شجریان؛ جاودانه بیتکرار ایران زمین
محمدرضا شجریان خسرو آواز ایران، جاودانه بیتکرار و نماد و سمبل موسیقی آوازی ایرانی بود که توانست صدای دردهای جامعه و تسکین آنها باشد. چنانکه به عصاره همه جریانهای آوازی موسیقی تبدیل شد.
شجریان خود را به یک هنرمند عالی و استاد کامل موسیقیدان بودن -که خود جایگاهی بس بلند است- محدود نکرد و در سلوک مردافکنش، سرانجام به متر و معیاری برای آنان که به دنبال هنری بودند، بدل شد تا بتوانند با این معیار، ضمن به رخ کشیدن تاریخ و فرهنگ متعالی ایران در بین سایر فرهنگهای جهانی، بهنوعی توانایی در تزکیه و ارتقای روح جامعه در روزگار وانفسای معاصر و هجوم هنرها و افکارِ سطحیِ عامهشکار دست یابند.
اینها بخشی از سخنان سعید شفیعیون شاگرد استاد محمدرضا شجریان و مدرس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه اصفهان است.
برای دلم می خوانم و برای مردمم
استاد شجریان هیچگاه خود را از مردم جدا نکرد و جدا ندانست، بلکه صدای بیان دردهای آن جامعه و تسکین آنها بود. چنانکه که خودش گفته است: برای دلم می خوانم و برای مردمم اما اگر شخصی به دقت اشعار خوانده شده مرا دنبال کند، میبیند صدای من بازتاب وقایع تاریخ معاصر ایران است.
خسرو آواز ایران معتقد بود که موسیقی برای مردم است، برای انسان ها. باید انسان ها را در اولویت قرار داد و موسیقی را برای آنها ارایه کرد.
موسیقی برای انسانیت است و همین ویژگی استاد بود که به خانه هر ایرانی که پا بگذاری در کنار حافظ، صدا و آوایی از شجریان هم شنیده می شود.
صدایی آمیخته و گداخته با دوران که معرف شادی، غم، نگرانی و امید ایرانیان بوده و هست و به قول فریدون مشیری او هنرمندیست که از خراسان برخاسته تا آفاق آواز این سرزمین را چون خورشید خاوری گرم و روشن کند و چه زیبا گفته هوشنگ ابتهاج در مورد استاد، که ما چه خوشبختیم که در زمان صدای او زندگی می کنیم.
شناساندن فرهنگ و موسیقی ایرانی به جهان
استاد شجریان، موسیقی آوازی ایرانی را از مرزهای داخلی به بیرون از این کهن دیار گسترانید و اعتمادبهنفس بیشتری به این هنر اصیل بخشید.
وی هم از لحاظ کسب دانش و مهارت و محتوای موسیقایی و هم به لحاظ مجهز شدن به بهترین سرمایههای تاریخی و فرهنگی، یعنی کلام شاعرانی همچون حافظ، سعدی، مولوی، عطار، خیام و… در درجه نخست قرار داشت و به این ترتیب پشتوانه بزرگی از شناخت ادب و موسیقی ایران پیدا کرد و آن را به جهانیان شناساند.
سعید شفیعیون در خصوص این تاثیر استاد شجریان می گوید: شجریان و یارانش در گذر از تحولات پرشتاب انقلاب، متعهدانه و با شکیب و تأمل بیشتری به عناصر فکری و فرهنگی ایران و افزایش امکانات موسیقی ایرانی برای تأثیرگذاری بیشتر آن بر جامعه و حتی گسترشش به بیرون از مرزهای جغرافیایی ایران کوشیدند … بختیاری شجریان در مصاحبت با استادان بزرگ موسیقی و ادبیات و شوق مفرط او به آموختن ظرایف دقیق از آنها، او را امروز در شمار دیگر اساطیر فرهنگی ایرانی قرار داده است و چندان اغراق نیست که نقش و جایگاه او را شبیه فردوسی و حافظ بدانیم با این تفاوت که شجریان این توفیق را داشت و دارد که این جایگاه را در دوره حیات خود بیابد و درک کند.
بنابراین استاد شجریان هنرمندی بود که به دلیل علاقه، سرشت و نهادی که داشت در باب موسیقی توانست به مرور جایگاهی بلندمرتبه را برای خود کسب کند و این اتفاق در مدت کوتاه به دست نیامد، بلکه حاصل تلاش چندین ساله و آموختن و کسب تجربه و دانش در محضر استادان مختلف و تمرین های مستمر بود.
موسیقی؛ روح تاریخی یک قوم
خسرو آواز ایران موسیقی را عمیقترین و زیباترین شکل بیان و روح تاریخی یک قوم می خواند و معتقد بود که موسیقی راز درونی روح یک ملت را آشکار میکند و از آن رو نقش بیبدیل در روح و روان تاریخی و جمعی یک قوم یا ملت دارد.
