حق جنسی زنان
ما خواهان ژرف نگرى در ادله و خروج از شیوه سنتى در فهم نص و وارد شدن به فهم عرفى گستردهتر از دقتهاى لفظى هستیم، تا بتوانیم میان هدف و ابزار هماهنگى پدید آوریم.
* آیتا… سید محمد حسین فضلا…
ما تصور مىکنیم که بازنگرى در این فتاوا، به مدد ابزارهاى اجتهادىاى متفاوت از شیوه سنتى استنطاق نصوص، ضرورى است. ما نصوص متعددى داریم که ازدواج را ابزارى براى مصون داشتن و عفت بخشیدن به زن و مرد از راه تأمین فرصت اشباع غریزه جنسى دانسته است. در پارهاى نصوص آمده که شهوت زن از شهوت مرد بیشتر است. این امر نشان مىدهد که ازدواج، ابزار عملى عفت است. پس چگونه مىتوان پذیرفت که زن براى اشباع غریزه جنسىاش، هر بار چهار ماه انتظار بکشد؟ وانگهى فقها تأکید کردهاند که صدق مسماى آمیزش در اداى حق جنسى زن، کفایت مىکند، حتى اگر یک ثانیه طول بکشد و نیاز جنسى زن بر آورده نشود.
برخى نیز از این فراتر رفتهاند و فتوایى دادهاند که حق جنسى زن را در صورتى که همسرش به سفر رود و سفرش تا آخر عمرش به درازا کشد، نفى مىکند و تا زمانى که شوهر، نفقه او را مىدهد، وى حق خلاص شدن از او را ندارد. این قول مشهور فقهاست. بر اساس این نظر، زن حتى اگر تنها یک بار آمیزش را تجربه کرده باشد و یا شوهرش به لحاظ جنسى ناتوان شود و یا در سفر و با همسر دیگرش زندگى کند و نتواند حق جنسى او را برآورده کند و یا اگر در غیبت موقت به سر برد و فقط نفقه زن پرداخت شود، باید صبر کند. ما این گونه فتاوا را رد مىکنیم و خواهان مطالعه آنها در پرتو هدف اخلاقى ازدواج و درک دلالتهاى این دستور قرآنى هستیم که مىگوید: مبادا زن را سرگشته و بلاتکلیف نگه دارید:
«فلا تمیلوا کلّ المیل فتذروها کالمعلقه»[1]
این دستور، مختص تعامل مرد با همسرش در صورت تعدد زوجات نیست، بلکه عنوان مستقلى است که در هر جا انطباق یافت، طبع مردم آن را ناخوش دارد. به این ترتیب، این احکام، با قاعده نفى حرج منافات دارد; زیرا بزرگترین حرج (دشوارى) این است که زن زندگى مشترکى با شوهر خود داشته و با او در یک بستر بخوابد و او را لمس کند و غریزهاش تحریک شود، اما بر شوهرش حق نداشته باشد که غریزهاش را اشباع کند و یا در صورت ناتوانىاش، حق جدایى از او را نداشته باشد. آیا سختى و حرجى از این بزرگتر سراغ دارید؟ چگونه قاعده رفع حرج مىتواند وجوب وضو را در صورت ترس از سرما و مانند آن بردارد، ولى نمىتواند چنین حکمى را بردارد؟
اگر برخى فقها معتقدند که دشوارى و سختى (حرج) ناشى از حکم نیست و ناشى از واقعیت است، اما ما معتقدیم مسأله چنین نیست; زیرا حکم به مشروعیت امتناع شوهر از اشباع نیاز جنسى همسرش، اساساً دشوارى زاست. مىدانیم که این قاعده در مقام بیان چارچوب کلى شریعت آمده است:
«یریدالله بکم الیسر و لایرید بکم العسر»[2]
خدا براى شما آسانى خواسته و سختى نخواسته است.
