فلسفه به چه کار میآید؟
اگر بخواهیم اشتیاق مردم را به فلسفه بسنجیم از مفاهیم انتزاعی کرسیهای اسفار و اشارات و تنبیهات و شِفاء برای مردم نگوییم.
فلسفه را به 《دوست دار حکمت》و 《عشق به حقیقت》 معنی کردهاند
فارغ از درستی این تعریف یا نادرستیاش سؤال مهمتری مطرح میشود و آن اینکه فلسفه به چه دردی میخورد؟
چندی قبل نوشتهای از آیت الله سید محمد خامنهای دیدم که از منشاء فلسفه میگفت: او با تتبعی ستودنی به این نتیجه رسیده بود که ایرانیان پیشگام تفکر فلسفی در تاریخ بوده و ایران باستان موطن فلسفه است. دیگرانی هم این قول را میپذیرند.
وی با استناد به مدارک قدیمی، و حتی نوشته برخی از محققان غربی معاصر که غرض ورزی نداشتهاند، نقل میکند: پیش از آنکه در سرزمین یونان چیزی بنام فلسفه و علوم دیگر وجود داشته باشد در مشرق (ایران و بابل) و مصر و لبنان (فنیقیه) و حتی جزایر سیسیل (صقلیه) و کِرِت، تمدنی پر فروغ پرتوافکن بوده و فلسفه و علومی همچون نجوم و ریاضیات و فیزیک وجود داشته است.
اما خارج از محل اختلاف بودن این نگاه میتوان سقراط را یکی از پیشگامان فلسفه دانست. برای فهم این مطلب که فلسفه برای چه آمده است (و نه از کجا) کافی است به سیره و رفتار سقراط بنگریم.
مشهور است که سقراط در خیابانها و کوچههای آتن رهگذران را با پرسشهای فلسفی به تفکر وا میداشت. میگفت من چون خرمگسی بر اندیشههای ناآزموده و نسنجیدهٔ برآمده از سلطه عرف عام مینشینم و رهگذران را میآزارم.
سقراط چه میکرد؟ و چگونه سخن میگفت؟ روشن است که سقراط در مواجهه با مردم از عبارات تخصصی و آکادمیک استفاده نمیکرد. بلکه با زبان خودشان با آنها سخن میگفت.
جنس پرسشهای سقراط زمینی بود؛ همان چیزهای روز مره ای که برای مردم آتن غریبه نبود. آنها از همنشینی با سقراط نمیگریختند.
با اشتیاق مینشستند و در محاوره شرکت میکردند. آثار افلاطون نظیر ضیافت، جمهوری، فایدون، هیپیاس کوچک و هیپیاس بزرگ گواه خوبی بر این مدعا است.
اینک اگر بخواهیم اشتیاق مردم را به فلسفه بسنجیم از مفاهیم انتزاعی کرسیهای اسفار و اشارات و تنبیهات و شِفاء برای مردم نگوییم.
همان پرسشهایی را مطرح کنیم که سقراط میپرسید. مطالبی را طرح کنیم که مخاطبانمان را مشتاقتر کند. از فلسفه با مباحث کلی و پیچیدهاش به فلسفه به مثابه هنر زندگی نقل مکان کنیم. برای مکانیک، جوشکار، تراشکار، کشاورز و کارگر لذت بخش کنیم.
حکمت متعالیه را متدانیه و ساده کنیم. آن را به متن زندگی بیاوریم.
چونان نبی مرسل (ص) که فرمود: إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ اُمِرنا أن نُکلِّمَ النّاسَ علی قَدرِ عُقولِهِم.
پیامبر خدا (ص): ما، جماعت پیامبران، فرمان داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم.