خطر انسداد معرفتی در اجتماع شیعی: تفسیق در نفی وقوع تکفیر!

حسن محدثی گیلوایی

عالمی دینی عالمی دیگر را تفسیق کرده است. این به‌خودی خود نه نادر است و نه متفاوت. این‌که عالمی مسلمان و شیعی، عالم مسلمان و شیعی دیگری را تکفیر، تضلیل، یا تفسیق کند، به‌هیچ‌وجه نادر نیست. اما آن‌چه کاملاً نادر یا شاید بی‌نظیر است این است که یک عالم دینی بلندمرتبه (آیت‌الله اراکی) یک عالم دینی بلندمرتبه و بسیار تاثیرگذار و مولد را در “نفی وجود و وقوع تکفیر در تاریخ تشیع”، تفسیق کرده است!

مدتی است در حال نگارش کتابی درباره تکفیر هستم و در حال گردآوری ارتدادنامه‌ها، تکفیرنامه‌ها، تضلیل‌نامه‌ها، و تفسیق‌نامه‌ها هستم. هم‌اکنون مقاله‌ام درباره “تکفیر، سلاحی برای انحصاری‌سازی قلمرو دینی” نیز در دست انتشار است.

 

برآن‌ام که تضاد (conflict) هم‌چون هم‌آهنگی (accompany)، ذاتی جهان اجتماعی است. کنش‌گران و دیگر نیروهای اجتماعی بر حسب موقعیت‌شان، گاه در مسیر تضاد حرکت می‌کنند و گاه در مسیر هم‌آهنگی. گاه تضاد را پیش می‌برند و گاه سازش و هم‌آهنگی را. بنابراین، هم تضادها و هم سازش‌ها موقت‌اند و هیچ‌یک دایمی نیستند. هر تضاد یا هم‌آهنگی اجتماعی خاصی، تاریخ‌مند و زمینه‌مند است. بنابراین، بحث فلسفی و عام از تضادها و هم‌آهنگی‌ها به‌راحتی ممکن است به تولید آگاهی کاذب بیانجامد، زیرا هر یک از آن‌ها را می‌بایست بر حسب تاریخ و زمینه خاص خوداَش (شرایطی که عاملان در آن به‌سر می‌برند، امیالی که دارند، منافعی که دنبال می‌کنند، وابسته‌گی‌ها و مواضعی که دارند و نقشی که ایفا می‌کنند، و عقایدی که بدان‌ها معتقداَند) مورد بررسی قرار گیرد.

 

از این رو، مطالعه تجربی تضادها می‌تواند جنبه‌هایی مهم از آن‌ها را برملا سازد. برای این‌کار آشنایی و حضور در جهان اجتماعی و قلمرو فعالیتی که تضاد مورد نظر در آن قلمرو رخ‌داده و شناخت عرف، هنجارها، و قواعد آن حوزه اجتماعی اهمیتی اساسی دارد. کسی که از بیرون از آن حوزه به این تضادها می‌نگرد، ممکن است از درک دقیق جوانب آن و ریزه‌کاری‌های ماجرا ناتوان باشد.

 

تضادهای اجتماعی بسیار متنوع‌اند و منابع متنوعی دارند. امیال (امر جسمانی و روانی)، منافع (امر اقتصادی)، مواضع (موقعیت اجتماعی و ساختاری افراد و نیروهای اجتماعی)، و نظام‌های اعتقادی (امر ایده‌ای و هنجارین) مهم‌ترین منابع ایجادکننده تضادهای اجتماعی‌اند.

 

تضادهای اجتماعی گاه صریح و برهنه‌اند و گاه مبدل و در لفافه و پوششی. تضادهای صریح و برهنه تضادهایی هستند که ریشه و خاست‌گاه خود را عیان می‌کنند. مثلاً رقابت و نبرد دو نفر برای تصاحب فرد محبوب نوعی تضاد صریح و برهنه است. اما اگر یکی از این دو نفر برای پیروزی در این نبرد، دیگری را به بددینی یا انحراف اخلاقی متهم کند و نبرد خود را نبردی دینی یا اخلاقی جلوه دهد، تضاد مورد نظر به تضادی مبدل یا پوششی بدل می‌شود. درک و توصیف دقیق تضادهای پوششی کار آسانی نیست.

