یادداشتی از رسول جعفریان؛ فاصله زبانی میان مردم جامعه ما بسیار زیاد شده است
در سالهای اخیر، تفاوت کلامی و بیانی، در جامعه ما، خیلی زیاد و عمیق شده است، به حدی که افرادی که در یک چارچوب فکری هستند، اصلاً و ابداً متوجه فرمایشات گروههای دیگر نمیشوند.
حجت الاسلام رسول جعفریان استاد دانشگاه تهران در یادداشتی با عنوان حرف زدن شیرها و نفهمیدن ما به فاصله زبانی مردم در جامعه ما پرداخته است:
یک وقتی آقای دینانی میفرمود: اخیراً فیلسوفی در اروپا آمده است که میگوید، هیچکس، حرف هیچکس را نمیفهمد! ویتگنشتاین هم گفته بود: «اگر شیر سخن بگوید، ما نخواهیم فهمید».
در باره انواع زبانها، به لحاظ فلسفی بارها و بارها نظریاتی مطرح شده است، اما اینکه آدم آن فلسفهها را کف خیابان ببیند، جالب است.
به طور کلی باید گفت همیشه قاعده این بوده است که ادبیات کلامی و بیانی گروههای مختلفی که مرجع مردم هستند، متفاوت بوده است.
روشن است که تودههای مردم، با طیف نخبگان و تحصیل کردگان، زبانی متفاوت را طلب میکردهاند. حتی در حدیث است که نحن معاشر الانبیا نکلم الناس علی قدر عقولهم.
در این باره بحث است که قرآن در سطح کدام یک از مردم سخن گفته است و از این زاویه محل بحث است.
ولی راستش، در سالهای اخیر، این تفاوت کلامی و بیانی، در جامعه ما، خیلی زیاد و عمیق شده است، به حدی که افرادی که در یک چارچوب فکری هستند، اصلاً و ابداً متوجه فرمایشات گروههای دیگر نمیشوند. به عبارت دیگر فاصله زبانی میان مردم بسیار زیاد شده است.
یک بار دیگر هم نوشتم، اینکه گروهی در تلگرام هستند و گروهی در «و غیره»، خودش به مقدار زیادی این فاصلههای زبانی را بیشتر کرده است. آنها هر روز چیزهایی میخوانند که این گروه عکس آن را میخوانند.
اینکه گروهی پای منبر مینشینند و گروهی اصلاً و ابداً به این سمت نمیآیند، نمادی برای زیاد شدن این فاصله است. بخش قابل توجهی از آن، به دوگانگی نظام تعلیم و تربیت ما هم بر میگردد، همان وحدت حوزه و دانشگاه که خیلی هم تلاش شد و هزینه شد، اما ظاهراً اثر چندانی نداشته است.
حالا طوری شده است که بسیاری از افراد، به کلیپهایی از روحانیون که مطالب خاصی در آنها عنوان میشود، به تمسخر گوش میدهند، باقی مردم هم حرفهای روشنفکرانه را نمیفهمند.
کسی هم نیست که از نظر زبانی میان اینها صلح و صفایی بیاورد. در این میانه دو گروه اصلی هستند که مطلقاً دوست ندارند حرفهای یکدیگر را گوش بدهند، و اگر هم بدهند، نمیفهمند و اگر بفهمند عصبانی میشوند.
معلوم است که بحث سر زبان و الفاظ نیست، بحث سر فلسفه و علم و اخلاق و ارزشها و آداب و رسوم و بسیاری از مسائل در ذیل اینهاست.
اینها گاه جرأت گفتگوی با یکدیگر را هم ندارند و وحشت زده به همدیگر نگاه میکنند. مسلماً و به تدریج اگر راهی برای مصالحه نباشد، این فاصله بیشتر شده و هر کدام از دو طرف که جمعیت بیشتری را هوادار خود سازند، غلبه خواهند کرد.
مثلاً اگر امروز پشتوانه حرفهایی که یک گروه میزند، به سمت چیزی باشد که طرف دیگر سکولاریسم مینامد، لاجرم، اگر هوادارانش بیشتر شود، به تدریج غالب خواهد آمد.
معلوم نیست این غلبه، اتفاق بیفتد یا اگر افتاد، دوباره بر نگردد، بحث این است که این بازیها قواعدی دارد که در صحنه جامعه خود رانشان خواهد داد. زبان غالب، مثل سیل عمل میکند.