فروید و دین
از نظر فروید شباهت زیادی میان فعالیت مردم دیندار و رفتارهای بیماران روان رنجور وجود دارد؛ هر دو دسته تاکید دارند کارها را به صورت آیینی انجام دهند و در هردو آیین با سرکوبی غرایز اساسی همراه است.
زیگموند فروید در ۱۸۵۶ فرایبورگ متولد شد و در ۱۹۳۹ در لندن درگذشت. زندگی فروید یکی از دورههای خلاق تاریخ علم محسوب میشود.
انتشار کتاب اصل انواع چارلز داروین کتابی درباره مفهوم تکامل بر زندگی علمی او در سن ۱۷ سالگی تأثیر به سزایی داشته اشت او در ۱۸۷۳ وارد دانشگاه وین در رشته پزشکی شد و در سال ۱۸۸۲ به عنوان یک عصب شناخت بالینی فعالیت تخصصی خود را آغاز کرد.
در خانوادهٔ فروید هشت فرزند وجود داشت که دو نفر از آنها برادران ناتنی بزرگسال فروید همراه با کودکانشان بودند. برادر زادهٔ فروید که یک سال بزرگتر از او بود، نزدیکترین همدم دوران کودکی فروید به شمار میرفت.
زیگموند از تمام کودکان خانواده بدش میآمد و هنگامی که رقیبی برای محبت مادرش به دنیا میآمد، احساس حسادت و خشم میکرد. بنابراین دور از انتظار نیست که فروید در جوانی به عقده ادیپ معتقد شده و اساس دین را بر پایه آن نهد.
فروید از همان سالهای نخست، سطح بالایی از هوش را نشان داد که پدر و مادر او به پرورش آن کمک کردند. برای مثال خواهران او اجازهٔ نواختن پیانو را نداشتند مبادا که صدای آن، مطالعات فروید را آشفته کند.
به او اتاقی مخصوصی داده شده بود که بیشتر وقت خود را در آن میگذراند و حتی غذایش را در آنجا میخورد تا وقت مطالعاتش را از دست ندهد. اتاق وی تنها اتاق آپارتمان بود که چراغ نفتی باارزشی داشت و باقی افراد خانواده از شمع استفاده میکردند.
فروید و روان شناسی دین
فروید خود را یهودی رها شده، شکاک و کاملاً بی دین میدانست. او از باورهای کاتولیکها تنفر داشت و دشمن واقعی را دین و کلیسای کاتولیک میدانست.
فروید از اعمال دینی یهود نیز تنفر داشت و پس از ازدواج نیز همسر و فرزندانش را از آموزههای دینی یهود بازداشت. او دین را زائد و برخاسته از ذهن کودکانه بشر میدانست و معتقد بود با رشد علمی انسان، بندهای توهم از پایش باز میشود.
روش فروید روان تحلیل گری یعنی کاوش در لایههای پنهان روان یا ناخودآگاه بود. مهمترین اندیشه فروید که در همه حوزههای علمی او به ویژه دین تأثیر گذاشته، عقده ادیپ است.
“عقدهٔ ادیپ بدین معناست که کودک به دلیل عشق به پدر یا مادر (جنس مخالف) با پدر یا مادر (جنس موافق) خود به شدت به رقابت میپردازد.
مفهوم خدا در اندیشه فروید
فروید، باور به خدا را به عنوان پایه بیشتر ادیان، امری توهّمی میداند. او معتقد است خدا، همان مفهوم پدر است که در ذهن آدمی تعالی یافته و بر اثر یادآوری ناتوانی دوران کودکی و توجه به نیازهای همیشگی خود، بدان روی آورده است.
او دین و دینداری را در ردیف رفتارهای روان رنجورانه، همچون وسواس به شمار میآورد و بر آن است که با افزایش افقهای علمی در زندگی انسان، سرانجام دین از صحنه حیات آدمی زدوده خواهد شد.
از نظر فروید شباهت زیادی میان فعالیت مردم دیندار و رفتارهای بیماران روان رنجور وجود دارد. هر دو دسته تاکید دارند کارها را به صورت الگووار و آیینی انجام دهند.
تأثیر عقده ادیپ در ایجاد سنتهای دینی
فروید، توتمگرایی را ریشه خداگرایی در میان انسانها میداند. او برای توجیه توتمگرایی، سناریوی زیر را امری مسلم پنداشته است.
عشیرهای کوچک تحت سیطره مردی قدرتمند و بسیار حسود زندگی میکردند. مرد قدرتمند، تمام زنان آنان را در اختیار گرفته بود و تمام رقیبان، از جمله پسران خود را از صحنه بیرون رانده یا کشته بود.
یک روز برادران رانده شده با تبانی یکدیگر، پدر را کشتند و او را با حرص و ولع خوردند. آنها با نابودی او، همانندسازی با او را در پیش گرفتند و هر کدام بخشی از قدرت او را به دست آوردند. آنان پس از مرگ پدر، برای تملک زنان به رقیبان همدیگر تبدیل شدند.
از سوی دیگر، به دلیل عمل هولناک خود و سوختن در آتش ندامت، حیوانی را، چونان توتم، جانشین پدر قرار دادند و خوردن گوشت آن را تحریم کردند. آنان با تحریم کشتن توتم، عمل گذشته خود را فسخ کردند و با چشمپوشی از ادعای خود درباره زنان که اکنون آزاد شده بودند، از پیآمدهای کردار خود اظهار انزجار کردند.
