احد فرامز قراملکی ؛ طوبی کرمانی فیلسوفی عملگرا بود/ اندیشهای معطوف به جوانان و حل مسائل روز
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه استاد کرمانی فیلسوفی عملگرا بود، اظهار کرد: متأسفانه در کشور ما فیلسوفان بیش از اندازه به درون خود تبعید شدهاند و کمتر فیلسوفی در جامعه داریم که معطوف به مسائل اجتماعی، روز و مسائل عملی باشد. استاد کرمانی هم در اندیشههای کلامی معطوف به مسائل روز و جوانان بود و هم سعی میکرد که از نظر فلسفی اندیشههایش در خدمت حل مسائل روز باشد.
طوبی کرمانی در حالی نخستین بانوی فیلسوف ایران لقب گرفت که در سالهای عمرش در عرصههای مختلف فعالیت کرد و افتخارات متعددی کسب کرد.
کسب مدرک فوق دکتری فلسفه تطبیقی و عضویت در هیئت علمی دانشگاه تهران و کمیسیون بانوان و جوانان مجمع تشخیص مصلحت نظام و اولین زن رایزن علمی و فرهنگی در یونان از جمله افتخارات وی است.
وی سابقه عضویت در شورای خیرین سلامت کشور و شورای فرهنگی اجتماعی زنان، مدیرکل سابق امور اجتماعی و ایرانیان خارج از کشور، عضو شورای سیاستگذاری زنان اهل بیت (ع) از جمله مسئولیتهای وی بوده است. کرمانی مدیرمسئول کتاب علمی پژوهشی «زنان»، مؤلف و مترجم برتر بینالملل دانشگاه تهران نیز بود.
احد فرامرز قراملکی، از اساتید دانشگاه تهران است که هم در دوره دانشجویی و هم دوران همکاری علمی در دانشگاه حرفهای شنیدی از استاد طوبی کرمانی دارد.
وی درباره منش، رفتار و ویژگیهای علمی این استاد فلسفه و کلام در دوران دانشجویی و همکاری با خود خاطراتی شنیدنی بیان میکند. وی معتقد است که بانوان جوان با مطالعه زندگی استاد کرمانی میتوانند با یک اسوه بسیار خوب از یک زن ایرانی عالم و شجاع آشنا شوند.
شما سالیان سال با مرحوم استاد طوبی کرمانی آشنایی داشتید، ایشان چه ویژگیهای خلقی و منشی داشت.
پیش از هر چیز به دانشجویان، استادان، دانشدوستان کشور و همچنین فرهنگدوستان کشور درگذشت ایشان را تسلیت عرض میکنم.
بنده از سال ۱۳۵۷ در یک کنکور اختصاصی که شهید دکتر مفتح برگزار کرد، با ایشان در دانشگاه الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران قبول و همکلاس شدیم.
این دوره تا مقطع دکتری ادامه داشت و بعد از تحصیل هم همکار شدیم و تا چند روز پیش که ایشان درگذشتند، این همکاری ادامه داشت.
درخصوص رفتار ارتباطی استاد کرمانی با دانشجو و با همکارانش چند نکته خیلی مهم وجود دارد؛ نکته اول سخاوت ایشان بود. انسان بسیار سخی در دهش و دادن وقت و دهش علمی و راهنمایی کردن و در واگذاری فرصتها به دانشجو و همکارانش نه تنها هیچ بخلی نداشت، بلکه بسیار سخی بود.
نکته دوم مهربانی استاد کرمانی بود؛ ایشان بسیار آدم مهربانی بود دنبال کار خیر و رفع مشکلات بود. یک ارتباط بسیار خشنودکننده با افراد داشت، به دلیل این مهربانی، کسی از رفتار ارتباطی ایشان ناخشنود نمیشد و به دل نمیگرفت و آزرده خاطر نمیشد.
ویژگی سوم فروتنی استاد کرمانی بود؛ در عین حال که آدم بسیار باسواد و فاضلی بود، زبان انگلیسی میدانست، فلسفه میدانست.
نزد دیگران بسیار ساده میزیست، یک فروتنی بسیار دوست داشتنی داشت؛ این فروتنی در قامت دانشمند یک جلوه و زیبایی الهی میدهد، شخصیت و رفتار او را با دیگران یک رفتار پربرکت میکند. خانم دکتر با همکاران و دانشجویان مشفق بود، خیلی راهنماییکننده و هدایتکننده بود.
تکیه کلام ایشان مادر بود و به همه میگفت مادر. هیچ وقت یادم نمیرود، یک روز در جلسه گروه به یکی از دوستان که سن و سالی داشت گفت «مادر!». ایشان به خانم دکتر کرمانی گفت که شما نمیتوانید مادر من باشید. خانم دکتر جواب داد: «بخواهید نخواهید من مادر همهتان هستم».
