لیلا احمِد؛ تحلیلی منسجم از زن در اسلام
لیلا احمِد در سال 1940 در یک خانه باغ در حومه قاهره به دنیا آمد. اولین مواجهههای او با اسلام، -دینی که بعدها بر روی زندگی او تأثیر بسیاری گذاشت-، توسط مادر و مادربزرگ او صورت گرفت. از همان ابتدا او رابطه منحصر به فرد زنان با اسلام را آموخت. او آموخت که دین اسلام به عنوان دینی که میتوان بر اساس آن زندگی را بنا کرد، به همان اندازهٔ اسلام رسمی، مهم و عمیق است.
پرورش یک اندیشه
در انقلابِ سال 1952 جمال عبدالناصر به قدرت رسید. در آن زمان مصر دوران ملی گرایی اعراب را آغاز میکرد. برای لیلا احمِد این واقعه به معنای آشفتگی در زندگی خانوادگیاش بود. پدرش به دلیل مخالفت با پروژهٔ سد عظیم عبدالناصر شغل خود را از دست داد. پدر احمد که یک مهندس شهری کارآزموده بود این پروژه را یک فعالیت سیاسی کوته بینانه دید که ناسیونالیسم را رواج میداد. در نتیجه مخالفت او نوعی خیانت محسوب شد. این امر آزار و اذیت دولت نسبت به خانواده او را درپی داشت. از این رهگذر آزادیِ احمد برای حضور در دانشگاههای خارج از کشور تحت تأثیر قرار گرفت.
انقلاب همچنین او را مجبور به ارزیابی مجدد هویت خود کرد. او اکنون درباره دوستان یهودی و مذهبی خود که حالا بخشی از پروژه ملی گرایی اعراب شده بودند مشکوک بود. آنها همچنین از سوی غربیها به عنوان “دیگری” تلقی میشدند. مثال بسیار خشن “دیگری بودن” آنها زمانی بود که معلم فلسطینی او به این دلیل که او خود را مصری معرفی کرده بود نه عرب، به صورت او سیلی زد.
در طول 1960 لیلا احمِد در دانشگاه کمبریج تحصیل کرد. وی درحالی که هنوز در قاهره بود در مدارس غربی انگلیسی زبان تحصیل کرد و تناقضات عاطفی بسیاری را تحمل کرد. او همچنان که تحصیلات غربی خود را دوست داشت، با نژادپرستیها و کلیشههای معلمان خود نیز مواجه بود. این تضادها در سالهای حضور او در کمبریج ادامه داشت. جایی که او همیشه از “دیگری” بودن خود آگاهی داشت. او از نمایش ساده انگارانه فرهنگ عرب که توسط هم سن و سالهای خود به نمایش گذاشته میشد هم ناامید بود. به همان اندازه نسبت به عقاید سوسیالیستیکی و ملی گرایانه مشکوک بود که هم کلاسیهای اروپایی و آمریکایی او پذیرفته بودند. زیرا تاثیرات محدودکننده آن را در مصر دیده بود.
او در انگلستان آراء متعادل خود را شکل داد. این آراء جای خود را به افراطی گرایی و ساده انگاری نداد. او در 1981 دکتری خود را دریافت کرد و پرفسور مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه ماسوچوست در آمهرست شد. او در 1999 اولین پروفسور مطالعات دینی زنان در مدرسه الهیات هاروارد شد. جایی که درحال حاضر در آن مشغول تدریس است.
تجربه احمِد بعد از عبور از مرزهای اجتماعی و فرهنگی تأثیر زیادی بر روی کار او داشت. او هم فرهنگ غربی را تجربه کرده بود و هم فرهنگ عربی را. هم اسلام شخصیِ “به زندگی درآمده” که مادرش به او آموخته بود را تجربه کرد و هم اسلام آئینی و گاه ظالمانه را که دولت اجرا میکرد. او فرصتهای آموزشی که تحت تأثیر غربیها در مصر اجرا شده بود را تجربه کرده بود. اما از نژادپرستیهای معلمان و همتایان انگلیسی خود نیز رنج برده بود. این تجارب متنوع منجر به فهمِ بهتر او شده بود و او را مجبور به ارائهٔ تحلیلهای متعادل و حساس در نوشتههای خود کرده بود.
زن در تأملات لیلا احمِد
احمد در نوشتههای خود آنچه “درست” و “غلط” است را برجسته نمیکند؛ بلکه شرایط پیچیده را به طرق مختلف توصیف میکند. او نشان میدهد که ممکن است پاسخهای متعددی برای هر مسئله وجود داشته باشد.
او پس از انتشار کتاب اول خود در سال 1978 در مورد ادوارد لین -مستشرق قرن نوزدهم- که نظرات او بسیاری از ملی گرایان عرب را محکوم میکند، کار خود را اساساً بر روی جنسیت و اسلام متمرکز کرده است. به طور خاص او نقش زنان در اسلام را بررسی کرده و با کلیشههای مربوط به آنها چه در جهان اسلام و چه در جهان غیراسلام مبارزه کرد.