 

این است که ریشه بسیاری از تضادهای اجتماعی به‌ساد‌گی قابل تشخیص نیست. رقابت‌ها، نزاع‌ها، و درگیری‌هایی که در منابع تاریخی گزارش شده‌اند، اغلب مبدل‌اند. در نظر یک جامعه‌شناس بسنده کردن به گزارش‌های تاریخی رسمی درباره این‌گونه تضادهای اجتماعی اغلب آسان‌گیری تلقی می‌شود.

 

اما گاهی تضادها، چندخاست‌گاهی‌اند و ترکیبی از منابع تضاد در شکل‌گیری آن‌ها دخیل‌اند. به این‌گونه تضادها، تضادهای مرکب می‌گوییم؛ در مقابل‌های تضادهای ساده که از نظر خاست‌گاه، تک‌منبعی‌اند.

 

نهاد دین نیز هم‌چون دیگر نهادها، آکنده از تضادهای اجتماعی است. کارگزاران مختلف دینی (تمام نیروهایی که در قلمرو دینی فعال‌اند و به کار و تولید و توزیع کالاهای دینی مشغول‌اند) نیز با انگیزه‌ها و اهداف مختلف در بسیاری موارد با یک‌دیگر دچار تضاد می‌شوند.

 

مشکل اساسی‌ای که در مورد دین وجود دارد این است که دین می‌تواند به‌مثابه مهم‌ترین پوشش و لفافه برای تضادهای اجتماعی عمل کند. اخلاق و معنویت و عرفان و علم و فلسفه و ایده‌ئولوژی‌ها نیز چنین‌اند و می‌توانند نقش پوششی برای تضادهای اجتماعی ایفا کنند و به نوعی به تقدس‌بخشی تضاد اجتماعی منجر شوند.

 

اما هیچ عنصر دیگری هم‌چون دین از انبوهی امکانات برای تقدس‌بخشی به تضادهای اجتماعی برخوردار نیست. چه جنگ‌هایی که خاست‌گاه‌ها و انگیره‌ها و اغراض غیردینی در پس آن‌ها نقش‌آفرینی می‌کرده اما توسط افراد درگیر در تضاد، پوشش دینی به خود گرفته و به امری مقدّس بدل شده است. وقتی تضاد اجتماعی مقدّس می‌شود، این امکان برای افراد درگیر در تضاد فراهم می‌شود که با قدرت بیش‌تری بتوانند نیروهای اجتماعی را به نفع خود بسیج بکنند و جریانی علیه طرف متخاصم راه بیاندازند و زنده‌گی اجتماعی او را با خطراتی جدی مواجه کنند و حتا او را از هستی اجتماعی ساقط نمایند و منزوی سازند یا زنده‌گی وی را به‌نحو فیزیکی نیز به‌خطر بیندازند.

 

فرآیند تقدس‌بخشی به تضاد اجتماعی دو سویه است: یک طرف درگیر در تضاد به‌عنوان نیرویی الاهی تقدس بخشیده می‌شود و طرف مقابل نیز اهریمنی‌سازی می‌شود. هر قدر که اهریمنی‌سازی حریف موفقیت‌آمیز و همه‌جانبه‌تر باشد، عملاً فرآیند تقدس‌بخشی به جبهه خودی شدیدتر خواهد بود. این وضعیت نوعی پرونده‌سازی اهریمنی را ایجاب می‌کند. هر قدر که بتوان در تاریخ زنده‌گی فرد یا گروه رقیب نقاط تیره و ملکوک یافت یا آن‌ها را برساخت نمود، موفقیت در اهریمنی‌سازی بیش‌تر تضمین می‌شود. باید نشان داد که طرف مقابل خطای بسیار بزرگی مرتکب شده و قلمرو بسیار مقدّسی را مخدوش ساخته است.

