اجتهاد در اجتهاد؛ ضرورت‌ها و ظرفیت‌ها

اگر اخباری‌گری را پشت سر نهاده‌ایم و اجتهاد اصولی را جایگزین خشک‌مغزی‌های مشتی مقدس‌نما کرده‌ایم، کو آن اجتهادی که گامی جلوتر از زمانه باشد، نه دستگاهی برای برون‌رفت از مخمصه‌های جزئی؟

 

عنصر اجتهاد، اگر فلسفه‌ای داشته باشد، روزآمدسازی دین و کشف ظرفیت‌های پنهان آن برای زیست ایمانی مسلمانان در همۀ زمان‌ها است. روزآمدسازی، لزوما وادادگی در برابر تحولات روز نیست. اجتهاد، می‌کوشد بخش‌های پنهان و نادیدۀ دین را که پاسخگوی نیازهای روز است، کشف و در قالب فتوا، صورت‌بندی کند. در غیبت اجتهاد واقعی، تنها راهی که برای دینداران باقی می‌ماند، ایستادگی نافرجام در برابر سیل تحولات است.

 

دانشمندان دینی را به دو گروه می‌توان تقسیم کرد: 1. گروهی که بر پایۀ اصول و نیازها به‌واقع اجتهاد می‌کنند و در عین اصول‌گرایی در استنباط احکام، در دام جمود نمی‌‌افتند؛ 2. گروهی که خود را بیشتر حافظ و نگهبان سنت‌ها و فتاوای پیشینیان می‌دانند و هر گونه تخطی از گذشته را، بازی با مقدسات می‌شمارند. گروه نخست، دین را اعم از باورها و فتاوای موجود و مرسوم در میان دینداران می‌بینند و گروه دوم، دین و شریعت را همان می‌دانند که دانشمندان پیشین استنباط کرده‌اند و بیش از آن را خلاف احتیاط می‌دانند. فتوا به حرمت یا کراهت جوراب، بلندگو، چای، عکس، امتحانات حوزه، تنظیم خانواده، تلگراف، اشتغال زنان، رادیو و تلوزیون و د‌ه‌ها مستحدثۀ دیگر در سدۀ پیشین، حاصل فقاهت و اجتهاد این گروه است؛ گروهی که بیش از دین، به حفظ سنت‌های منسوب به دین می‌اندیشد.

 

زیست انسانی که اکنون چهرۀ جهانی یافته است، با چنان شتابی تغییر و دگرگونی می‌پذیرد که هیچ روزی مانند دیروز نیست و فردا را فقط خدا می‌داند. متولیان دین و دینداری در جامعه، اگر بر پایۀ اجتهاد اصولی، نتوانند پیوسته و هماره جایگاه دین را در این دریای متلاطم نشان دهند و اگر رسالت خود را حفظ میراث گذشتگان بدانند و بس، گناهی بزرگ را بر گردن گرفته‌اند. اجتهاد، کشف شیوه‌های نو برای ایستادگی در برابر تحولات یا دور زدن آنها نیست. اجتهاد، درک تحولات نوپدید و عرضۀ آنها به دین و کشف حکم دین دربارۀ آنهاست؛ ولو بلغ مابلغ.

 

اکنون قدرت و کیفیت اجتهاد در حوزه‌های شیعی، بسیار کمتر از سرعت و گسترۀ تحولات در جامعۀ بشری است. ناهمسانی میان کمّ و کیف اجتهاد و دگرگونی‌های روزگار، نتیجه‌ای جز کاستن از شمار دینداران ندارد.  اگر قرار نیست تغییری همپای تحولات، در سنت‌ها و فتاوای پیشینیان رخ دهد، این‌همه هزینۀ مالی و انسانی برای تربیت مجتهد در حوزه‌های علمیه، چه توجیه شرعی و عقلی دارد؟ اگر اخباری‌گری را پشت سر نهاده‌ایم و اجتهاد اصولی را جایگزین خشک‌مغزی‌های مشتی مقدس‌نما کرده‌ایم، کو آن اجتهادی که گامی جلوتر از زمانه باشد، نه دستگاهی برای برون‌رفت از مخمصه‌های جزئی؟ اجتهاد برای حل برخی مشکلات دینداران سنتی بود یا برای پیشبرد اهداف دین در هر زمان و مکانی در سپهر عمومی و جامعه جهانی؟