گمان من بر اینست که بدون دریچهای به موسیقی نمیتوان فرهنگ یک قوم را شناخت.
وی در خصوص فرهنگ و موسیقی ایران زمین گفته است: دریغا که در دنیای جدید میل به یکسانسازی و بیاعتنایی به فرهنگهای مختلف این سرزمین، تنوع چشمنوازش را در خطر قرار داده است و بیم آن میرود که رفته رفته یاد ما از این زیبایی بیمانند فرهنگی تهی شود.
نمیتوانم حسرت و اندوه خود را پنهان کنم که سرچشمه غنی موسیقی ایرانی که همانا موسیقی مقامی و بومی اقوام مختلف است، بیش از پیش فراموش شود و از دسترس حافظهفرهنگی ما دور بماند.
ربنا و مرغ سحر
خسرو آواز ایران را پیش از هر چیز مردمان این دیار با ۲ اثر فاخر «ربنا» و «مرغ سحر» می شناسند.
ربنا در تابستان ۱۳۵۸ خورشیدی در حال تمرین با شاگردانش برای ارایه به تلویزیون وقت ضبط می شد و قرار بر آن بود که صدای شاگردان منتشر شود که دست اندرکاران بی اذن و اطلاعش صدای اصلی یعنی صدای استاد را منتشر میکنند و این ربنا تا هنوز و همیشه در دل و جان ایرانیان خانه میکند و تصنیف مرغ سحر.
سروده ملک الشعرای بهار از ساختههای مرتضی نیداوود در دستگاه ماهور که پیش از شجریان ضرابی و وزیری و … آن را خوانده اند اما ایرانیان این تصنیف را با صدای او میشناسند و سال ها در همه اجراها و کنسرتها مشتاقانه آن را طلب میکنند.
شجریان از نگاه دیگران
محمدعلی معلم دامغانی شاعر و ترانهسرا در وصف شجریان سروده است: دوستدار تو و صدای تواند/ پارت تا پارس سیستان تا ماد … نغمه و شعر و نقش ایرانی/ بنمیرد که خود از ایران زاد… تا شب ما به ربنا روشن/ به تو آسیب چشم بد مرساد
داریوش پیرنیاکان نوازنده تار و سهتار و پژوهشگر موسیقی، معتقد است: در تمام ٣۵ سالی که محمدرضا شجریان را میشناسم و ١۵ سالی که با او نشست و برخاست دارم، ویژگیهای ممتازی در او دیدهام اما بزرگترین حسن او در ارتباط با مردم، این است که هیچوقت به آنها و سرزمینش دروغ نگفته و همیشه آنچه فکر و احساس کرده را با مردم در میان گذاشته است.
مردم البته هم این صداقت را میفهمند و هم برای آن ارزش قائل هستند. از سوی دیگر، نخبگان بسیاری آوازش را تأیید کرده و گفتهاند که تکرارشدنی نیست.
اصغر فرهادی کارگردان ایرانی به «فریاد» میگوید: فخر هنر ایران، استاد شجریان! تاب «ساز خاموش»ات را نداریم و «دل مجنون»مان، از «آسمان عشق»، «بوی باران» مهر را طلب میکند. معترفیم «بیتو بهسر نمیشود».
حسین علیزاده ردیفدان، آهنگساز، پژوهشگر و نوازنده تار و سهتار درباره شجریان میگوید: کارهایی که شجریان برای موسیقی ایران کرده است موجب شده تا موسیقی ادامه داشته باشد.
شجریان یک ارزش در هنر است و جایگاهش در تاریخ ابدی خواهد بود. شجریان سالهای بسیار در زمینه موسیقی تلاش کرده و این میتواند الگویی برای هنرمندان جوان باشد تا بتوانند جایگاه شجریانها را به دست آورند نه اینکه شرایط جامعه ما و نگاه به هنر را به سمت و سوی تجاری شدن پیش ببرند.
فرهاد فخرالدینی موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر، شجریان را استاد یگانه آواز ایران میداند و گفته است: تواناییهای او واقعاً ستودنی است.
من بارها شاهد هنرنماییهای او حین اجرا بودهام و دیدهام چگونه حیرت همکارانم را برانگیخته است. او انسانی شریف، نجیب، شجاع و میهنپرست و به عبارت دیگر، انسان کاملی ست.
درواقع او به نصایح بزرگان و استادان موسیقی که میگفتند اول انسان باشید و بعد هنرمند، بهدرستی عمل کرده است و باید به این استاد عالیقدر گفت «آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری».