غلامرضا ذکیانی؛ حاکمیت گفتمان پوزیتیویستی؛ دلیل غفلت از حکمه الاشراق
رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه ایران با تأکید بر اینکه مباحث حکمت اشراق نهتنها در میان علاقهمندان فلسفه، بلکه در میان اهل فلسفه نیز مهجور است، بیان کرد: یکی از دلایل این غفلت حاکمیت گفتمان ارسطویی – مشائی در تاریخ مباحث عقلی و فلسفی است؛ دوم حاکمیت گفتمان مدرنیته به ویژه گفتمان پوزیتیویستی در سطح عمومی و نخبگانی و سوم هم احتیاج حکمهالاشراق به تهذیب نفس است که کار ساده و عمومی نیست.
غلامرضا ذکیانی، رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، در این همایش بیان کرد: باید به یکی از نوآوریهای سهروردی اشاره کنم که عبارت از عالم مثال است.
اصل اثبات عالم مثال شاید با صرف استدلال عقلی میسر باشد، اما ادراک ماهیت و کارکردش محتاج به سلوک معنوی است. البته در مقام گفتوگو، صحبت و مفاهمه، چارهای جز توسل به بحثهای نظری نداریم، اما این شرط بسیار جدی است.
وی تصریح کرد: شیخ اشراق پدیدههایی را نام میبرد که بدون فرض وجود عالم مثال امکان تحقق ندارند و در مجموعه حکمهالاشراق پدیدههای رنج جهنمیان، معاد جسمانی، شهود جبرئیل به صورت دحیه کلبی، مشاهده اجنه و شیاطین، صور موجود در آیینه، دیدن رؤیا، معراج پیامبر (ص)، کرامات و معجزات، عروج عیسی (ع) و تحقق زبان و … را نام میبرد و استدلال میکند که این موارد محقق نمیشود، مگر اینکه عالمی میان حس و عقل فرض کنیم.
زبان؛ حلقه واسط دو مرتبه حسی و خیالی
رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه ایران افزود: همگی تجربه سخنرانی یا نگارش مقاله داشتهایم. اگر لحظه قبل از سخنرانی یا نگارش مقاله را با لحظه بعد از آن مقایسه کنیم، آن دو لحظه چه تفاوتی دارند؟
در لحظه بعد از انجام سخنرانی، افکار و اندیشههای ما وارد زمان و مکان شده و بخشی از زمان و مکان را اشغال کرده و گویا صبغه مادی یافته است.
اما همین افکار و اندیشهها در لحظه قبل از سخنرانی و یا نگارش هم وجود داشتهاند، اما هیچ کدام از این ابعاد زمانی و مکانی را اشغال نکرده بودند و گویا صبغه مجرد از زمان و مکان داشتند.
سهروردی میگوید که هر دو لحظه قبل و بعد از سخنرانی به من تعلق دارد.
وی بیان کرد: چگونه است که ویژگیهای لحظه قبل با بعد کاملاً فرق دارند و بلکه متضاد هستند؟ معلوم میشود انسان ذومراتب است.
در مرتبهای فاقد زمان و مکان است که مرتبه عقل است و در مرتبهای پس از سخنرانی قرار میگیرد که مرتبه زمان و مکان است. چون این دو مرتبه به آسانی در تعامل باهم هستند، بنابراین حلقه واسطی مانند مرتبه مثال لازم است. مسلماً زبان یکی از حلقههای واسط است.
چون حالت نمادین دارد؛ یعنی میتواند عالم حس را به عالم عقل پیوند دهد. از جانب اصوات، خطوط و جملهها با حس ارتباط داریم و از جانب معانی با عقل، اما از جانب الفاظ، واژهها و جملات که حالت نمادین دارند، به مثال عالم متصل میشویم.
به تعبیر هانری کربن، مثال جایی است که لفظ بدل به معنای روحانی میشود؛ لذا زبان یک پدیده مثالی بوده و به عالم میانی تعلق دارد و میتواند حلقه واسط دو مرتبه حسی و خیالی در انسان و دو مرتبه مجرد و مادی در عالم باشد.
مهمترین دلایل غفلت از حکمهالاشراق
ذکیانی با اشاره به دلایل غفلت از حکمت اشراق تصریح کرد: به چند دلیل مباحث حکمت اشراق نهتنها در میان عموم علاقهمندان فلسفه، بلکه در میان اهل فلسفه نیز مهجور است و یک فکری باید برای این مسئله بکنیم. سه دلیل را مطرح میکنم.
یکی حاکمیت گفتمان ارسطویی – مشائی در تاریخ مباحث عقلی و فلسفی است؛ دوم حاکمیت گفتمان مدرنیته، به ویژه گفتمان پوزیتیویستی در سطح عمومی و نخبگانی و سوم احتیاج حکمهالاشراق به تهذیب نفس است که کار ساده و عمومی نیست.