مقالات اولیه او تلاش وی برای تعریف حساسیت فمینیستی عرب را نشان میدهد. وی در مقالهای با عنوان “قوم گرایی غرب و برداشت از حرمسرا” در سال 1984 ابراز ناامیدی خود از پیش فرضهای فمینیسم غربی در مورد جهان عرب را بیان کرد. او مینویسد: «زنان آمریکایی میدانند که زنان مسلمان به شدت مورد ظلم واقع شدند؛ بدون اینکه قادر باشند مفهوم خاص “مورد ظلم واقع شدن” را تعریف کنند. به همان نسبت که آنها میدانند که مسلمانان عرب ایرانی یا هرجای دیگری جاهل، عقب افتاده، غیر منطقی و غیر متمدن هستند. این “واقعیتها” مصنوع فرهنگ غرب هستند که توسط همان کسانی ساخته شدهاند که فرهنگ غرب را با همان “واقعیتها” درباره زنان غربی، که تا چه اندازه فرومایه و غیر منطقی هستند، ساختهاند.» از نظر احمِد غیر ممکن است که با یک کلیشه (برای مثال اینکه زنان حقیر هستند) مبارزه کنیم درحالی که به دیگری (مسلمانان بدوی هستند) باور داریم. به باور او این امور باید در کنار هم و به نحو منسجم مورد تحلیل قرار بگیرد.
در سال 1992 تجارب شخصی و تحصیل احمد با انتشار کتاب “زن و جنسیت در اسلام” به اوج خود رسید که کار تحقیقی جامعی در مورد تاریخ جنسیت در جهان عرب و پیامدهای آن بر فمینیسم عرب مدرن بود. او بررسی کاملی از تاریخ مسلمانان را با فهم روشنی از موضوعات جدید روز درباره پسااستعمار و ملی گرایی عرب ترکیب کرد تا بحث متعادلی درباره نقش جنسیت در اسلام ارائه دهد.
وی رفتار با زنان در منطقه اعراب را از آغاز اسلامِ در قرن هفتم میلادی از طریق خاورمیانه مدرن دنبال میکند. او همچنین به مبارزه با عقاید زن ستیز در اسلامِ سازمان یافته و کلیشههای غربی در مورد بدوی بودن فرهنگ مسلمانان پرداخت. او با انتقاد از دیدگاههای بیش از حد ساده انگارانه در مورد غرب میگوید: «اعمال عجیب و غریب اسلام درمورد زنان، همیشه بخشی از روایت غرب از “دیگری بودن” و فرومایگی اسلام بوده است.» او به همان اندازه نسبت به اسلام رسمی مشکوک است. اگرچه او توجیه تاریخی اعمالی مثل تعدد زوجات را میپذیرد، اما به همان نسبت آنها را به عنوان اعمالی که برای ارزش زنان مضر است نقد میکند.
رویکردی جدید به زن در آثار احمِد
آخرین کتاب احمد “گذرگاه مرزی” تحقیق او درباره زنان را ادامه میدهد. اما سبک آن به شدت در تقابل با آثار قبلی او است. این کتاب یک روایت شخصی است که زندگی او و مسائل هویتی را که هنگام جابه جایی میان فرهنگها با آن روبرو شده بود را بررسی میکند. او با استفاده از این سبکِ شاعرانهٔ افسون گر، داستان شخصیاش را یکپارچه با واقعیتهای سیاسی و اجتماعی آن زمان بیان میکند. او با همان شواهد مربوط به جنسیت، فرهنگ و دین در کارهای اولیه خود مینویسد. “دو مفهوم مختلف از عرب وجود دارد که من در آن گرفتار شدهام که هر دو دروغ است. هر دو احساسات و باورهایی را به من القا میکنند که از آن من نیستند. زمانی که خاطرات ناسازگار من بی معنا شدند مجبور شدم با دقت بیشتری به تاریخ هویت عرب خود نگاه کنم. سرانجام من شروع به دیدن ماهیت ساخته شدهٔ هویت عربی خود کردم که داشت برای خدمت به مقاصد روز سیاسی شکل گرفته و باز آفرینی میشد.” در پایان او همیشه به نتایج همیشگی خود میرسد. درک و نقش زنان که از مرزهای مصنوعی که توسط فمینیسم غربی و و ملی گرایی عربی ایجاد شده فراتر میرود.
کارهای احمد برای مطالعه دیدگاههای اسلامی درباره زنان مهم است. احمِد وقتی به ایالت متحده آمد مبهوت شد. او فهمید که بسیاری از فمینیستهای پرطرفدار سرنخ کمی از زندگی زنان مسلمان دارند. بیان درک دقیق از مذهب و ارتباط آن با زنان همچنین برای احمِد مهم شد. همانطور که او جهل نسبت به اسلام در جهان عرب را به چالش کشید. احمِد فهمید که غیرمسلمانان غربی بویژه در ایالت متحده چنان تاکید زیادی بر رفع چند همسری و حجاب زنان دارند که فارق از این مسائل درک چندانی از اسلام ندارند. این دیدگاه مسئله دار درباره اسلام همان چیزی است که احمِد قصد تغییر آن را دارد. او به نگاهی منسجم نسبت به اسلام باور دارد.
ترجمه: فاطمه خلیفه
[1] این متن ترجمهای است از زندگانی لیلا احمِد به این آدرس:
https://conservancy.umn.edu/bitstream/handle/11299/166054/Ahmed,%20Leila.pdf;sequence