 

هر قدر که در این‌کار موفق‌تر عمل شود، بیش‌تر می‌توان احساسات و عواطف توده طرف‌دار را برانگیخت. بنابراین، باید فرآیندی از برانگیخته‌گی را آغاز کرد. تلقین‌پذیری در این‌جا نقشی اساسی ایفا می‌کند. تا جایی‌که می‌توان باید احساسات را برانگیخت و با قاطعیت هر چه بیش‌تر ایده‌ای را به جماعت تلقین کرد و آن‌ها را به شور آورد و به حرکت واداشت.

 

وقتی تضاد اجتماعی برملا می‌شود و اوج می‌گیرد، طبیعی است که انتظار داشته باشیم طرفین تضاد شروع به بسیج نیرو بکنند و فراخوانی را آغاز نمایند و به مدیریت فراخوانی و بسیج نیرو اقدام کنند.

 

بسیج نیروها برای نبرد در تضاد اجتماعی از دو طریق رسمی و غیر رسمی صورت می‌گیرد. هر یک از طرفین به شبکه‌ای از نیروها متصل‌اند و می‌کوشند امکانات خود را در این نبرد اجتماعی فعال کنند و به‌کار گیرند. روشن است که در اغلب موارد بین طرفین، برابری نیرو وجود ندارد. لاجرم در این مرحله، سازمان‌دهی نیروها و مدیریت اقدامات ایذایی علیه طرف مقابل، اهمیت زیادی پیدا می‌کند.

 

از این‌جا به بعد، ساز و کار تحریم (بایکوت کردن حریف) به‌میان می‌آید. هر قدر که امکانات طرفینِ درگیر برای تحریم طرف مقابل بیش‌تر باشد، فشار اجتماعی بیش‌تری به طرف مقابل وارد می‌شود.

 

چنان‌که در مقاله در حال انتشارم به تفصیل آورده‌ام، در تاریخ اسلام و تشیع، متأسفانه چهار ساز و کار اصلی طرد و انحصاری‌سازی قلمرو وجود داشته‌اند و هر از گاهی توسط کارگزاران دینی مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌اند: اعلام ارتداد (اعلام تغییر دین فرد و نفی مسلمانی وی)، تکفیر (اعلام کافر شدن فرد)، تضلیل (اعلام ضلالت و گم‌راهی فرد)، و تفسیق (اعلام فسق فرد).

 

این موارد بارها و بارها در تاریخ اسلام و تشیع تکرار شده‌اند و من هم‌اکنون به‌عنوان محقق در جامعه‌شناسی دین، در حال جمع‌آوری ارتدادنامه‌ها، تکفیرنامه‌ها، تضلیل‌نامه‌ها، و تفسیق‌نامه‌ها هستم و از مخاطبان آزاداندیش و به‌ویژه مورخان روشن‌اندیش تاریخ اسلام استدعا دارم موارد مربوطه را به بنده معرفی نمایند.

 

اما اکنون چه اتفاقی افتاده است؟ اتفاقی بسیار نادر و کاملاً متفاوت. عالمی دینی عالمی دیگر را تفسیق کرده است. این به‌خودی خود نه نادر است و نه متفاوت. این‌که عالمی مسلمان و شیعی، عالم مسلمان و شیعی دیگری را تکفیر، تضلیل، یا تفسیق کند، به‌هیچ‌وجه نادر نیست. اما آن‌چه کاملاً نادر یا شاید بی‌نظیر است این است که یک عالم دینی بلندمرتبه (آیت‌الله اراکی) یک عالم دینی بلندمرتبه و بسیار تاثیرگذار و مولد را در “نفی وجود و وقوع تکفیر در تاریخ تشیع”، تفسیق کرده است!

