ضیاءالدین آملی و تلاش برای اشاعه دین
ضیاالدین آملی فرزند محمد تقی آملی از جمله عالمان و مجتهدان شیعی به شمار میرود که تلاشها و مجاهدتهای علمی و اخلاقی او در راه اشاعه دین و اخلاقیات تا اوایل دهه ۶۰ خورشیدی نیز ادامه داشت. عبدالله جوادی آملی از برجستهترین شاگردان وی محسوب میشود که در کتاب شرح زندگانی خود از ضیاالدین آملی بطورکامل و به نکویی یاد کرده است.
«جناب عالم فاضل مهذب کامل، ثقه الاسلام قره العین آقا ضیاء الدین آملی از اشخاصی است که کوشش خود را در راه تحصیل علوم شرعیه به کار برده و عمر خویش را در تکمیل معارف دین صرف کرده و نزد این جانب در مباحث فقه و اصول حضور یافته تا آن که بحمد اللّه به مرتبه اجتهاد نائل گشته است».
این نوشته منسوب به مرحوم آیت اللّه العظمی سید ابو الحسن اصفهانی از اساتید ضیاالدین آملی است که درخصوص اجازه اجتهادی ایشان نگاشته شده است.
آیت اللّه حاج آقا ضیاء الدین آملی فرزند مرحوم آیت اللّه العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی از علمای وارسته و مجتهدان معاصر است.
وی در تهران دیده به جهان گشود و هنگامی که پدر برای ادامه تحصیلات راهی حوزه علمیه نجف شد، همراه پدر به نجف رفت و پس از گذراندن دروس مقدمات و سطوح عالیه از محضر حضرات آیات سید ابو الحسن اصفهانی، میرزا حسین نایینی، حاج آقا ضیاء الدین عراقی، میرزا ابو الحسن مشکینی و شیخ محمد کاظم شیرازی بهره برد و در اثر استعداد فراوانی که داشت در ۳۰ سالگی به درجه رفیع اجتهاد نائل آمد.
محمد تقی آملی پدر ضیاالدین آملی فقیه شیعه و از علمای معاصر و جامع معقول و منقول و مجتهد در فروع و اصول بود.
سعی، تلاش و همت بالایش او را در ۳۰ سالگی به مقام اجتهاد رسانید. آیت الله آقا ضیاء عراقی در اجازه نامه اجتهاد شاگردش مینویسد: ” از کسانی که شیفته عروج به سوی بلندیهای حق و یقین میباشند.
عالم فاضل بارع ثقه جامع لباب فقه و اصول، کوشای در معقول و منقول، رکن الاسلام آقا شیخ ضیاءالدین آملی است که نفس شریف خویش را به تعب افکنده و آن را از آسایش باز داشته تا این که به لطف خداوند به رتبه رفیع اجتهاد رسیده است.
آیت الله ضیا آملی در نجف با دختر آیت العظمی حاج آقا حسین قمی ازدواج کرد و پس از مدتی به ایران آمد. او چند سال در تهران و مدتی هم در آمل به تدریس و تبلیغ پرداخت و سرانجام در تهران اقامت دائمی گزید.
ایشان سالهای طولانی به نمایندگی از طرف آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله العظمی حکیم، در مصر زعامت شیعیان را بر عهده داشت و با سعی و تلاش در دانشگاه الازهر مصر کرسی فقه جعفری برپا کرد.
آن درسها پس از سالهای متمادی با مخالفت جمال عبدالناصر رییس جمهوری وقت مصر به تعطیلی انجامید.
آیت الله جوادی آملی از شاگردان آقا ضیا آملی در کتاب شرح زندگانی خود درباره ایشان گفته است: برکاتی را که بنده در آن یک سال عمرم از مدرسه امام حسن عسکری (ع) در آمل به یاد دارم در دیگر مدارس به یاد ندارم.
امالی مرحوم صدوق را که در روزهای تعطیل در محضر حضرت آیت اللّه آملی میآموختم و همچنین مشغول سوره مبارکه هود و آموختن تفسیر آن شدیم.
سرانجام آیت اللّه العظمی حاج آقا ضیاء الدین آملی در ۱۹ شهریور ۱۳۶۱ خورشیدی پس از یک بیماری طولانی در یکی از بیمارستانهای تهران دعوت معبود خویش را اجابت کرد و به ملکوت اعلی پیوست.
پیکر مطهرش به مشهد مقدس انتقال یافت و در جوار محبوبش امام رضا (ع) در ایوان طلا به خاک سپرده شد.
شیخ ضیاالدین آملی
فضایل و مناقب اخلاقی ضیاالدین آملی
آیت اللّه حاج آقا ضیاء الدین آملی، بزرگ مردی وارسته و آزاده بود، زهد و تقوا و پارسایی با گوشت و خون او آمیخته شده بود. دنیا آن قدر در نظر او کوچک بود که با همه جلوههایش همواره مورد بی اعتنایی وی قرار میگرفت.
تمام کمندها و قیدهای دنیایی را از خود بریده بود، دلبستگی و وابستگی او فقط به خدای متعال بود. او راه را یافته و دریافته بود.
ایشان شیفته و دلباخته بی چون وچرای قرآن و عترت بود، او حافظ قرآن بود و هیچ آیه و حدیثی نبود که از او پرسیده شود، مگر آن که خود به قرائت ابتدا و انتهای آن میپرداخت و با لطافت تمام، معنی زیبای آیه و حدیث را بیان میکرد. ایشان میفرمود در ۵۰ سالگی شروع به حفظ قرآن کردم و ظرف ۴ سال آن را به پایان بردم.
او همواره بر استماع قرآن یا تلاوت و تکرار قرآن و تفکر و تدبر عمیق در آیات آن اهتمام داشت
وی در خصوص کیفیت عبادت و حضور در پیشگاه خداوند میگوید: وقتی پیش خود فکر و احساس میکنم که این خداوند است که با بشر سخن میگوید، تمام اعضای بدنم میخواهد از درون از هم گسیخته شود.
او همواره بر امام حسین (ع) میگریست که شبها پس از برپایی نماز شب به آرامی به سینه خود میزد و به یاد مصائب امام حسین (ع) آرام و بی صدا چشمه اشک خویش را جاری میساخت.
هرسال چندین بار و به مناسبتهایی مختلف به زیارت حضرت امام رضا (ع) میشتافت. گاه در این مسافرتها لباس خویش را به لباس ساده و عربی مبدل میساخت.
در گوشه مسجد مجد در اتاق بسیار ساده و بی پیرایه می زیست و در همان مسجد نیز به اقامه جماعت میپرداخت. روح عبادت و معنویت از چهره نورانی او میتابید.
از مرید و مرادی به شدّت بیزار بود. او معتقد بود که همه ارادتها باید در ذات اقدس باری تعالی احضار گردند و همه باید رو به سوی خدا کنند و نه غیر خداوند.
آقا ضیاءالدین آملی در مسجد مجد تهران به جای پدر عالم و عارفش اقامه نمازجماعت میکرد. عادت داشت که میان ۲ نماز میایستاد و با خواندن یک آیه یا حدیث، نمازگزاران را با بیانی اثرگذار موعظه میکرد.
در همان مسجد، اتاقی اختصاصی داشت که کارهای علمی و تحقیقی خود را در آنجا انجام میداد. او در همان مکان دوره کتاب “مصباح الهدی فی شرح عروه الوثقی” تألیف پدرش را بازنگری و تصحیح کرد و به مرحله چاپ رساند.