 

صدها و هزاران مبلغ دینی را هر ماه و هر سال، به شهرها و روستاها فرستادن، آنقدر در تقویت و گسترش دینداری در جامعه، مؤثر نیست که صدور یک فتوای مجتهدانه و به‌روز و گره‌گشا، تأثیرگذار است. برای گسترش دین و دینداری، آنچه از فتوای هوشمندانه و زمان‌شناسانۀ مجتهد برمی‌آید، از هزاران سخنرانی و تألیف و مراسم جشن و عزا، ساخته نیست. اصرار مجتهدان پیشین بر حفظ وضعیت موجود، بیش و کم قابل فهم و توجیه است؛ زیرا سیر تحولات و گسترۀ دگرگونی‌ها در روزگاران گذشته، چنان شتابان و گسترده نبود که آنان را به بازبینی در دستگاه اجتهاد و چاره‌جویی وادارد. آن مقدار پویایی و پاسخگویی که در اجتهاد پیشینیان بود، بیش‌وکم از عهدۀ مدیریت جامعۀ دینی در آن روزگاران برمی‌آمد؛ اما گرداب دگرگونی‌های ذهنی و عینی جامعه در روزگار ما، اقتضایی دیگر دارد. امروز، ایستادگی در برابر نواندیشی دینی و اجتهاد شجاعانه، به سود دین و دینداری نیست. اجتهاد، بیش و پیش از مستحدثات جزئی و در حد تعیین زمان‌ نماز‌های پنچگانه در قطب شمال، باید به خود بیندیشد و در خویش اجتهاد کند.

 

به هر روی، دو راه پیش روی ما است: یا باید از رهگذر اجتهاد زنده و آینده‌نگر(نه گذشته‌پرست)، همۀ ظرفیت‌های دین را به منصۀ ظهور درآوریم تا امکان دینداری را در عصر جدید بیشتر کنیم؛ یا همین راه را که می‌رویم، ادامه دهیم و همچنان از دین و شریعت، تفسیرهای سخت‌کیشانه‌ ارائه دهیم؛ اگرچه به قیمت ریزش‌های بسیار، به‌ویژه در میان نخبگان و دانش‌آموختگان. قَدْ تَبیّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیّ.
اگر اخباری‌گری را پشت سر نهاده‌ایم و اجتهاد اصولی را جایگزین خشک‌مغزی‌های مشتی مقدس‌نما کرده‌ایم، کو آن اجتهادی که گامی جلوتر از زمانه باشد، نه دستگاهی برای برون‌رفت از مخمصه‌های جزئی؟رضا بابایی