رفتار ارتباطی مرحوم کرمانی با دانشجو و استادان، واقعاً نمونه و اسوه بود و علت آن هم این بود که نگاه خوبی به همه داشت.
به تعبیر من، در کتاب قدرت انگاره، خانم کرمانی انگاره زیبا به افراد داشت، این انگاره زیبا رابطه او را با دیگران مهندسی خوبی کرده بود.
هرگز دشمنتراش نبود، هرگز با زبان کسی را نمیآزرد، ارتباط قیّم و ارتباط کلامی بسیار حکیمانه داشت. به روایات خیلی اهمیت میداد، میدیدم که این روایات را در خودش ملکه کرده است «احْمِلْ نَفْسَک مِنْ أَخِیک عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَی الصِّلَهِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَی اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَهِ…».
حتی وقتی به ایشان میگفتند که فلانی پشت سرتان این کار را کرد و … سریع برمیگشت و وجه مثبتی میتراشید و میگفت: «مادر شاید نظرش این بود که…»، «مادر شاید نیتش انشالله این بوده …». یک لبخند میزد و تمام میکرد.
در ارتباط با دانشجو و استادان انرژی منفی نمیداد، ابراز رنج و ناراحتی نمیکرد، بلکه رنجهایش را مخفی میکرد. همان طور که میدانید ایشان چندین سال درگیر بیماری سرطان بودند، اما اصلاً نشان نمیداد و پرانرژی و پرتوان کار میکرد.
درسن هفتاد سالگی مانند یک جوان بیست ساله تلاش میکرد. به هر حال، ایشان نزد دانشجویانش یک فرشته آسمانی بود.
در نزد همکارانش یک همکار مهربان بود و معتقدم از زندگی خانم دکتر کرمانی میتوان درسهای بسیاری در اخلاق حرفهای و تعامل دانشجو و همکار را یاد گرفت.
ظاهراً ایشان در فلسفه تطبیقی کارهای شایستهای کرده بود که با توجه به متانت ایشان کمتر دیده شده است. در این زمینه ببشتر برایمان توضیح دهید.
ایشان یک دانشمند بیادعایی بود و لذا خیلی از کارهایش هنوز دیده نشده است. تخصصش فلسفه و کلام اسلامی بود. علاقهمند بود که آن را با برخی از فیلسوفان غربی مقایسه کند و فلسفه تطبیقی کار کند.
هم در کلام اسلامی و هم در کلام تطبیقی، فلسفه اسلامی و.. کارهای بسیار خوبی انجام داده بود، اما ایشان فیلسوفی عملگرا بود. متأسفانه در کشور ما فیلسوفان بیش از اندازه به درون خود تبعید شدهاند.
بحثهای فلسفی و نظری را معطوف به بحثهای کاملاً نظری دارند. کمتر فیلسوفی در جامعه وجود دارد که معطوف به مسائل اجتماعی، روز و مسائل عملی باشد.
استاد کرمانی از افرادی بود که هم در اندیشههای کلامی معطوف به مسائل روز و جوانان بود و هم بهویژه از نظر فلسفی سعی میکرد تا اندیشه فلسفیاش در خدمت حل مسائل روز باشد، به همین دلیل ایشان به شدت معطوف به فرهنگ بود.
البته چند فیلسوفی داریم که معطوف به فرهنگ هستند، هرچند با همدیگر اختلافاتی در دین و نگرش دارند. دکتر کرمانی سعی میکرد فلسفه اسلامی را معطوف به فرهنگ کار کند. درواقع دغدغه اصلیاش این بود که کلام و فلسفه را در خدمت فرهنگ میگرفت.
ویژگی دیگرش این بود که فکر جهانی داشت. هم جرئت و علم این را داشت که در عرصه جهانی گفتوگوی فلسفی کند. او زندانی یا به تعبیری پهلوان کلاس خودش نبود، بلکه در کنفرانسهای بینالمللی و در عرصه گفتوگوهای جهانی مشارکت بسیار جدی داشت.
به همین دلیل شاهدیم که روزانه یک مرکز یا یک شخصیت بینالمللی درگذشت ایشان را تسلیت میگوید. شاید چیزی که ایشان را در علم موفق کرد، خودشناسی و انصافی بود که در این زمینه داشت.
اگر درسی را خوب میتوانست تدریس کند، اما استاد دیگری نیز میتوانست آن را بهتر تدریس کند، میگفت که حق دانشجوست که این اتفاق بیافتد. شخصیتی علمی، فلسفی با رویکرد عملگرایانه بود و اگر بخواهیم فهرستی از فیلسوفان کاربردی را نام ببریم، ایشان هم یکی از آنهاست.