 

آیت‌الله اراکی در تلاش برای اهریمنی‌سازی آیت‌الله سیدکمال حیدری آورده‌اند:

 

“وی اخیراً سر به طغیان عظیمی گذاشته و به علمای مذهب اهل بیت (علیهم السلام) نسبتی دروغین، جعلی، ظالمانه و کینه‌توزانه داده است مبنی بر این‌که تمامی علمای مذهب اهل بیت (علیهم السلام) از آغاز تا به امروز، تمامی مسلمانان را تکفیر می‌کنند! والعیاذ بالله” (اراکی، ۱۳۹۹).

 

آیت‌الله محسن اراکی در تفسیق‌نامه‌ای که علیه آیت‌الله سیدکمال حیدری منتشر کرده، نقد یک عالم دینی دیگر هم‌عصر خود را که به عالمان شیعی دیگر وارد شده تاب نیاورده و با به‌کارگیری تعبیر “علمای مذهب اهل بیت” کوشیده است تقدس اهل بیت را در فرهنگ شیعی به عالمان شیعی نیز تسری دهد و از این طریق در اهریمنی‌سازی سیدکمال حیدری گامی بزرگ بردارد.:point_down:

البته تعمیم اهل تکفیر بودن همه عالمان شیعی موجه به‌نظر نمی‌رسد، اما آیت‌الله اراکی در مسیر اهریمنی‌سازی سیدکمال حیدری، کوشیده نوعی رعب و وحشت در جبهه طرف مقابل و نیروهای علاقه‌مند به وی ایجاد کند و به نوعی به تهدید ضمنی آن‌ها نیز بپردازد:

“جنایتی که این شخص از طریق بدعت‌ها و دروغ‌هایش مرتکب شده، ثابت می‌کند که او شخصی فاسق، بدعت‌گزار و شیّاد است و لذا بر تمامی مسلمانان لازم است از او برائت جسته و با او به عنوان فاسق، شیّاد و بدعت‌گزار رفتار کنند، و هر گونه تأیید و حمایت از او به هر نحوی حرام بوده، و هر کس به این کار دست بزند، مجرم است و مشمول انتقام خداوند متعال است که فرمود: (إنّا مِن المُجرِمِینَ مُنتَقِمُونَ)” (همان).

 

در این تفسیق‌نامه از طریق اعلام وابسته‌گی سیاسی سیدکمال حیدری به جبهه به‌اصطلاح اهریمنی دنیای سیاست یعنی “استکبار جهانی” کوشیده شده ضمن تشدید اهریمنی‌سازی سیدکمال حیدری، پرونده‌ای سیاسی نیز برای وی دست و پا شود و نیروهای سیاسی نیز برای ورود به اقدام علیه حریف بسیج گردند:

“تمامی شواهد و قراین دال بر آن است که این شخص، در دام سازمان‌های اطلاعاتی استکبار جهانی و سه‌گانه طغیانگر وهابی ـ صهیونیستی ـ غربی گرفتار آمده است. محوری که هیچ دغدغه‌ای جز افروختن آتش فتنه بین مسلمانان و جنگ‌افروزی و تفرقه‌افکنی بین فرق اسلامی و کشاندن آن‌ها به جنگ و برادرکشی ندارد. به‌ویژه در شرایطی که حملات علیه مسلمانان و مقدسات ایشان روزافزون، و توطئه‌ها گسترش و عظمت یافته است. علی‌الخصوص، توطئه فراموشی مسئله فلسطین و عادی‌سازی روابط با صهیونیست‌ها که دشمن خدا و رسول او هستند” (اراکی، ۱۳۹۹).

 

بدین ترتیب، در این تفسیق‌نامه به‌تلویح یا تصریح، سیدکمال حیدری در جبهه دشمنان خدا و رسول و اهل بیت جای داده شده است.

