اعتراض الاهیاتی و سینمای ایرانی(بررسی دو نمونه)
احسان ابراهیمی
ردگیری و پیگیری این سنخ مواجهه فرد مؤمن و باورمند به ساحت قدسی با جان و باطن هستی در ادبیات و متون عرفانی البته شیرین و دربردارنده گوهرهای بدیع و درس آموز است اما در دوران مدرن، سینما و اساساً رسانه تصویری یکی از بهترین بسترها و امکانات است برای به تصویر کشیدن تجارب ناب عرفانی و اینجا اعتراض الاهیاتی. در این فرصت به سراغ دو نمونه در سینما و سریال ایرانی رفتهام و فقراتی را که تام و تمام از سنخ اعتراض الاهیاتی است بررسی میکنم.
مفهوم «اعتراض الاهیاتی» بنا به صورت بندی سروش دباغ در مقاله «طنز الاهیاتی و اعتراض الاهیاتی» عبارت است از عرض شکایت از خدا به خدا. یعنی باورمندان به وجود و مدیریت الهی در تنگناها از خدا به خدا شکایت میبرند. در این فضا، شکایت از سر نفی و انکار خدا نیست بل از سر درددل و نیاز است. به مصداق این شعر سعدی
«از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست، دشمن است شکایت کجا بریم».
در اعتراض الاهیاتی، در دل و جان شاکی دادگاهی برگزار شده که در آن، «متشکی» و «قاضی» یکی هستند و شاکی، صحنه گردان دادگاه است. «متشکی عنه» هم عبارت است از برنامه و هدف خداوند برای فرد شاکی.
به مصداق این بیت حافظ که:
«دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم».
صورتبندی سروش دباغ به همراه مثالهایی که وی آورده، روشنگر بحث است:
«اعتراض الهیاتی، از سنخ شکایت و اعتراض به خداوند است و امری ذو مراتب و طیفی است. برخی از فقرات انجیل که متضمن شکایت مسیح به خداوند از رها شدن و به خود وانهاده شدن است، همچنین آیاتی از قرآن که متضمنِ اعتراض و خشمِ یونس پیامبر است، از این دست است:
«بنا بر آنچه در انجیل آمده است، عیسی (ع) را در کنار دو دزد به دار زدند و به صلیب کشیدند. هنگامیکه خون از بدن عیسی (ع) رفته بود و آخرین نفسهای خود را میکشید و دقایقی آخر حیات را به سر میبرد، ناگهان به صدای بلند گفت: «ایلی ایلی، سبقتنی؟»: خدایا! چرا مرا وانهادی؟ چرا مرا ترک گفتی؟ چرا به من اعتنا نمیکنی؟ …حتی پیامبر خدا، که به اعتقاد مسیحیان پسر خدا بود و در آن مرتبه بلند نشسته بود، در آخرین لحظات عمرش میگوید: خدایا انتظار من این نبود. رفتار تو اینچنین نبود. تا به حال خودت را اینطور نشان نداده بودی. حالا داری یک پرده دیگر بازی میکنی….
قرآن (سوره انبیاء، آیات ۸۷-۸۸)، در مورد حضرت یونس (ع) که نام ذالنّون یا صاحب الحوت برایش کار رفته، بدون آنکه ذکر کند که یونس بر چه کسی خشم گرفته بود، میگوید یونس (ع) در حالی که خشمگین بود رفت و فکر میکرد که ما بر او قدرت نداریم و نمیتوانیم بر او سخت بگیریم. با خدا قهر کرده بود و به حال قهر و خشم رفت. بعد از آن به خود آمد و به خطای خود پی برد.»
آنچه بر زبان عیسی (ع) جاری شد و در احوال یونسِ پیامبر ریزش کرد، از سنخ اعتراض الهیاتی است؛ اعتراض و خشمی که مخاطبش خداوند است و متضمن گله و شکایت از جانِ جهان.
برخی از سخنان عطار از زبانِ مجانین در مصیبت نامه که به تعبیر نوید کرمانی در اثر خواندنیِ «وحشت از خدا؛ عطار، ایوب و شورش متافیزیکی»، متضمنِ سرکشی کردن و شورش بر خداست نیز از جنس اعتراض الهیاتی است. هلموت ریتر، عطار پژوه برجسته نیز در اثر دریای جان، احوال این مجانین را به نیکی به تصویر کشیده و روایت کرده است.» (همان مقاله)
در همان مقاله، نویسنده از «طنز الاهیاتی» نیز صحبت کرده است و تلاش کرده نشان دهد میان آن و اعتراض تفاوتهایی وجود دارد. در این نوشته، اما تمرکز بر مفهوم «اعتراض الاهیاتی» است.