مطالب مرتبط
منتشرشده: 13
  1. سیدابراهیمی

    با سلام و تحیتبدقت خواندم و بهره مند شدم خصوصا آنجا که فرمودید”اجتهاد، بیش و پیش از مستحدثات جزئی و در حد تعیین زمان‌ نماز‌هایپنچگانه در قطب شمال، باید به خود بیندیشد و در خویش اجتهاد کند”این کبری حقیقتا زیبا و حق است و این بنده اگر سابقا در واکنش به برخینوشته های جنابعالی اظهار داشتم که روشنفکری و نو اندیشی موجود عین بیاحتیاطی و تجری متدینانه است نظرم بوضع غالب و موجود بود ، نه آنکه اساسااسم و رسم نوع اندیشی دینی و تطهیر اجتهاد مردود استاگر بیاد داشته باشید در ذیل همان نقد عرض شد که برای روشنفکری و نواندیشی دینی قرائت صحیح و مقبول وجود دارد و آن قرائت تنها این نیست کههرآنچه از فتاوای علمای سلف هست طرا رد شود ، یا طرا مورد پذیرش واقع شوددر قرائت مورد نظر از نو اندیشی دینی تنفس در فضای مدرن امروزی و دادههای علوم تجربی و انسانی ملحوظندچنانکه دقتها و زحمات و چهارچوبه های صحیح اصولی و منطقی علماء سلف مشکورو مستفادنددر این قرائت چنانکه ظاهر جمله فوق الذکر جنابعالی است بازنگری در اصول و امهات و قواعد فقهی و اصولی و فتاوی و مبادی آنها،نیز بازنگری در فهم اینها ملحوظ ومطلوب استالبته همه این تعالی و تدرج و تکامل ها بشرطی است که از اصول کلی شریعت خارج نشویماگر ایرادی به برخی اجماعات یا شهرت ها و امثال آنها وارد میشود بایدروشمند و مستدل باشدو اگر ایراداتی به ظاهر برخی روایات منسوب به پیامبر و عترت مطهر اوست ،باید ایرادات بنحو روشمند و مستدل و مستند به قرآن حکیم و احکام مسلمعقلی ناشی از مقدمات صحیح باشد ، نه آنکه بصرف دسیسه در روایات کلیتروایات نفی شوند ، باید دانست که تمسک به عترت و سیره که مورد سفارش قطعیو غیر قابل انکار آورنده دین اسلام است بمعنای تمسک به اخبار غیر معتبراز حیث سند و مخالف حکم قطعی عقل نیست ، بلکه تمسک به سیره و سنت دراجتهاد قدیم یا جدید تمسک به روایات معتبره متکی به بحثهای روشمند درتلقی روایات است . البته همه اینها در حوزه فقه و احکام عملی است و باباجتهاد در احکام اخلاق و فلسفه اخلاق مفتوح است و چنانکه میدانید این ازنقاط ضعف بارز فقه متداول و فقهاء بوده است که از اجتهاد در اخلاق وفروعات اخلاق غفلت کرده اند نیز در باب معارف و اصول توحید و معرفه الله ، آیا میتوان از گنجینهمعارفی که در امثال کافی و وافی و توحید صدوق مودوع است اعراض کرد و تنهابه سخن فیلسوفان غرب تمسک کرد؟! حقیقتا برخی معارف و نکات باریکتر از موکه اهل الله و اهل معرفت بدنبال آن هستند و در کتبی مثل توحید صدوق موجودهست جز با تحقیقات عالیه فلسفی که در حکمت متعالیه صدرایی و تحقیقاترمزگونه عرفاء بزرگ در مسفوراتشان قابل فهم و بسط است؟غرض این است که اجتهاد و نو اندیشی دینی مقبول است بشرطی که روشمند ومتکی به همه منابع صحیح دینی از قرآن و سنت و عقل باشد ، بشرطی که فقطمتکی به استحسانات عقلیه نباشد ، و بشرطی که منجر به دین سازی جدید نشوداگر آورنده دیانت و شریعت اسلام بنقل متواتر قطعی و علم آور فرمود:” انیتارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا منبعدی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض”دیگر جای این باقی نمی ماند که عزیزی بگوید من فقط قرآن و احکام عقلیه راقبول دارم و منبع دیگری برای تلقی و اجتهاد و تطبیق وجود نداردیا عزیزی دیگر سراسر قرآن شریف را عبارت از خوابی بداند که پیامبر دیدهاست ! اگر چنانچه کسی اینها را بی احتیاطی و تجاسر به دین بداند و آنراپیامبری جدید و آوردن دین جدید بداند بخطا رفته است ؟ یا با نو اندیشی درموضوعات و احکام مخالفت کرده است؟غرض این است که ابتکار و نو اندیشی دینی باید امری روشمند و بیگانه ازافراط و تفریط باشد ، و بتعبیر دیگر باید کنار سفره دین نشست و از مائدههای قرآنی ومائده های نبوی و علوی بهره مند شد با تکیه به احکام قطعی وغیر مشوب عقلموفق باشید

  2. صاحبي

    “صدها و هزاران مبلغ دینی را هر ماه و هر سال، به شهرها و روستاها فرستادن، آنقدر در تقویت و گسترش دینداری در جامعه، مؤثر نیست که صدور یک فتوای مجتهدانه و به‌روز و گره‌گشا، تأثیرگذار است.”عالی بود

  3. مشتاق

    سلام و خسته نباشید.امیدوارم حضرات آیات انقدر پیشرفت کرده باشند که از اینترنت استفاده کرده و پست شما را بخوانند!!

