مروری بر کتاب فلسفه علم روانشناسی؛ چرا ارتباط روانشناسی و فلسفه گریزناپذیر است؟
از آنجا که فلسفه علم به طور عمده با سه مقوله موضوع علم، روش علم و هدف علم سر و کار دارد، ساختار اصلی کتاب «فلسفۀ علم روان شناسی» به بررسی موضوع، روش و هدف علم روان شناسی اختصاص یافته است.
در ترکیب عبارت «فلسفۀ علم روان شناسی»، فلسفه با یک علم در ارتباط قرار گرفته است.
خسرو باقری در کتاب «فلسفۀ علم روان شناسی» کوشیده است نخست تصوری هرچند مقدماتی از فلسفه، علم و رابطۀ آنها ارائه و سپس در خصوص فلسفۀ علم و فلسفۀ علم روان شناسی تعریفی ارائه دهد.
از آنجا که فلسفۀ علم، به طور عمده با سه مقولۀ موضوع علم، روش علم و هدف علم سروکار دارد، ساختار اصلی این اثر نیز با نظر به این سه مقوله در روان شناسی، به بررسی موضوع، روش و هدف علم روان شناسی اختصاص یافته است.
فلسفۀ علم روان شناسی نشان میدهد که هیچ نظریهای یارای آن را نداشته است که همۀ واقعیت روان انسان را بنمایاند.هر نظریهای به هنگام ظهور، خیالی گرانمایه به ارمغان میآورد که در نگاه نخست بسیار نویدبخش است.
با این حال، وقتی آن نظریه تحقق مییابد و در گسترۀ واقعیت انسان قرار میگیرد، علاوه بر قوتها، کاستیهایش نیز نمایان میشود.
مطالعه اثر «فلسفۀ علم روان شناسی» که حاصل سالها تحقیق و تدریس نویسنده است علاوه بر دانشجویان رشته روان شناسی به سایر علاقه مندان به این حوزه نیز توصیه میشود.
در اثر حاضر، فلسفه روان شناسی به منزله شاخهای از فلسفه علم در نظر گرفته شده است.
از آنجا که فلسفه علم به طور عمده با سه مقوله موضوع علم، روش علم و هدف علم سر و کار دارد، ساختار اصلی اثر حاضر نیز با نظر به این سه مقوله در روان شناسی، به بررسی موضوع، روش و هدف علم روان شناسی اختصاص یافته است.
فهرست این کتاب عبارت است از:
فصل اول: فلسفه، علم و رابطه آن دو
فصل دوم: فلسفه علم و فلسفه علم روانشناسی
فصل سوم: از حالات روان تنی تا آگاهی
فصل چهارم: ضمیر ناخودآگاه همچون موضوع روانشناسی
فصل پنجم: ساختار ذهن همچون موضوع روانشناسی
فصل ششم: تکوین و ساختار ذهن همچون موضوع روانشناسی
فصل هفتم: رفتار همچون موضوع روانشناسی
فصل هشتم: شناخت همچون موضوع روانشناسی
فصل نهم: پدیدههای عصب روانشناختی همچون موضوع روانشناسی
فصل دهم: روش رون بینی آزمایشگاهی وونت
فصل یازدهم: روش مشاهده رفتاری
فصل دوازدهم: روش تجربی – منطقی در روانشناسی تکوینی
سخن آخر: آینده روانشناسی
روانشناسی جدید از آغاز پیدایش خود در اواخر سده نوزدهم و به ویژه طی سده بیستم تاکنون، علاوه بر تلاش برای فراهم آوردن یافتههای علمی مربوط به قلمرو خود، در پی آن نیز بوده است که هویت خود را مشخص کند.
این تعیین هویت در گرو مواجهه با پرسشهایی از این دست بوده است:
آیا روان شناسی، علمی تجربی است؟
موضوع مورد بررسی روان شناسی چیست؟
موضوع مورد نظر در روان شناسی را یا چه روشی باید مطالعه کرد؟
چه کاربردهایی از روان شناسی میتوان انتظار داشت؟
توجه به پرسشهای فوق نشان میدهد که چرا ارتباط روانشناسی و فلسفه گریزناپذیر بوده است.
فلسفه، هم در معنای سنتی آنکه با مسائلی همچون مسائل هستی شناختی سروکار داشته و هم در شکل جدیدتر فلسفه علم، مخاطب مناسبی برای روان شناسی بوده است.
اما ارتباط روان شناسی جدید با فلسفه به معنای سنتی آن به این دلیل اجتناب ناپذیر بوده که این جریان روان شناسی با پرسشهای هستی شناختی، از این دست سر و کار داشته است:
آیا روان موجودیتی غیر مادی دارد؟
آیا روان همان ماده است (روان یا ذهن = مغز)؟
آیا میتوان گفت که روان از ماده و در جریان فعل و انفعالهای مادی، به ظهور میرسد، اما ویژگیهای غیرمادی مییابد؟
پرداختن به این گونه پرسشها که برای هویت یابی علم جدید روان شناسی ضروری به نظر میرسد، نشان میدهد که گفتوگوی میان روان شناسی و فلسفه اجتناب ناپذیر بوده است.
از سوی دیگر ارتباط روان شناسی با چهره جدید فلسفه، یعنی فلسفه علم نیز که به خود در قرن بیستم در جریان نشو و نما قرار داشته، ضروری و اجتناب ناپذیر بوده است.
کتاب فلسفه علم روان شناسی تألیف خسرو باقری استاد تمام فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۸ به همت سازمان مطالعه و تدوین کتاب علوم انسانی دانشگاهها به بهای ۱۷ هزار تومان منتشر شده است.