مبارزه بابدحجابی رابه جامعه بسپاریم
سعید معید فر جامعه شناس در یادداشتی درباره نوع برخورد با مقوله حجاب می نویسد:داستان حجاب از چند دهه پیش مطرح بوده و باوجود تأکیدهای همیشگی که گسترش حجاب مقولهای فرهنگی است اما مبارزه با بدحجابی همواره از سوی پلیس دنبال میشده و این وضعیت هر سال تکرار میشود. در سالهای گذشته موضوع مبارزه با بدحجابی لاینحل مانده است. واکنش به فشارهای نادرست برای مبارزه با بدحجابی بلافاصله دیده میشود. بهطور مثال ایرانیان در سفرهای خود به کشورهای خارجی گاهی به سمت بیبند و باری میروند و گفته میشود که ایرانیان از این جهت شاخص هستند. مواجهه با مساله حجاب در چند دهه گذشته الزامآور بوده است و نه فرهنگی.
این روکرد تنها به عملکرد پلیس محدود نمیشود بلکه حتی در برنامههای صداوسیما نیز این رویکرد دولت به مساله حجاب بیشتر وجه غالب الزامآور به خود گرفته است. از سوی دیگر حجابی که از سوی دیگر به عنوان الگو در نظر گرفته میشود بدون توجه به طبقات اجتماعی، اقوام، گروهها و فرهنگهای کشور است و بیشتر پوشش یک گروه خاص به عنوان الگوی حجاب مطرح میشود. بنابراین تاکنون برنامههای دولت برای مساله حجاب به شکست انجامیده و به نظر میرسد مسئولان خود بر این موضوع واقف هستند اما در عین حال چارهای هم جز اجرای آن به این شکل نمیبینند. اما اینکه این رویکرد بازدهی دارد یا نه؟ باید گفت که در برخی موارد بازدهی دارد و در برخی موارد نه. بازدهی دارد از آن جهت که در جا پای پلیس در میان است و هر جا نیروهای مبارزه با بدحجابی حضور دارند شاهد رعایت حجاب هستیم و بازدهی ندارد از آن جهت که باوجود همه این برخوردها هر روز شاهد نوآوریهای جدید در پوشش و رفتار زنان و دختران هستیم. افراد به روشهای مختلف میخواهند بهرغم وجود این شرایط عدم پذیرش و برخورد خود را به این رویکرد نشان بدهند.
بنابراین نوعی لجبازی در جامعه به ویژه از سوی آنهایی که خود را مخاطب این الزامها میبینند به وجود میآید و در این شرایط نوعی بازی موش و گربه شکل میگیرد که این موجب از ببین رفتن هزینهها و انرژیها میشود. اگر یک لحظه این فشار برداشته شود روشن نیست که در جامعه چه اتفاقی میافتد! هر سال بهرغم مبارزه با بدحجابی و طرحهای مختلف پلیس و تبلیغهای صداوسیما گروههای مقابل دست به نوآوری میزنند و با ایدههای جدید و خلاقیتهای تازه فشارهای سیستم را به چالش میکشانند. این عرصه نوآوری در مقابل فشارها شکل میگیرد. اگرچه مد در سطح جهان نیز وجود دارد اما با توجه به شرایط جامعه ایران به نظر میرسد کوچکترین رویداد در جهان، جامعه ایران را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد که این مساله ناشی از فشارها و اجبارهایی است که در کشور وجود دارد. اما چه باید کرد؟ برای اینکه بتوانیم با موضوع حجاب برخورد درست و ثوابی داشته باشیم باید چه کنیم؟ من فکر میکنم مردم ایران موقعیتشناس هستند و میدانند که در چه فضا و موقعیتی زندگی میکنند و در هر زمان سعی میکنند رفتار متناسب با موقعیت از خود نشان دهند و به نوعی مراعات و مدارا کنند. بنابراین به نظر میآید باید موضوع مبارزه با بدحجابی را به درون جامعه بکشانیم به نظر میرسد دخالت دولت تاکنون در این زمینه نه تنها راهگشا نبوده، بلکه خسران هم به بار آورده است. امروز مشکلات زیادی در جامعه وجود دارد که این مشکلات با ورود دولت و حکومت به آنها نه تنها حل نشد بلکه سخت و پیچیدهتر هم شده است. یعنی به نوعی مسئولیت مدنی رنگ باخته است و به جای آن الزامها و فشارهای از بالا شکل گرفته است. در نتیجه حتی اگر دولت میخواهد یک قانون را اجرا کند به جای اینکه از طریق به وجود آوردن احساس مسئولیت در افراد این کار را انجام دهد فقط به روشهای الزامآور اکتفا میکند. این گونه میشود که مسئولیت مدنی در جامعه فراموش میشود.
