرم هم جایگاهی خاص دارد.
دکتر خیرخواه گفت: اساساً این آیینها، بازسازی دوباره آفرینش و خلقت است که در آیینهای باستانی ایرانیان مورد توجه بوده است و ماجرای محرم و دهه محرم درواقع بازآفرینی دهه آشوب ازلی رایج در باورهای باستانی است و در این ایام تاریک که همان تهیگی (خلأ) موردنظر کتابهای زرتشتیان است، دوباره جهان نو آغاز میشود، چنانکه آغاز سال قمری همین محرم است و چنانکه بیان شد این ده روز فاصله یا فرجه اضافهای است که این وقایع در آن اتفاق میافتد و دوباره بهروزی و شادابی به جهان بازمیگردد و امام حسین (ع) به عنوان ایثارگر بزرگ تاریخ و جانشین و جایگزین باورهای «الهه دموزی» این مأموریت الهی و یزدانی را به عهده میگیرد و سرپرستی و رسالت و ادامه کار به عهده زینب سلامالله است که مانند خورشید چهل روز تمام در تلاش و تکاپوست تا با کار کردار خود یزیدیان یا ضحاکیان را از تخت فرومیکشد.