ردگیری و پیگیری این سنخ مواجهه فرد مؤمن و باورمند به ساحت قدسی با جان و باطن هستی در ادبیات و متون عرفانی البته شیرین و دربردارنده گوهرهای بدیع و درس آموز است اما در دوران مدرن، سینما و اساساً رسانه تصویری یکی از بهترین بسترها و امکانات است برای به تصویر کشیدن تجارب ناب عرفانی و اینجا اعتراض الاهیاتی. در این فرصت به سراغ دو نمونه در سینما و سریال ایرانی رفتهام و فقراتی را که تام و تمام از سنخ اعتراض الاهیاتی است بررسی میکنم:
۱- فیلم مشهور «از کرخه تا راین» داستان رزمنده ایست که به دلیل از دست دادن بینایش در خلال جنگ ایران و عراق، برای مداوا به آلمان اعزام میشود و پس از عمل جراحی، بینایش را باز میابد اما در آزمایشات پزشکی معلوم میشود به مواد شیمیایی آلوده شده و دچار سرطان خون شدید شده است و مرگ وی نزدیک است. این رزمنده که از دل خون و آتش و خمپاره زنده بیرون آمده، حال در غربت شهر راین آلمان در انتظار مرگ نزدیک خود، دچار شوک الاهیاتی شده و در فهم برنامه و هدف خداوند برای خود درمانده است. لذا در تجربه ایی عرفانی، در کنار رود راین زبانی صریح به شکایت از خداوند میگشاید:
«خدا … خدا … خدا …چرا اینجا؟! رو زمین دنبالت گشتم نبردیم، تو دریا دنبالت بودم نکُشتیم، تو جریزه ها دنبالت گشتم، ولی فقط چشمامو گرفتی، این تنو نبردی. چرا اینجا؟! اینجا؟! اینجا!؟! من شکایت دارم. من شاکیام. پس کو اون رحمانت کو اون رحیمت؟! کو؟! آخه قرارمون که این نبود. چرا اینجا!؟ آخه چرا اینجا!؟ چرا چشمامو بهم پس دادی …..؟! که چیکارش کنم که چی ببینم!؟ من شکایت دارم به کی شکایت کنم به کی بگم!؟ به کی شکایت کنم آخه!؟»(نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا محصول: ۱۳۷۱)
۲- «سفر سبز» ماجرای پسری خوشپوش با ظاهری آراسته است با نام دانیال وسپرگ. دانیال که در ایران متولد شده، در سن سه سالگی به خانوادهای آلمانی که مسیحیان متعهدی هستند سپرده میشود و از همان کودکی تحت سرپرستی پدرخوانده و مادرخوانده آلمانیاش در آلمان بزرگ میشود. دانیل در پی سلسله خوابهای عجیبی که میبیند و همچنین مشورت با یک کشیش تصمیم میگیرد برای یافتن پدر و مادر واقعیاش راهی ایران شود.
یکی از اصلیترین شخصیتهای درام شخصی است به نام «حاج رضا» که متشرع و پدرشهید است. وی در بخشهای پایانی درام که داستان یافتن پدر و مادر قهرمان سریال با مشکلاتی روبرو میشود در ایام ماه محرم به بام خانهاش میرود و زیر باران شدید، سجاده نماز خود را پهن میکند و شروع میکند به شکایت کردن رو به آسمان:
«ببرم اسم اونایی که آگه اسمشونو ببرم عرشت بلرزه؟ ببرم اسم محمد رو؟ ببرم اسم حسین رو؟ ببرم اسم فاطمه رو؟ هان؟ من که چیز زیادی ازت نخواستم، این همه آدمو ناامید نکن. کم گفتم امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السو؟ کم گفتم؟ خیلی خوب؛ بازم میگم. بازم میگم، بازم میگم. امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السو…»(نویسنده و کارگردان: غلامحسین لطیفی، ۱۳۸۱)
در هر دوی این نماهای تصویری از اعتراض الاهیاتی، عناصر طبیعی حضور پررنگی دارند. در اولی اعتراض در کنار رودخانه تصویر شده و در دومی زیر باران شدید. در هردو، استیصال و درماندگی، به روشنی به تصویر کشیده شده است. در مورد اول، شاکی حتی به دورن رودخانه سقوط میکند و تا لب مرگ پیش میرود: نمادی از استیصال محض.
در هر دو، شاکیان افرادی متشرع هستند و تلاش شده این متشرع بودن ظهور و بروز تام داشته باشد تا اعتراض الاهیاتی تبدیل به کفر و انکار نشود. یعنی همانطور که در فراز نخست اشاره شده، اعتراض الاهیاتی مسبوق به ایمان و اعتقاد است و قصد فراروی از ایمان و رسیدن به باوری غیردینی ندارد. در این دو نمونه تصویری نیز به روشنی این مرز رعایت شده است. تشابه دیگر این دو درام، در پایانبندی و نتیجه آن اعتراض است. در هر دو، نتیجه ایی سرراست و خطی، در پی نیآمده است. در اولی، قهرمان داستان نهایتاً در غربت از دنیا میرود، و در دومی، یافتن پدر و مادر تنها به آگاهی از سرنوشت آنها منجر میشود و نه دیدارشان با فرزند. شباهت دیگر، زبان تند و خشم آلود هر دو در بیان اعتراض است. اعتراض از جنس دعا و لطافت مستتر در آن نیست، بل آتشین و خشمگین است. همچنین امری هرروزینه و مداوم نیست. در نقطه اوج تحیر و خشم رخ میدهد و به زودی به آرامشی تکراری بدل میشود. و…
نمونههای دیگر ازین سنخ تصویرسازیها در سینما و اساساً هنرهای نمایشی البته فراوانند، و قصد این نوشته نیز احصا یا پرداختن به تمام نمونهها نبود، بل شاید فتح بابی باشد برای نقد و بررسی محصولات نمایشی با عینک «اعتراض الاهیاتی».