مروری بر یک اثر فلسفی؛ هایدگر تفسیری بیبدیل و نو از «نقد عقل محض» کانت ارائه میدهد
هایدگر در کتاب «کانت و مسئله متافیزیک» به سراغ گفتگو با امانوئل کانت میرود و تفسیری بیبدیل و نو از یکی از بزرگترین آثار فلسفی همه دورانها یعنی «نقد عقل محض» ارائه میدهد.
کتاب «کانت و مسئلهٔ متافیزیک» نوشته «مارتین هایدگر»، با ترجمه «مهدی نصر» به همت انتشارات پگاه روزگار نو منتشر شده و در دسترس علاقهمندان فلسفه قرار دارد.
نوشتار حاضر مروری بر این اثر فلسفی است.
مارتین هایدگر (۱۸۸۹-۱۹۷۶) فیلسوف برجستهٔ آلمانی و به اعتقاد برخی بزرگترین فیلسوف قرن بیستم است که با قرار دادن مسئلهٔ «هستی» در کانون تأملات فلسفی خود، روح تازهای در فلسفهٔ این قرن دمید و تمام فیلسوفان پس از خود را متأثر نمود.
هستی یا هستنده؟ مسئله این است
پرسش از «هستی»، یک پرسش بنیادین فلسفی و اساس متافیزیک است که از آغاز تاریخ فلسفه تا امروز زنده مانده، با این حال پس از افلاطون و ارسطو، فیلسوفانی که در مقام پاسخ به این پرسش برآمدند، میان دو مقولهٔ «هستی» و «هستنده» خلط کردند و به جای پرسش از «هستی» به پرسش از «هستنده» پرداختند.
هایدگر در «هستی و زمان» که مهمترین کتاب اوست، برای فهم چیستی «هستنده» یا «انسان» به طرح پرسش از «هستی» پرداخت و «زمان» را از آنجا که تنها افقی است که میتوان «هستی» را به وسیلهٔ آن فهم کرد، مورد مطالعه قرارداد. به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان، این کتاب که در سال ۱۹۲۷ منتشر شده، مهمترین اثر فلسفی قرن بیستم به شمار میرود.
به گفتهٔ خود هایدگر، مدت کوتاهی پس از انتشار «هستی و زمان»، به واسطهٔ درسگفتاری دربارهٔ «نقد عقل محض» توجه هایدگر به فصل «شاکلهمندی» این کتاب جلب میشود.
او در این باره مینویسد: «بههم پیوستگیای میان مسئلهٔ مقولات، یعنی مسئلهٔ هستی متافیزیک سنتی و پدیدار زمان نظرم را به خودش جلب کرد.
بنابراین طرح پرسش توسط «هستی و زمان» به مثابه پیشدریافت برای تفسیر آزمودهشدهٔ کانت به صحنهٔ بازی آمد. متن کانت پناهگاهی شد برای جستن مدافعی برای پرسش هستی مطرح شده توسط من در اندیشهٔ کانت.»
و این گونه، مارتین هایدگر به سراغ گفتگو با امانوئل کانت میرود و تفسیری بیبدیل و نو از یکی از بزرگترین آثار فلسفی همهٔ دورانها یعنی «نقد عقل محض» ارائه میدهد.
کتاب «کانت و مسئلهٔ متافیزیک» که هایدگر از آن با عنوان «کتاب کانت» (kantbuch) یاد میکرد را میتوان ادامهٔ «هستی و زمان» به شمار آورد، چنانکه خود هایدگر، نگارش این کتاب را حاصل شرحی بر بخش دوم «هستی و زمان» و تکملهای بر آن مباحث میدانست.
«متا تا فوزیکا»؛ آشفتگی بنیادین فلسفی
هایدگر در «کانت و مسئلهٔ متافیزیک» به دنبال تفسیر «نقد عقل محض» به مثابه «شالودهگذاری متافیزیک» است. او مسئلهٔ متافیزیک در تفسیر «نقد عقل محض» را در چهار بخش پیگیری میکند.
بخش نخست این اثر، «شالودهگذاری متافیزیک در نخستین نشانه» نام دارد. او از شرح مفهوم سنتی متافیزیک آغاز میکند. واژهای که در ابتدا یک اصطلاح فنی کتابخانهای بود، برای دستهبندی تعدادی از رسالههای ارسطو که پس از رسالههای مربوط به فیزیک طبقهبندی شدهبودند.
هایدگر برخلاف کانت، این نامگذاری را زیانبخش میداند و در اینکه بتوان در رسالههای «متافیزیک» ارسطو، یک متافیزیکِ بههم پیوسته یافت، تردید میکند.
او مفهوم سنتی «متا تا فوزیکا» را عنوانی برای یک آشفتگی بنیادین فلسفی میداند و تلاش میکند تا این آشفتگی را توضیح دهد.
هایدگر در بخش اول این کتاب توضیح میدهد که چرا تلقیِ مَدرَسی از متافیزیک اشتباه است و چگونه این تلقی اشتباه اینگونه گسترش و بسط یافته است.
متافیزیک در تلقی مدرسی، علمی است دربردارندهٔ نخستین بنیادهای چیزی که به شناخت بشر در میآید حال آنکه به اعتقاد هایدگر، متافیزیک به معنای شناخت مبنایی هستندگان بماهو و در حالت کلی است. این کانت است که در نقد عقل محض به این معنا از متافیزیک دست پیدا کرده و آن را شالودهگذاری میکند.
از آنجا که متافیزیک، هستنده را در حالت کلی موضوع خود قرار میدهد، ملکهٔ علوم خواهد بود (تعبیر کانت از متافیزیک) و شیوهٔ شناخت آن نیز باید متقنترین شیوه باشد.
بنابراین کانت با استفاده از علم ریاضیات که امری عقلانی و پیشینی (یعنی مستقل از تجربه) است، علم شناخت هستندگان در حالت کلی (متافیزیک) را به علمی برخاسته از عقل محض تبدیل میکند.
عقل پایانمند بشر، تعیینکننده است
عنوان بخش بعدی کتاب عبارت است از: «شالودهگذاری متافیزیک در عرصه متحقق شدن»، هایدگر معتقد است که برای فهم تحقق شالودهگذاری، تعیینکننده است که روشن شود که این عقل پایانمند بشر است که به تنهایی حد و مرز حوزهٔ این پرابلماتیک را تعیین میکند.
بنابراین این بخش به شرح شناخت ناب و پایانمند انسان اختصاص دارد. او در چهارمرحله تحقق شالودهگذاری متافیزیک در «نقد عقل محض» را توضیح میدهد:
الف) توضیح عناصر ذات شناخت ناب یعنی شهود ناب (زمان و مکان) و تفکر ناب (حسگانی استعلایی و تحلیل مفاهیم)
ب) ویژگی وحدت ذاتی این عناصر در ترکیب ناب
ج) آشکارسازی امکان درونی این وحدت ذاتی، یعنی ترکیب ناب (تنقیح مناط استعلایی)
د) آشکارسازی شالودهٔ امکان ذاتی شناخت وجودشناسانه (فصل شاکلهمندی)
گذر از «روح»، «لوگوس» و «عقل»
بخش سوم «شالودهگذاری متافیزیک در آغازین بودن آن» است. محور بحث این بخش قوهٔ تخیل استعلایی است. در این بخش هایدگر نشان میدهد که کانت، چگونه قوهٔ تخیل استعلایی را به عنوان ریشهٔ دو قوهٔ بنیادین دیگر در «نقد عقل محض» مطرح میکند.
حسانیت ناب و فهم ناب در «نقد عقل محض» به قوهٔ تخیل بازگردانده میشوند. اما به اعتقاد هایدگر، کانت به این واسطه خود را در موقعیتی قرار داده که باید از آن احتراز میکرده است و به این واسطه تمام شالودهگذاریهای متافیزیک غربی تا زمان کانت (یعنی: روح، لوگوس و عقل)، نابود میشود.
اینگونه است که هایدگر بخش نهایی یعنی «شالودهگذاری متافیزیک در ازسرگیری» را مطرح میکند. جایی که در آن متافیزیک به عنوان سرشت طبیعی انسان مطرح میشود.
یک متافیزیک دازاین که به سمت امکان متافیزیک بماهو سمت و سویافته و در این متافیزیک، پرسش از ذات انسان به شیوهای مطرح میشود که پیش از هر انسانشناسی فرهنگی و فلسفهٔ فرهنگ جای گرفته باشد.
مناظرهٔ خواندنی و الهام بخش
تفسیر انقلابی هایدگر از «نقد عقل محض» کانت، واکنشهای فراوانی را به ویژه میان فیلسوفان نوکانتی در پی داشت. مشهورترین این اشخاص ارنست کاسیرر فیلسوف آلمانی است.
ویرایش چهارم کتاب «کانت و مسئلهٔ متافیزیک» که در قالب جلد سوم از مجموعه آثار هایدگر در ۱۹۷۳ به چاپ رسیده است و اینک ترجمهٔ فارسی آن در اختیار ما قرار دارد، علاوه بر متن اصلی کتاب ضمائمی نیز دارد که مناظرهٔ هایدگر و کاسیرر در داووس و نیز یادداشتهای هایدگر در پاسخ به انتقادات کاسیرر و اودبرشت نیز از جملهٔ این ضمائم است.
این مناظرهٔ خواندنی میتواند برای همهٔ علاقهمندان به فلسفه الهام بخش باشد.
هایدگر در پایان این مناظره میگوید: «خود را به سوی تنوع مواضع انسانهای فلسفه پرداز جهت ندهید و خود را درگیر کاسیرر و هایدگر نکنید، بلکه اینقدر که جلو آمدهاید، اینچنین احساس کردهاید که ما هنوز در راه هستیم و باری دیگر باید تلاشی جدی در راه پرسش مرکزی فلسفه به خرج دهیم.»