عملاً با این رویکرد دولتی بودن و اینکه دولت میخواهد در همه امور – از مسائل اقتصادی گرفته تا اجرای قوانین و مبارزه با بدحجابی – دخالت کند، باعث شده که در همه زمینهها به بنبست برسیم. چراکه کار از اساس انجام نشده است. این مشکل به این دلیل پیش میآید که ظرفیتهای جامعه مدنی در نظر گرفته نشده است. تصور کنید در گذشته در جامعه سنتی ایران که دست دولت در مسائل فرهنگی خیلی باز نبود و حتی گاهی حکومتها با حجاب مخالف بودند از طریق همین احساس مسئولیت مدنی، حجاب در جامعه برقرار بود و دیگر هنجارها رعایت میشدند. در گذشته جامعه متحرک و زنده بود. آدمها احساس مسئولیت در قبال محیط و جامعه خود داشتن اما امروزه دخالتهای نابهجای حکومت، احساس مسئولیت اجتماعی را در جامعه از بین برده است. فرض کنید اگر فردا یکباره دولت تمام این اجبارها را بردارد معلوم نیست که چه اتفاقی میافتد. بنابراین باید دولت با یک برنامهریزی درست مسئولیتهای خود را به ویژه در بخش فرهنگی به جامعه ایرانی و مردم ایران در طول تاریخ یکی از عفیفترین جامعههای جهان بودهاند. اما متأسفانه در حال حاضر وضعیت به گونهای است که اگر فشار برداشته شود ممکن است بیعفتترین جوامع شویم. در نتیجه باید به تدریج فشایها کم شود و اجازه دهیم که مردم خود احساس مسئولیت کنند و به تدریج نهادهای مدنی در زمینه مبارزه با بدحجابی شکل بگیرد. همچنین باید زمینه گفتوگو و مفاهمه بین مردم و گروههای مختلف شکل بگیرد. باید در زمینه حجاب، تریبونهایی نه از سوی دولت بلکه از سوی مردم و در مکانهایی همچون دانشگاه به وجودبیاید تا از طریق آن گروههای مختلف، اقوام و فرهنگهای مختلف راهکارهای خود را در این زمینه مطرح کنند. از سوی دیگر باید افرادی که در معرض برخوردها هستند بیایند و نظرات خود را بیان کنند و در مقابل نظرهای مخالف را نیز بشنوند. همچنین اگر فعالیتهای دیگری در سطح گسترده جامعه شکل بگیرد بازدهی خواهد داشت. به این ترتیب دیگر نیاز نیست دولت این همه هزینه را بیحاصل برای مبارزه با بدحجابی صرف کند. به نظر میرسد که دولت امروز میخواهد مدعی و متکلف همه امور باشد و من با قاطعیت میگویم که در همه زمینهها شکست خورده است. در نهایت همانطور که رئیسجمهور در صحبتهای خود تأکید کردند، باید بین عفیف بودن و بدحجابی تفکیک قائل شد. ایشان تمایز جالبی را مطرح کردهاند؛ اینکه عفت در جامعه ما دارای اهمیت است. بنابراین با محوریت عفت میشود بین گروههای مختلف جامعه شرایط گفتوگو و تعامل را ایجاد کرد. در جامعه ممکن است گروهی رفتار خلاف عفت داشته باشند بنابراین میتوان این گروه را جزو افرادی قرار داد که جامعه را به خطر میاندازند و نباید به آنها مجال داد. همانطور که آیتالله خمینی (ره) فرمودند که تعریف حجاب بسته به موقعیت، تعریفهای متفاوتی دارد بنابراین اگر به صورت قالبی با همه برخورد شود ممکن است نتیجه عکس بگیریم.
به نقل از آسمان
سعید معید فر جامعه شناس در یادداشتی درباره نوع برخورد با مقوله حجاب می نویسد:داستان حجاب از چند دهه پیش مطرح بوده و باوجود تأکیدهای همیشگی که گسترش حجاب مقولهای فرهنگی است اما مبارزه با بدحجابی همواره از سوی پلیس دنبال میشده و این وضعیت هر سال تکرار میشود. در سالهای گذشته موضوع مبارزه با بدحجابی لاینحل مانده است. واکنش به فشارهای نادرست برای مبارزه با بدحجابی بلافاصله دیده میشود. بهطور مثال ایرانیان در سفرهای خود به کشورهای خارجی گاهی به سمت بیبند و باری میروند و گفته میشود که ایرانیان از این جهت شاخص هستند. مواجهه با مساله حجاب در چند دهه گذشته الزامآور بوده است و نه فرهنگی.