و دستور خدا به معاشرت پسندیده با زنان «عاشروهن بالمعروف»[3] نیز اشاره دارد به این که معروف چیزى است که نزد مردم پسندیده باشد، یعنى معروف عرفى مقصود است و نه معروف در دایره تشریع. بنابراین، نمىتوان گفت که احکام شرعى، پسندیده (معروف) بودن رابطه زناشویى را معین مىکند، بلکه باید گفت این آیه – به معناى عرفىاش – حاکم بر این احکام و یا به دلیل معارضه این احکام با راهبردهاى کلان شریعت و مخالفتشان با خط کلى قرآن، معارض با این احکام است. همچنین مىرسیم به آیه شریفه:
«و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه.»[4]
و براى ایشان [زنان] همانند وظایفى که دارند حقوقى شایسته است و مردان را بر ایشان مرتبتى است.
ظاهراً این آیه، در مقام تحدید و تعیین حق است و نه بیان اصل حق. اما مرتبت و امتیاز مردان بر زنان، به طور مشخص، حق طلاق است و به حق جنسى ربطى ندارد; زیرا حق جنسى، عنصرى حیاتى در زندگى زناشویى است و زندگى زناشویى – در شکل کلىاش – مبتنى بر آن است و در نگاهى عمیق بدان قوام مىیابد و اکثریت مردم – از زن و مرد – بر اساس نیاز جنسى، رغبت به ازدواج مىیابند. با توجه به این مطالب، نظر فقهى ما این است که مرد مکلف است در صورتى که همسرش به سبب نیاز جنسى، از او مطالبه حق جنسى کند، به خواسته او تمکین کند، بویژه اگر زن از وقوع در حرام، بیم داشته باشد. والله العالم.
خلاصه سخن، کسى که در فتاواى مشهور تأمل کند، این نتیجه قطعى را مىتواند به دست آورد که زن، هیچ گونه حق جنسى ندارد و حقى هم که براى او ثابت مىشود، حق جنسى به شمار نمىآید، زیرا فقها، صدق مسماى آمیزش را در اداى حق جنسى کافى مىدانند. آیا با چنین احکامى، براى زن مصونیت پدید مىآید؟ در روایتى آمده است که:
«اگر مردى با زنان متعددى ازدواج کند و با آنان آمیزش نداشته باشد و یکى از آنان مرتکب عمل زنا شود، گناهاش بر گردن آن مرد است.»
ما خواهان ژرف نگرى در ادله و خروج از شیوه سنتى در فهم نص و وارد شدن به فهم عرفى گستردهتر از دقتهاى لفظى هستیم، تا بتوانیم میان هدف و ابزار هماهنگى پدید آوریم.
[1] . سوره نساء آیه 129.
[2] . سوره بقره، آیه 185.
[3] . سوره نساء، آیه 19.
[4] . سوره بقره، آیه 228.
ما خواهان ژرف نگرى در ادله و خروج از شیوه سنتى در فهم نص و وارد شدن به فهم عرفى گستردهتر از دقتهاى لفظى هستیم، تا بتوانیم میان هدف و ابزار هماهنگى پدید آوریم.
آیت الله سید محمد حسین فضل الله
سلام
سایز فونتها خیبی ریز است
موفق و پیروز باشید
رحمت کند این سید را. لکن بنده میخواهم با نظرات ایشان مخالفت کنم. آیهای که ایشان استناد نکرده در نساء/34 آمده که خدای تعالی به مرد فرمان داده که برای تنبیه زن از بستر او دوری جوید. این البته در مرتبۀ دوم تنبیه است. مراتب اول و سوم به ترتیب موعظه و تنبیه بدنی هستند. به هر حال این حق برای مرد محفوظ است. باز آنچه ایشان بدان توجه نکرده آن است که در همان حدیثی که ایشان بدان اشاره کرده که لذت زن در نکاح، 9 برابر مرد است در همانجا مذکور است که به همین دلیل خداوند به زن 9 برابرِ مرد حیا داده است. باز در احادیث دیگری آمده است که زن میتواند بدون مرد به زندگی عادی خود ادامه دهد ولی مرد نمیتواند بدون زن زندگی کند. لهذا حق آن است که بگوییم خداوند مرد را اینطور ساخته تا در پی تشکیل خانواده باشد و سختی آن را به جان بخرد. همچنین زن را باحیا خلق فرموده تا مانع از زناکاری او شود. و الله اعلم.