این رویداد وحشتناک، در خاطره پسران باقی ماند و به سرعت یاد و خاطره آن گرامی داشته شد. فروید، همانند روبرتسن اسمیت، همین امور را آغاز سنتهای دینی میداند. به باور فروید، تأثیر عقده ادیپ بر تمامی صورتهای اعمال دینی از جمله در دوران ما باقی میماند.
فروید فرض میکند توتمگرایی که نخستین گام در پیدایش سنتهای دینی به شمار میآید، شروع بازگشت امور سرکوب شده را به تدریج به ذهن بشر آورده است. این بازگشت، فرایندی تحولی و تدریجی بوده است که در آن، جای حیوان توتمی را یک خدای انسان انگاره واحد پر کرد.
ویژگی این پدر در اندیشه فروید به این صورت بود که پدر از قدرت بسیاری برخوردار بود زنان و فرزندان بسیاری داشت. او پسران جوان را از گروه می راند تا زنان را برای جفت گیری در انحصار خود داشته باشد.
از نظر فروید پدر که رهبری گروه را به عهده داشت بخاطر حسادت، نزدیکی جنسی را منع میکرد. این ممنوعیت مبنا و منشاء توتمیسم و قوانین توتمیستی مانند برون همسری گردید.
به این ترتیب قوانین ومراسم توتمی نظیر حرمت زنای با محارم، ممنوعیت شکستن تابوها، میوهٔ ممنوعه و نذر و کشتن حیوان توتمی برای جلو گیری از جنایت دوباره، سالانه برگزار میشود. توتم جد و نیای مشترک قبیله است که نگه دارنده و محافظ و الهام بخش آنان میباشد. لذا دین روان رنجوریی است که از عقدهٔ ادیپ و رابطه با پدر ناشی میشود.
به اعتقاد فروید، این رفتارها از درماندگی کودک بر میخیزند و از طریق تصویر پدر-خدا، تا بزرگسالی ادامه مییابند. پدر واقعی که در ابتدا کودک ناتوان را حفاظت کرده است، اکنون به مثابه خدایی که فرد را در برابر تمامی خطرهای دنیای واقعی مصون میدارد، زنده میشود.
به نظر فروید، اینکه فرد بزرگسال باید مشتاق به عبادت خدا باشد، آشکارترین مدرک از ماهیت خردسالانهٔ این باور است.
نقد نگاه فروید به دین
۱. فروید، بیدینی تمامعیار و بلکه ضد دین بود. بنابراین، نمیتوان گفت که او توانسته است بدون سوگیری درباره دین اظهار نظر کند.
۲. جهانبینی فروید درباره جهان هستی، مادیگرایی صرف است. این جهانبینی، با نظر اکثریت مردم و دانشمندان که به هستی برتری و متعالی یعنی خداوند معتقدند، در تعارض است.
۳. برداشت فروید از «خود» و نیز نسبت دادن آن به حیطه دین و دینداری علمی نیست و برداشتهای فروید که برپایه داستانپردازیهای غیرعلمی است، هیچ سند قابل اعتمادی ندارد.
۴. از زمان نظریهپردازی فروید درباره ماهیت دین و دینداری در میان مردم، بیش از صد سال میگذرد. در این مدت، بیگمان شناخت آدمی درباره قواعد حاکم بر جهان فزونی یافته است و به باور برخی اندیشمندان، دستکم فنآوری گامهای نهایی خود را برمیدارد، ولی برخلاف تصور فروید، نقش دین در معناسازی زندگی انسان مدرن افزایش یافته است.
یونگ در نقد نظریه جنسی فروید میگوید: عقیده مزبور تنها بیان کننده جنبهای از واقعیت است زیرا انسان تنها تحت فشار غریزه جنسی نیست و غرایز دیگری نیز وجود دارد. مثلادر زیست شناسی، غریزه تغذیه به اندازه غریزه جنسی دارای اهمیت است.
در جوامع ابتدایی، هرچند جنسیت نقش خود را دارد، ولی تغذیه جای بسیار بزرگتری را اشغال میکند و غذا مهمترین کشش میل انسان ابتدایی است. جوامع دیگری نیز وجود دارد -منظور جوامع متمدن است- که در آن قدرت نقش بسیار بزرگتری تا جنسیت ایفا میکند.
فطرت تعالی طلبی انسان که به صورت دین تجلی یافته است نیز یکی از کششهای درونی انسان است. چگونه میتوان میل جنسی را مسلط بر این میل فطری دانست. فروید نیز صرفاً ادعا میکند و دلیلی ارائه نمیکند.
نویسنده: عارفه گودرزوند (دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)
مهم نیست فروید چی گفته. مهم اینه که گفته هاش یکی یکی داره از نظر علمی ثابت میشه و در ذهن مردم نفوذ بیشتری میکنه. جرات داری نظر رو منتشر کن. ادمین سوگیردار
مطالعات خود را بیشترکن و آمار و ارقام میدانی رو بدون تعصب ببین و راجبش تحقیقات گسترده تری انجام بده اونوقت میای کامنتی ک گذاشتی پاک میکنی، بوی کباب میاد، میری جلو میبینی دارن خر داغ میکنن