حمید پارسانیا: تقابل با عاشورا به حذف مقابلهکنندگان منجر میشود
اندیشههای مدرن پس از ورود به حوزه فرهنگی مسلمانان ناگزیر از مواجهه با عاشورا بوده و در برخی از مقاطع کمر به حذف این واقعه بستند، لکن تقابل حذفی با عاشورا به حذف مقابله کنندگان منجر میشود.
یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ، وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَهُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلی جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ، وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی السَّماواتِ عَلی جَمیعِ اَهْلِ السَّماواتِ
واقعه عظیم واقعهای است که نمیتوان آن را ندید یعنی به گونهای است که آن واقعه خود را بر انسان آشکار میکند، چندان که انسان ناگزیر از دیدن آن میشود و همچنین واقعهای است که نمیتوان آن را دید یعنی عظمت آن چنان است که فراتر از ادراک و فهم همگان است و هرکس و یا هر گروه و جمع به رغم مواجههای که با آن دارد آن را بدان گونه که در قامت آن باشد نمیشناسد و یا آنکه آن را سخت میتواند بشناسد.
در منظومه شمسی خورشید واقعیتی بزرگ است چه کسی میتواند آن را نبیند و کیست که حضور آن را احساس نکند و از فروغ آن بهره نبرد یا آنکه طلوع و غروب آن را درنیابد و این در حالی است که هیچکس نمیتواند در آن بنگرد و آن را بدان گونه که هست حقیقتاً در یابد.
هر کس به حسب موقف و موقع خود فهم و دریافتی از آن دارد. یکی از فلق و طلوع صبحگاهی آن خبر میدهد و دیگری از شفق و غروب شامگاهی آن و در حقیقت هر یک از آنها جایگاه، افق و منظر و موقعیت خود را بیان میکند.
عاشورا واقعهای بس عظیم است، هیچ فرشتهای مقرب و یا پیامبری مرسل و هیچ شخص عالم و یا جاهل و هیچ فردی پست و یا والا و مؤمنی شایسته و یا فاجری بدکار نیست مگر آنکه آن را به سبب عظمت و بزرگیای که دارد ناگزیر میبیند و البته نحوه مواجهه هر فرد و یا گروه با این واقعه عظیم قدر و منزلت و جایگاه آن فرد و یا گروه را نشان میدهد.
قامت این واقعه در امتداد شخصیت سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام تا قیامت قد برکشیده است و ادراک و احساس هر فرد و یا جمع از جایگاه آن فرد و یا جمع در صحنه قیامت خبر میدهد.
عون و جون، حبیب و حر، علی اکبر و عباس و همه اصحاب حسین بن علی علیه السلام در شب عاشورا موطن و جایگاه خود را در بهشت دیدند. ابن زیاد، عمر سعد، شمر، آل مروان و بنی امیه نیز حقیقت فهم و عمل خود را در صحنه قیامت میبینند.
ادراکات، احساسات، قرائتها و روایتهایی که افراد و گروهها در طول تاریخ نسبت به عاشورا دارند به نوبه خود نحوه حضور و مواجهه آنان با این واقعه عظیم را نشان میدهد. عاشورا آینهای تمام نماست در برابر چهره همه کسانی که در طول تاریخ از قبال آن میگذرند و ناگزیر به آن مینگرند این آینه افق فهم، در یافت و فرهنگ همه آنان را آشکار میکند.
هر قوم هر گروه و هر فرهنگ در هر مقطع تاریخی و در هر موطن جغرافیایی با قرائت و تفسیری که از عاشورا ارائه میدهد افق نگاه و نحوه زیست و زندگی خود را به تصویر میکشاند و به همین دلیل تحولات تاریخی و فرهنگی در جهان اسلام با تغییر روایات و قرائات عاشورا همواره قرین و همراه بوده است.
عاشورا واقعهای نیست که در این عالم کسی بتواند در قبال آن سکوت کند و یا از کنار آن خاموش در گذرد. تکثر سنت تاریخی جهان اسلام را در روایتها و قرائتهای متفاوت آنان از واقعه عاشورا میتوان دید.
اندیشههای مدرن نیز پس از ورود به حوزه فرهنگی مسلمانان ناگزیر از مواجهه با این واقعه عظیم بوده و هستند. آنان در برخی از مقاطع و خصوصاً در هنگام غلبه سیاسی جریان منورالفکری در دوره رضاخان کمر به حذف این واقعه از عرصه فرهنگ و زیست جامعه بستند ولکن عاشورا با امواج خروشان خود نشان داد که تقابل حذفی با آن به حذف مقابله کنندگان منجر میشود.
رویکردهای روشنفکری چپ در دهه پنجاه برای نخستین بار قرائت و تفسیر ایدئولوژیک انقلابی و در عین حال سکولار و مدرن خود را از عاشورا ارائه دادند و بدین ترتیب تصویر خود را در کنار تصاویر تاریخیای قرار دادند که سنت متکثر فرهنگی جهان اسلام در آینه عاشورا ترسیم کرده بود.
افول روشنفکری چپ در سطح جهانی و منطقهای و غلبه لیبرالیسم متأخر ناگزیر قرائتها و روایتهای جدیدی از عاشورا را به دنبال آورده و میآورد. این قرائتها به رغم مخالفت با بعد انقلابی چپ قرائتهای روشنفکرانه در تقابل با روایتهای متکثر تاریخی عاشورا نیز قرار داشته و از مبانی و اصول معرفتی مدرن بهره میبرند.
ویژگی مشترک قرائتهای مدرن حذف ابعاد قدسی و معنوی متعالی و آسمانی عاشورا و فروکاستن عاشورا به ابعاد تاریخی فرهنگی آن، به عنوان برساختی صرفاً بین الاذهانی است.
در این قرائتها از همه ظرفیتهای منازعات تاریخی ظاهر گرایان و متکلمان اشعری برای تبدیل عنصر محوری عاشورا یعنی امام علیه السلام به انسانی صرفاً زمینی و دنیوی استفاده میشود و به موازات آن به گونهای شتابزده همه آنچه که در باب ابعاد ملکوتی و آسمانی مقام امام بیان میشود به عنوان غلو تاریخی دوران صفویه و مانند آن معرفی میگردد، بدون آنکه موازین اولیه مربوط به سنجش میراث مکتوب و یا آنکه قواعد و ضوابط علمی برای توصیف منازعات تاریخی کلامی شیعی رعایت شود.
انکار ساحت معنوی و آسمانی امام در حقیقت انکار ابعاد معنوی و متعالی انسان است و چشم پوشیدن از حقیقت معنوی و قدسی انسان به نسیان و دوری از ساحت متعالی و مقدس هستی بازمی گردد. چشم فرو بستن بر مقام و منزلت امام نشان از عبور از مقام انسان و ظلم به حقیقت انسانیت دارد و این امر نیز به نوبه خود حاکی از نسیان و فراموشی حق سبحانه و تعالی است.