چون چنین تلقی هایی در رعایت این حق زنان ، ظلمی اشکار به زنان است که اختصاص به تعدادی خاص ندارد بلکه با اقتضای زنی که از سلامت جسمی برخوردار باشد، عدم رعایت این حق باعث اجحاف به وی خواهد بود،لذا نیاز است بیش از ان که به عنوان ثانوی برای رفع این اجحاف ان راه حل داد،باید با مداقه مجدد در ادله و نگاه همه جانبه به اصول و قواعد کلی ،رعایت حق طبیعی زنان را رعایت کرد
این که اگر مردی متاهل چنانچه در زمانی محدود امکان دسترسی به همسرش نداشته باشد و در این صورت دچار رابطه غیر شرعی شد ،حکم او محصن نیست.اما اگر زنی که هر چهار ماه یک بار حق هم خوابگی داشته باشد و بعد دچار این لغزش شد، حکم به محصنه او می شود، فقط به این عنوان است که این دو را در یک مرتبه انسانی ندانیم.بدون تردید مسئله نیاز به بازنگری جدی در ادله دارد تا اطمینان حاصل شود استنباط از این ظلم به زنان ناشی از درک نادرست نباشد
اق یه مقدار ساده تر وعامیانه تر نگارش شود تا همگان بفهمند .سپاس
ممنون خیلی مطلب جالب و آموزنده ای بود انشا…مورد توجه مسئولین قرار گیرد
به نام خداسلام بسیار جالب و در خور تامل. امید است که سرمنشا پژوهشهای دقیق و گفتگوهای مفصل قرار گیرد.
سلام مجدد.نظرات را خواندم و به نظرم رسید این نکته را تذکر بدهم.این یک بحث کاملا تخصصی فقهی است، لذا باید همه جوانب عقلی و نقلی در آن لحاظ گردد. طبیعتاهم آقای خزاعی نباید توقع داشته باشند این متن ساده تر و عامیانه تر نگاشته شود. آقای رهوارکی هم خیال نکنند که مرحوم علامه فضل الله با آن مرتبت علمی و فقهی و مرجعیت آیات سوره نساء یا روایات مذکور را ندیده اند؛ بلکه ایشان پس از در نظر گرفتن همه جوانب و شرایط و آیات و روایاتی که دیده اید و ندیده اید، دیدگاه نوی را باز می کند.به هر حال جا دارد این مباحث به صورت تخصصی تر و در قالب گفتگو یا مناظره یا پژوهش های جدی پیگیری شود.
سلام علیکم.جناب آقای اهوارکی:در اول همانطور که فرمودید ترک بستر از نظر قران تنبیه سخت برای زن است و سید بزرگوار نیز در این مقاله میخواهد بگوید زن بدون دلیل مشمول چنین تنبیهی نشود.دوم بنابر ادله دختر حیا دارد ولی وقتی که زن شد و تجربه جنسی داشت بسیار محتمل است که نیاز جنسی او بر ایمانش مستولی شود.پس همانطور که ازدواج راه شرعی برای نیاز مرد است برای نیاز زن نیز هست.قصد مقاله گشودن در برای مومنان است و نه بستن در!