  4. مجتبی

    فقه شیعه متأسفانه هزار سال در حاشیۀ قدرت و انزوا بوده است و اکنون که عهده‌دار حکومت شده ناگهان با مسائلی روبه‌رو شده که هزار سال عقب‌ماندگی را به رخ آن می‌کشد. البته چارچوب علمی آن توانایی پاسخ به این دغدغه‌ها را دارد اما در روزگاری هستیم که هر پنج سال کل فرهنگ عوض می‌شود و به نظر می‌رسد هنوز زود است که نتیجۀ نهایی دربارۀ توانایی فقه شیعه برای پاسخ به نیازهای روز داده شود. بگذریم از این که هر روز نیاز ما به این مسأله بیشتر می‌شود و نیاز منتظر نمی‌ماند.

  5. بابايي

    دوست گرامی، جناب آقای سید ابراهیمی عزیز، از شما بسیار ممنونم. اگر کسی یا گروهی، عزم تغییر داشته باشند، راه‌ها و دلایل آن را پیدا می‌کنند و اگر چنین عزمی شکل نگرفته باشد، هزار و یک دلیل منطقی هم پیش چشمشان بگذارید، راهی برای انکار آن می‌یابند. عرض حقیر این است که هنوز ضرورت تغییر و اصلاحات احساس نشده است و این، بسیار خطرناک است. اینکه تغییر باید بر چه پایه و در چه چارچوب‌هایی باشد، بحث ثانوی است. فعلا آقایان احساس نکرده‌اند که مشکلی در کار است و باید راهی پیدا کنند. با سپاس و سلام مجدد.

  6. رضا

    مقاله آقای مبلغی که در همین سایت منتشر شد و درباره اجتهاد معطوف به فرد و جمع بود نمونه ای از این دست تلاشهاست.

  7. قربانی

    کلیت بحث گرچه مورد تایید است ولی نکاتی بسیار منحرف کننده دارد. 1. اینکه نگاه سنتی، دین سخت کیشانه تعبیر شده شاید مقصود این استکه که برای راحتی و دیندار شدن مردم بسیاری از احکام را نادیده بگیریم به هر حال اینجوری خیلی ها مسلمان می شوند و با باقی می مانند.2. تبلیغ سنتی شاید برای شما که اهل فضای مجازی و اخبار روز هستی تاثیر گذار نباشد ولی هنوز بیش از هفتاد درصد مردم دینشان را از همین تبلیغ سنتی دارند و این تعبیر تاثیر یک فتوا کاملا ناشیانه است. ثانیا مگر در سال چقدر از این فتواها می تواند شکل بگیرد با توجه به اینکه اگر فتوای روشنفکرانه ای هم باشد در مسائل کاملا جزئی می تواند باشد چون کلیت احکام جزء محکمات دین است و قابل تغییر نیست مگر به همان نکته که اشاره شد به خاطر دیندار شدن دست از محکمات نیز برداریم. ثالثا ادعایی با این عظمت ولی بدون سند کجای دنیا مرسوم است. گرچه گفتند دروغ هر چه بزرگتر باشد باورپذیرتر است.3. اگر کمی اصول خوانده باشید و روایات را دیده باشید که ائمه فرمودند علینا القاء الاصول می یابی که اجتهاد کشف شیوه های نو نیست بلکه وظیفه مجتهد توان تطبیق همان کلیات بر مسائل نو و مستحدثه است نه اینکه شیوه ای نو برای پاسخ گویی بیابد کاری اهل سنت به خاطر دوری از منشاء دین مجبور شدند به آن تمسک کنند شیوه هایی مثل استحسان و …جای تاسف است که گناهی بزرگ را برای مجتهدین می دانی4. نکته اخر اگر چنین احساس ضرورت می کنی و دینداری را در خطر می دانی. چرا خودت هیچ گامی در این راستا برنداشته ای. به قول معروف بیرون گود نشسته ای و می گویی لنگش کن.نکات دیگری نیز نوشته دارد که با توجه به ادبیات نویسنده محترم و ادعای های بزرگ در نوشته کوچک فکر نکنم نیاز پرداخت بیش از این داشته باشد