وی بیان کرد: این سه نکته و نکات دیگر از نظر بنده جزو عواملی است که سبب مهجوریت حکمهالاشراق در میان حکمتهای دیگر شده است.
اگر به نسبت گفتمانی ارسطوی و مدرنیته از یکسو و دستاوردهای مدرنیته مانند نیهیلیسم برای بشریت تفکر کنیم، چارهای نداریم به حکمت اشراقی سهروردی که ترکیبی از معارف اسلامی و حکمت ایرانی است، روی آوریم.
ضرورتهای احیای حکمهالاشراق
در ادامه این جلسه بابک عالیخانی، دبیر همایش، به ارائه توضیحاتی در زمینه علل برگزاری این همایش پرداخت و بیان کرد: برگزاری همایش سهروردی و جایگاه حکمت فهلوی در مؤسسه حکمت و فلسفه ایران امر عجیبی نیست.
چراکه به اقتضای ذات این مؤسسه، چنین همایشی مطرح شده است و زمان برگزاری همایش نیز توأم با روزگاری شده که روزگار عافیت و سلامت نیست، بلکه روزگار بلاست، اما حکمهالاشراق از ابتدا در متن درد و بلا زاده شد و در متن بلا و درد میبالد و میروید و میوه میدهد.
وی افزود: در اینجا لازم است ضرورت برگزاری همایش را مطرح کنم. وقتی حکمتهای شرقی را از حکمتهای چینی و همچنین حکمت تبت و حکمتهای ششگانه چینی را درنظر میگیریم، تا به ایران میرسیم.
سؤالی مطرح میشود که این حکمت ایرانیان باستان چیست و چه ماهیتی دارد؛ یعنی به یک جای خالی برمیخوریم و انتظار چیزی شبیه حکمتهای چینی و هندی داریم که پیدا کنیم.
اما فیلسوفی اشراقی به نام سهروردی را داریم که مجدد حکمت باستان است که به همین دلیل ضرورت دارد، او را بیشتر بشناسیم. پس اولین ضرورت از ناحیه مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی است.
عالیخانی تصریح کرد: ضرورت دوم از حیث مطالعات مربوط به تاریخ فلسفه اسلامی است. الآن مراکز مختلف و افراد مختلفی به این مهم اشتغال دارند و تاریخ فلسفه اسلامی را بررسی میکنند.
در تاریخ فلسفه اسلامی از مشاء که شروع کنیم به سهروردی میرسیم و بعد ملاصدرا را داریم و بررسی میکنند که این سیر به چه نحوی بوده است.
آنان فکر میکنند که سهروردی پلهای از نردبان ترقی فلسفه اسلامی است و اوج این فلسفه را ملاصدرا میدانند که قابل بررسی است.
اما بررسیهای دیگری در مورد وی لازم است و نمیشود به سادگی وی را در حد یک پله برای رسیدن شخص دیگری مد نظر گرفت؛ لذا فینفسه قابل بررسی دقیقتر است.
راهحلی برای ورشکستگی فرهنگی
وی بیان کرد: سهروردی از خمیره ازلی و احیای افلاطون صحبت کرده است. اینها عمیقاً باید بررسی شوند. لازم است در یک همایش علمی بررسی کنیم که سیر تاریخ فلسفه اسلامی چطور بوده است و چطور شده که فیلسوفی مانند سهروردی، ناگهان در آسمان حکمت پدیدار و مؤثر واقع شد؛ لذا اینها قابل بررسی هستند.
برخی میگویند ترقی فلسفه از ابنسینا شروع شد و به ملاصدرا رسید و میگویند که سهروردی هم چیزهایی گفته است، اما اینها برخوردهای ناشیانه با شیخ اشراق محسوب میشود.
در کتابهای خوبی که نوشته شده، توجه کردهاند که وی مطالب ارزندهای دارد و همچنان حرفهای زیادی برای گفتن دارد و میگویند که برای فهم ملاصدرا باید سهروردی را شناخت.
برای شناخت سیر تاریخ فلسفه اسلامی لازم است که سهروردی، خمیره ازلی و احیای حکمت فهلوی را بررسی کنیم، والا به سرمنزل مقصود نمیرسیم.
عالیخانی گفت: ضرورت سوم چیزی است که به بحران هویت از آن یاد میشود و از آن به ورشکستگی فرهنگی یاد میکنم. در وضعیت بحرانی هستیم و زبان فارسی جلال خود را دارد از دست میدهد و این زبان که داریم، یک زبان یأجوج و مأجوجی است.
از طرفی شعر و موسیقی خوب هم نداریم. در اینجا احیای حکمت فهلوی میتواند راهحل خوبی برای غلبه به این بحران باشد. البته که هریک از ضرورتها کافی بود که این همایش برگزار شود.