مشهور است که ایشان تعاملات خیلی خوبی با سازمانها و ارگانهای دیگر داشته است، آیا این تعامل برخاسته از نوع تفکر و تخصص ایشان بود؟
قبل از پاسخ به این پرسش، نکتهای از آیتالله عمید زنجانی بیان میکنم. زمانی که ایشان رئیس دانشگاه تهران بود، هیئت ممیزه دانشگاه ایدهای طرح کرد که آیتالله عمید زنجانی خیلی از آن حمایت کرد و گفت که یکی از رمزهای موفقیت دانشگاه است.
ایده این بود که اعضای هیئت علمی باید مقداری به کارهای عملیاتی در جامعه بپردازند؛ یعنی از کارهای صرفاً علمی دوری کنند، مسئولیتی بگیرند و بعد به دانشگاه برگردند.
میگفت که این مسئله باعث میشود علمی که دارند به فناوری تبدیل شود. ضمن اینکه این دیدگاه را میپذیرم، آیتالله عمید زنجانی هم به خانم کرمانی بسیار محبت داشت و زمانی که پرونده خانم کرمانی را برای دانشیاری به هیئت ممیزه ارائه کردم میگفت، این پرونده خیلی فروتنانه پر شده است و ایشان خودش را در این پرونده نشان نداده است.
استاد کرمانی از افرادی بود که اندوخته دانشگاهی خود را در فلسفه، منطق و کلام اسلامی به سازمانهای فرهنگی و به صف مقدم تعامل فرهنگی برد. به اصطلاح خودش را از مقام دانشمندی (scientist) پایین کشاند و در مقام تکنسینی قرار داد.
این مسئله باعث شد که دانش ایشان محک زده شده و فربهتر شود و دوباره به دانشگاه برگردد. استادانی که توانستند در رشتههای خودشان یک پا در دانشگاه و یک پا در جامعه داشته باشند و اندوختههای خودشان را به کار بگیرند، قطعاً آدمهای خیلی مؤثر و موفقی بودند.
اولین تأثیر این است که علمشان را توسعه دادند. علمی که نتواند مشکل جامعه را حل کند چه فایدهای دارد؟ یکی از عوامل عقبماندگی علوم انسانی وصل شدنش به نفت است. اگر علوم انسانی مشکلات را حل کند رشد میکند.
خانم کرمانی قهرمان این بود که بلند شد و رفت و چه در ساحت رایزن فرهنگی و علمی و چه در سازمانهای مردمنهاد و چه در سازمانهای اجتماعی ـ سیاسی ـ فرهنگی که باعث تعامل بین دانشگاه و جامعه میشود. این تعاملات ابتدا آن علم را آبیاری و رشد میدهد.
در نتیجه این دانشمند قوتهایی مییابد که با دانشمندانی که نتوانستهاند از دانشگاه سری به جامعه بزنند و با مشکلات جامعه درگیر شوند، تفاوت بسیار زیادی دارد.
ایکاش از این وجهه همت ایشان، درس گرفته شود و دانشمندان ما بتوانند هر روز با پژوهشهای نظری و آکادمیک به مسائل علمی – اجتماعی بپردازند و بتوانند تئوریهای خود و نظریههای خود را در عرصه عمل به بوته نقد و آزمایش بگذراند. این رویکرد علم را آبیاری میکند و ایشان در این زمینهها خیلی موفق بوده است.
نکته در این است که آدمهایی که این گونه هستند، به دلیل موفقیت، حسدانگیز هستند، منتها چون ایشان شخصاً بسیار آدم خوبی بود، خوشبختانه این حسدها به شکل عدواتها، دشمنیها و سخنچینیهایی علیه ایشان تبدیل نشد، اما به شکل دیگری بروز میکند.
وقتی منِ نوعی از حل مسائل جامعه ناتوان هستم، این پندار را مطرح میکنم که فیلسوف و دانشگاه چه ربطی به مسائل اجرایی و عملی دارد.
نکته پایانی بفرمایید.
در این روزگار که بحث اسوهها برای جوانانمان بسیار مهم است، بهویژه بانوان جوان، مطالعه در زندگی دکتر کرمانی میتواند یک اسوه بسیار خوب از یک زن ایرانی، عالم و شجاع را ترسیم کند.
چون ارتباطم با ایشان خیلی زیاد بود، هم دیدم و هم شنیدم که ایشان در عین حال که در همه فعالیتهایش موفق بود، نقش مادری، همسرداری و آباد کردن زندگیاش را خیلی خوب انجام میداد. ایشان را باید به عنوان اسوه زن ایرانی امروزی به جامعه معرفی کرد.