سلام علیکم.جناب آقای اهوارکی:در اول همانطور که فرمودید ترک بستر از نظر قران تنبیه سخت برای زن است و سید بزرگوار نیز در این مقاله میخواهد بگوید زن بدون دلیل مشمول چنین تنبیهی نشود.دوم بنابر ادله دختر حیا دارد ولی وقتی که زن شد و تجربه جنسی داشت بسیار محتمل است که نیاز جنسی او بر ایمانش مستولی شود.پس همانطور که ازدواج راه شرعی برای نیاز مرد است برای نیاز زن نیز هست.قصد مقاله گشودن در برای مومنان است و نه بستن در!
جناب امیر سلام انچه مردم مارا از دین گریزان میکند عدم درک صحیح از دین است .به قول شما گفتمان تخصصی است .اما این را بدانید که هر تخصصی جهت ارایه به خلق ارزش پیدا میکند .حال اگر تمام موارد را فنی وتخصصی کنیم مردم عادی از ان فاصله میگیرند وان را نمیپذیرند.البته گفته شماقابل درک است .اماوقتی مطلبی بصورت عمومی به نمایش یا ذکر میگردد.باید ساده سازی شود وقابل فهم.بیاییم با روشن سازی مسایل دینی لمس ان را برای عام فراهم کنیم اگر قرلر بر گفتگوی تخصصی میباشد بهتر است در حوزه ذکر گردد.نماز وروزهات قبول جناب امیر.
چقدر جالبه که مرد باشی و در مورد مسائل انقدر حساس زنانه نظر بدی و اینکه…آخرش نفهمی که چه باید کرد..ممنون. اما من هیچی از حرفاتون رو نفهمیدم…کاش به زبان ساده توضیح میدادید..
1- باید توجه داشت که برخی از احکام شرعی که در رساله آمده است جنبه حقوقی قضیه و برای حل وفصل دادگاهی امور می باشد. 2- زندگی عاشقانه و نحوه آمیزش مطلوب را نباید در رساله جست. بخشی از آموزه های انسان ساز اسلام که مربوط به این ابعاد است در رساله ها نیامده و این علتش همان چیزی است که بیان شد.3- فرهنگ سازی دینی و گسترش آموزه های دینی در روابط زناشویی می تواند کارساز شود و این دلیل نمی شود که به بهانه نوآوری آن بخش از دین که نگاه حقوقی داشته را تغییر دهیم. البته منکر بازبینی ادله نیستیم ولی باید بر اساس چهارچوبهای مقبول فقهی باشد نه بر اساس استحسانهای سلیقه ای.4- بسیاری از احکام شرعی و آموزه ها نگاه به طبیعت غالب زنان و مردان دارد. آفریننده مرد و زن، خود، احکام را بر اساس علم الهی به این دو موجود طرح ریزی کرده و برای موارد استثناء نیز تبصره هایی را قائل شده است.
سلام با کلام شما موافقم دوستی می گفت وقتی نیاز جنسی به همسرم دارم واو نسبت به این نیاز من بی تفاوت است به حدی عصبانی می شوم که تا چند روز زندگی ام مختل می گردد
سلام روح ایشون شاد باشه ان شاءالله
ولی واقعا تکلیف زنی که شوهرش سالهاست به او تمایلی نداره و هیچ پشتیبان اقتصادی هم نداره که بتونه جدا بشه و خانواده ها هم به خاطر جو مذهبی و ننگ طلاق و… حمایتش نمی کنند چیه؟
من واقعا سالهاست برام سواله که چرا در دین مقدس اسلام که واقعا کامل ترین دین هست و به جزیی ترین مسایل برای بهتر زندگی کردن توجه کرده، برای این مورد یعنی حق جنسی زنان چاره ای نیست؟
چطور میشه که مردها راحت می رن همسر دایم یا موقت می گیرند ولی یک خانم که سالهاست زیر یک سقف با فردی به نام شوهر! زندگی می کند ولی دوشیزه است، حتی یک ارتباط تلفنی هم _صرفا برای اینکه دست به خودکشی نزنه، از شدت نیاز عاطفی و جنسی_، براش حرامه