خودزنی کرملین در شام

خروج سلاح‌های شیمیایی از سوریه قدرت بازدارندگی اسد را کاهش می‌دهد

 

اجلاسیه گروه 20 در سن‌پترزبورگ را باید نمادی از همکاری‌های بین‌المللی در شرایط رقابت‌های راهبردی دانست. اجلاسیه سن‌پترزبورگ در 3 سپتامبر 2013 با شرکت رهبران و مقامات ارشد کشورهای صنعتی غرب، روسیه، چین و نمایندگان کشورهای در حال توسعه که ادغام در نظام سرمایه‌داری را مورد پذیرش قرار داده‌اند، برگزار شد. اهمیت اجلاسیه سن‌پترزبورگ را می‌توان در جنگ سرد تبلیغاتی جدید آمریکا و روسیه در ارتباط با حوادث سوریه دانست. آمریکایی‌ها قبل از ورود به اجلاسیه گروه 20 در صدد برآمدند تا جنگ روانی و فضای رسانه‌ای علیه روسیه در افکار عمومی بین‌المللی ایجاد کنند. چنین فرآیندی منجر به واکنش پردامنه مقامات روسیه شد. روزهای قبل از برگزاری اجلاسیه سن‌پترزبورگ، نشانه‌هایی از ابهام در الگوی کنش رهبران سیاسی آمریکا و روسیه به وجود آورده بود. در سال‌های بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بحران سوریه را می‌توان به عنوان اولین آوردگاهی دانست که رهبران قدرت‌های بزرگ در شرایط «دیپلماسی ابهام» قرار گرفته‌اند. قدرت اقتصادی آمریکا نیازمند هژمونی راهبردی است. خاورمیانه را باید در زمره حوزه‌هایی دانست که مقاومت در برابر فرادستی و یکجانبه‌گرایی آمریکا در سیاست جهانی را امکان پذیر می‌کند. براساس چنین واقعیتی است که روسیه تلاش کرد تا زمینه‌های مرزبندی ژئوپلتیک و راهبردی خود با آمریکا و جهان غرب را در روند اجلاسیه گروه 20 در سن‌پترزبورگ منعکس کند. به این ترتیب، رهبران و مقامات عالیه کشورهای آمریکا، آلمان، استرالیا، ایتالیا، انگلستان، فرانسه، کانادا، ژاپن، چین، کره جنوبی، اندونزی، برزیل، آرژانتین، آفریقای جنوبی، ترکیه، عربستان، ‌هند، مکزیک و روسیه تلاش کردند تا در اجلاسیه سن‌پترزبورگ علاوه بر تبیین سازوکارهای گسترش همکاری‌های اقتصادی در سطح جهانی موضوعات مربوط به کنترل بحران‌های منطقه‌ای را نیز در دستور کار قرار دهند.

 

مدیریت بحران‌های منطقه‌ای در نهادهای اقتصادی بین‌المللی

 

مقامات کشورهای مختلف تلاش کرده‌اند تا زمینه‌های حل اختلافات سیاسی ایجاد شده را به وجود آورند چنین فرآیندی در محوریت موضوع سوریه قرار داشت. علاوه بر موضوع بحران سوریه در ارتباط با امکان‌پذیری حمله نظامی آمریکا به این کشور، مسائلی از جمله بحران پناهندگی یک ساله به «ادوارد اسنودن» آثار خود را در روابط پوتین و اوباما به جا گذاشت. باراک اوباما اعلام کرد که هیچ‌گونه تمایلی به برنامه ملاقات اختصاصی با ولادیمیر پوتین نخواهد داشت. از سوی دیگر مقامات آمریکایی بر این موضوع تأکید داشتند که حکومت سوریه از سلاح شیمیایی علیه گروه‌های اپوزیسیون استفاده کرده است. براساس چنین ادعایی، آمریکایی‌ها تلاش کردند تا اقدامات خود علیه سوریه را بر اساس«اقدامات تنبیهی» تبیین کنند. بسیاری از حاضرین اجلاسیه 20 بر این موضوع تأکید داشتند که بحران سوریه می‌تواند زمینه‌های لازم برای تصاعد بحران را ایجاد کند. در بین کشورهای شرکت کننده در اجلاسیه گروه 20، مقامات سیاسی کشورهای ترکیه، عربستان، فرانسه و کانادا از مواضع آمریکا حمایت به عمل آوردند. آلمان و انگلستان رویکرد تعادلی داشته در حالی که روسیه و چین تلاش کردند تا سازوکارهای جدیدی را برای حل بحران سوریه پیگیری کنند. در این ارتباط کشورهایی همانند اندونزی، ژاپن و کره جنوبی که به انرژی خاورمیانه وابسته هستند، نگرانی خود را از پیامدهای جنگ و تأثیر آن بر اقتصاد جهانی اعلام داشتند. تصمیم پارلمان بریتانیا در عدم صدور مجوز به دولت این کشور جهت حمله نظامی به سوریه را باید به عنوان یکی از مؤلفه‌های بنیادین اثرگذار بر سیاست راهبردی آمریکا دانست. اگر چه برخی از تحلیل‌گران بر این اعتقادند که مواضع و جایگاه دیوید کامرون در اجلاسیه سن‌پترزبورگ کاهش پیدا کرده بود، اما واقعیت آن است که انگلستان توانست رویکرد راهبردی خود درباره سوریه را به عنوان عامل متعادل کننده نگرش امنیتی آمریکا و فرانسه قرار دهد. این امر نشان می‌دهد که هنوز انگلستان از جایگاه ویژه‌ای در سازوکارهای امنیت‌سازی راهبردی در خاورمیانه برخوردار است.

 

پیامدهای راهبردی اجلاسیه سن‌پترزبورگ

پیامدهای اجلاسیه سن‌پترزبورگ از اهمیت راهبردی لازم برخوردار است. به عبارت دیگر، می‌توان این موضوع را مطرح کرد که مذاکرات ژنو وزرای خارجه آمریکا و روسیه که در 12 سپتامبر 2013 برگزار می‌شود را باید به عنوان یکی دیگر از نتایج مربوط به موضوعات مورد بحث در ارتباط با اجلاسیه گروه 20 دانست. چنین فرآیندی را باید به عنوان بخشی از راهبرد امنیتی قدرت‌های بزرگ دانست که زمینه‌های «تصاعد بحران» را به وجود آورده و در شرایطی که از توازن قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی برخوردار باشند، زیرساخت‌های لازم برای «مدیریت بحران» را نیز فراهم می‌کند.

 

اجلاسیه ژنو در 12 سپتامبر 2013 را باید به عنوان نتیجه راهبردی اجلاس سن‌پترزبورگ دانست. اگر در کنش قدرت‌های بزرگ نشانه‌هایی از عقلانیت راهبردی وجود دارد، باید آن را در چگونگی و سازوکارهای مربوط به مدیریت بحران دانست. مدیریت بحران در شرایطی حاصل می‌شود که زمینه برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات وجود داشته باشد. اگر چه هنوز آینده بحران سوریه مشخص نیست، اما مجلس سنای آمریکا در موافقت خود با حمله نظامی صرفاً دارای 25 رأی مثبت بوده است. چنین نتیجه ضعیفی را باید به عنوان ابهام امنیتی در راهبرد عملیاتی آمریکا در سوریه دانست.

 

الگوی فضاسازی آمریکا برای تصاعد بحران سوریه

 

موضوع سلاح‌های شیمیایی را باید به عنوان پوششی در جهت ایجاد جو نظامی علیه بشار اسد در فضای سیاست جهانی دانست. چنین اقدامی اگرچه از سوی باراک اوباما پیگیری می‌شود، اما باید آن را به عنوان میراث محافظه‌کاری جدیدی دانست که از سوی جورج بوش در سال 2001 تبیین شده است. در این ارتباط، اندیشه راهبردی آمریکا در قالب مبانی فلسفی «لئواشتراوس» شکل گرفته است. اشتراوس بر این اعتقاد است که موضوعات راهبردی از اهمیت فراگیری برای امنیت ملی آمریکا برخوردارند. از سوی دیگر، نامبرده مدافع دروغ شرافتمندانه در موضوعات راهبردی است. اشتراوس بر این موضوع تأکید دارد که «دروغ شرافتمدانه زمینه خلق وظیفه جدید را فراهم می‌کند» اشتراوس به این نکته اشاره می‌کند که فقط شمار اندکی از نخبگان سزاوار درک حقیقتند.

 

آنچه در اندیشه اشتراوس موج می‌زند و الهام‌بخش راهبرد محافظه‌کاران جدید در سیاست خارجی آمریکا شده است را باید به عنوان نشانه دیگری از کنش راهبردی کارگزاران سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا دانست. نئومحافظه‌کاران، منتقدان خود را متهم می‌کنند که اظهارات آنان کاملاً شبیه دسیسه‌هایی است که علیه یهودی‌ها در تاریخ یهودستیزی وجود داشته است. زمانی که سوژه امنیتی در وضعیت اتهام راهبردی قرار می‌گیرد در آن شرایط مستوجب هرگونه مجازاتی از سوی کارگزاران سیاست خارجی و امنیتی آمریکا خواهد بود.

 

این امر نشان می‌دهد که امنیت‌سازی بدون توجه به دسیسه و دروغ شرافتمدنه لئواشتراوس نمی‌تواند زمینه‌های لازم برای اثربخشی در سیاست بین‌الملل را فراهم آورد شاید بتوان اجلاسیه ژنو 12 سپتامر 2013 را به عنوان نماد دیگری از توازن قدرت روسیه و آمریکا دانست. مقامات ایرانی نیز در این فرآیند خود را با سیاست راهبردی روسیه هماهنگ کرده‌اند. کارگزاران سیاست خارجی ایران بر این اعتقاد هستند که هرگونه تصاعد بحران در خاورمیانه می‌تواند زمینه‌های شکل‌گیری جنگ ناخواسته در منطقه را فراهم کند. جنگ ناخواسته می‌تواند آثار و نتایج پرمخاطره‌ای را ایجاد کند. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی ایران 2 راهبرد را به موازات یکدیگر در ارتباط با بحران سوریه به کار گرفته است؛ راهبرد اول ایران را باید در آمادگی نیروهای مقاومت در راستای انجام عملیات متقابل و در قالب ضربه دوم دانست و راهبرد دوم که وجه مکمل سیاست امنیتی ایران محسوب می‌شود را باید در ارتباط با مدیریت بحران از طریق همکاری‌های چند جانبه منطقه‌ای و بین‌المللی تلقی کرد.

 

نتیجه‌گیری

 

هر یک از اقدامات یادشده می‌تواند در ارتباط با میزان اثربخشی ابتکار روسیه در ارتباط با کنترل سلاح‌های شیمیایی سوریه اثربخش باشد. واقعیت آن است که ایالات متحده تلاش دارد تا سلاح‌های شیمیایی سوریه را از کشور خارج کند. باید بر این امر واقف بود که چنین ابزاری می‌تواند بخشی از موضوع توازن قدرت در شرایط بحرانی باشد. اگر سلاح‌های شیمیایی سوریه از کشور خارج شود،‌ در آن شرایط حمله نظامی آمریکا به سوریه اجتناب‌ناپذیر خواهد بود در حالی که اگر چنین ابزارهایی در سوریه باقی بماند و تحت کنترل نیروهای بین‌المللی قرار داشته باشد، در آن شرایط امکان‌پذیری حمله هوایی و موشکی آمریکا به سوریه کاهش خواهد یافت. اگر چه اجلاسیه سن‌پترزبورگ را باید نمادی از نهادگرایی اقتصادی در سیاست جهانی دانست اما واقعیت آن است که چنین نهادهایی قادر نخواهند بود تا تمامی موضوعات و نیازهای راهبردی قدرت‌های بزرگ و کشورهای منطقه‌ای را کنترل و تنظیم کنند. در عصر موجود سیاست جهانی هنوز موضوعاتی همانند موازنه قدرت از اهمیت ویژه‌ای در مذاکرات بین‌المللی از جمله مذاکرات ژنو 12 سپتامبر 2013 برخودار است.

 

(هفته‌نامه آسمان، شماره‌ی 59)

 
خروج سلاح‌های شیمیایی از سوریه قدرت بازدارندگی اسد را کاهش می‌دهد

ابراهیم متقی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.