  8. بابایی

    جناب قربانی، اشکال این یادداشت، کوتاه بودن آن است. در فرصتی مناسب و با تفصیل بیشتر، توضیح بیشتری خواهم داد تا شاید معلوم بشود که اجتهاد در میان ما، امکان تغییر مسیر دارد. این مسیری که الان ما در آن افتاده‌ایم یکی از راه‌هایی ممکن بوده و با گذشتۀ ما بیش و کم تناسب دارد. می‌توان دستگاه اجتهاد را حتی با استفاده از مبانی پیشینیان، دچار تحول کرد. برای نمونه کافی است ما تکلیف مان را با خبر واحد روشن‌تر کنیم و به مبنای برخی از دانشمندان گذشته برگردیم. یا کافی است که اندکی منطقه الفراغ را جدی‌تر بگیریم و دست از اشکالات شکلی بر این نظریه شهید صدر برداریم. مشکلی که به نظر من می‌آید قربانی کردن کلیات در پای جزئیات است. عرض بنده این بود که شاید لازم باشد عکس این روند مخرب را عمل کنیم.

  9. مشتاق

    چه خوب بود آقا یا خانوم قربانی کمی با ادبیات متین تری نظرات خود را میگفتند.درچنین سایتی و در پاسخ به چنین مقاله ای که نویسنده به هیچ کس توهین نکرده است این جور کامنت گذاشتن نشانه بی ادبی است و اصولا حتا اگر حق هم با ایشان باشد،آدمی را ناگزیر میکند با دیده شک به نظرات ایشان نگاه کند.

  10. قربانی

    تحول در نظام استنباط حوزه کاملا لازم است و فقه امروزه کاملا ناکارآمد شده است ولی کسانی باید نظر دهند که در مسیر اجتهاد واستبناط باشندو نویسنده محترم می توانستند با مجتهدینی که به این ضرورت رسیده اند مصاحبه می کردند. طرح پیشنهادی ایشان کاملا نشان می دهد که با فضای حاکم بر شیوه های استنباط بیگانه است. خبر واحدی که مثال زدند امروزه حجیت آن دامنه گسترده تری دارد نسبت به گذشته و در گذشته امثال سید مرتضی آن را حجت نمی دانستند برگشت به مبانی آنان کار را بسیار سخت تر می کند و منطقه الفراغ شهید صدر با آیات و روایاتی که بیان می کنند هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه حکمش بیان شده باشد نمی سازد و مقصود شهید صدر چیزی دیگری بوده که از آن بد برداشت شده است. جناب مشتاق کافی بود جوابی گرچه مختصر به اشکالات حقیر می دادین. اینکه نویسنده محترم گناه بزرگی گردن فقها می اندازد بی ادبی نیست و تذکر دادن بی ادبی است؟ نسبت به خبری ایشان از حوزه همین دو پیشنهاد کافیست و به قول معروف شاهد از غیب رسید

  11. بابایی

    جناب قربانی عزیز، منظور من از روشن کردن تکلیف خبر واحد، اتفاقا بازگشت به آرای کسانی مانند سید مرتضی و دست کم شیوۀ اجتهادی کسانی مانند مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری بود، نه آنچه شما متوجه شدید که لابد مشکل در قلم نارسای من بوده است. در ضمن این همه نسبت بی‌خبری و بیگانگی به دیگران دادند، دردی را دوا نمی‌کند.

  12. محجوبه

    یا حکیم سلام بر شما استاد نازنین خدا رو شکر می کنیم که چون شمایی هست تا حقایق بیش از این پشت پرده نماند !صاحب نظری آن را بازگو کند . نقدتان عالی ، مختصر و مفید بود تا کی پنبه ها را از گوش شان بیرون بیاورند و کاری کنند . موفق باشید بیش از پیش اللهم عجل لولیک الفرج

  13. محمد

    سلام بعضی جوان های امروزی به ما اینگونه درد ودل می کنند : اجتهاد و فقه امروز بسیار سخت گیرانه است و با توجه به دنیای امروز کمی تساهل و تسامح کنید و به قول معروف گیر ندید. فکر می کنم شما به این فرد ادبیات یاد بدهید علاوه بر هم فکر بودن هم زبان هم خواهید بود.مخاطب را به مقاله طولانی احاله ندهید، همین چند سطر به اندازه کافی رشد و غی اش روشن بود.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.