 

سرانجام، در انتهای تفسیق‌نامه جوانان برای بسیج و اقدام علیه آیت‌الله سیدکمال حیدری فراخوانده شده‌اند:

“بنابراین بر جوانان مؤمن واجب است در راه یاری خدا و رسول و ائمه اهل بیت (علیهم صلوات الله)، این فرد فاسق را رسوا نموده و حرمتی برای وی قائل نشده و او را منزوی کنند” (اراکی، ۱۳۹۹).

 

آن‌چه مایه شگفتی است این است که این تفسیق در دفاع از این انجام گرفته است که تکفیر در تاریخ شیعه وجود ندارد بلکه آزاداندیشی و رواداری در آن جاری است! زیرا تفسیق‌نامه می‌گوید:

“یکی از مسلّمات روشن و واضحی که فقهای مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بر آن اجماع نموده و از ضروریّات مذهب ایشان است و در کتاب‌هایشان بر آن تصریح کرده، و نصّ روایاتی است که از ائمه خود (علیهم السلام) نقل کرده‌اند، این است که پیروان مذاهب شناخته شده اسلامی، همگی مسلمان بوده، خوردن ذبائح ایشان حلال، ازدواج با ایشان جایز، و تمامی احکام اسلام در مورد ایشان جاری است. این فتوای علمای بزرگ شیعه در تمامی ادوار است و در زمان کنونی فتوای همگی علما و مراجع شیعه در ایران و عراق و سایر نقاط جهان اسلام است و در رأس فقهای معاصر، رهبر معظم انقلاب و ولی فقیه آیه الله العظمی امام سید علی خامنه‌ای و فقیه عظیم الشأن حضرت آیت الله العظمی سیستانی (أدام الله ظلهما) هستند که حکم به وجوب تعامل با اهل سنت و اتباع همه مذاهب اسلامی معروف، به عنوان برادرانِ مسلمان، نموده و اتحاد اتباع مذاهب اسلامی را واجب دانسته و تکفیر مسلمین از اتباع همه مذاهب معروف اسلامی را حرام شرعی مؤکّد اعلام فرموده‌اند. و نیز به وجوب اتحاد کلمه مسلمانان از تمامی فرق و مذاهب، در رویارویی با چالش‌های بزرگ زمانه حکم نموده‌اند” (اراکی، ۱۳۹۹).

 

چگونه می‌توان در دفاع از اتحاد و تقریب مسلمانان، عالم مسلمان هم‌مذهب برجسته‌ای را تفسیق کرد؟ این همان روی‌دادی است که من آن را در تاریخ اسلام بسیار نادر دانسته‌ام، زیرا در عصر مدرن به‌سر می‌بریم و در این عصر، ادعای رواداری ادعای مطلوبی است.

 

متأسفانه مجموعه‌ای از روی‌دادها، حاکی از آن است که در میان کارگزاران دینی در اجتماعات شیعی، رواداری در برابر اندیشه‌های مخالف و تحمل دگراندیشان، به‌ویژه در مقام مقایسه با قبل از انقلاب ۱۳۵۷، بسی کاهش یافته است. به‌نظر می‌رسد برخی از کارگزاران دینی در زمانه ما تاب‌آوری و رواداری کم‌تری در برابر نیروهای دینی دگراندیش از خود بروز می‌دهند.

 

اکنون این نگرانی وجود دارد که برخلاف برخی از اعصار تاریخی که در میان اجتماعات شیعی آزاداندیشی رونقی چشم‌گیر و مثال‌زدنی داشته است، ما با خطری برای اجتماع شیعی مواجه باشیم: خطر انسداد معرفتی و عدم مدارا و تحمل اندیشه‌های شیعی نوین.

 

امیدواراَم تاسی به امامان شیعی و نیز عالمان شیعی آزاداندیش بیش از پیش در میان اجتماع شیعی جاری شود و ساز و کارهای طرد به‌کلی کنار نهاده شوند و به جای اتهام‌زنی و پرونده‌سازی برای یک‌دیگر، رویه حسنه گفت‌وگوی انتقادی در اجتماع شیعی نهادینه گردد.

 

پایان

۳۰ مهر ۱۳۹۹

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.