تبیین مدلهای علمی دینی
در مواجهه با علمِ دینی در جهانِ اسلام، چهار رویکرد را میتوان تشخیص داد: رویکرد غربگرایی، رویکرد غربستیزی، رویکرد غربگریزی و رویکرد غربگزینی. هر کدام از این رویکردها، با نگاهی خاص به غرب و علمِ غربی مینگرد.
مطرح شدن اسلامیسازی علوم و دانشگاهها
بعضی معتقد هستند برای اولین بار، این بحث توسط ابوالعلا مودودی در پاکستان مطرح شده است. آقای مودودی از علمای پاکستان بوده، ولی بیشتر در سطح مطبوعات، آثار خود را منتشر میکرده است. البته بعدها بعضی از آثار او به صورت کتاب هم منتشر شد. وی مسئلهی اسلامیسازی دانشگاه و علم را برای اولین بار مطرح کرد، اما هیچ راه حلی برای اسلامی شدن ارائه نداد.
1952: اسماعیل راجا فاروقی اولین کسی که طرح علمی و عملیاتی برای اسلامیسازی معرفت ارائه داد. وی شخصیت فلسیطینیالاصل و ساکن آمریکا بود.
1968: سید محمد نقیب العطاس بحث علم دینی را مطرح کرد.
1969: شهید سید محمدباقر صدر کتاب «اقتصادنا» را به رشتهی تحریر درآورد. وی یک تئوری در باب اسلامیسازی علوم به طور کلی ارائه نکرد، حتی در حوزهی علوم انسانی نیز چنین کاری انجام نداد، بلکه کتابی دربارهی یک علم، یعنی اقتصاد، نوشت و نشان داد چطور اقتصاد میتواند اسلامی شود. او در بارهی جامعهی اسلامی هم حرفهای متفرقهای دارد، اما عمرش کفاف نکرد و توفیق شهادت نصیبش شد. البته یکی از شاگردهای ایشان، به نام آقای سید منذر الحکیم، دو سال پیش، کتابی به نام «مجتمعنا» را از منظر شهید صدر نوشت. مجموعهی اندیشههای ایشان در مورد جامعهشناسی و جامعه را میتوان در این کتاب مشاهده کرد، ولی کتابی که به قلم خود شهید صدر باشد، کتاب «اقتصادنا» است. از این کتاب میتوان مدلی برای اسلامیسازی علوم استخراج کرد.
1977: اولین کنگرهی آموزش و پرورش اسلامی در مکه.
1979: اولین همایش اقتصاد اسلامی در شهر جده.
1981: تأسیس مجمع جهانی تفکر اسلامی توسط اسماعیل راجافاروقی در آمریکا. او توسط صهیونیستها ترور شد؛ اما شاگرد وی، به نام طاها جابر العوانی، راه وی را ادامه داد و این مؤسسه را هدایت کرد.
1981: تأسیس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی توسط سید منیرالدین هاشمی
1984: سید حسین نصر اثر دانش و تقدس را تدوین کرد. البته نصر از قبل دغدغههای این بحثها را داشت.
1991: تأسیس مؤسسهی «ایستک» توسط آقای عطاس، مؤسسهی «ایستک» مؤسسهای در کوآلالامپور است. آقای عطاس، به حمایت یکی از دوستانش، به نام آقای انور ابراهیم، که وزیر آموزش و پرورش وقت مالزی بوده است، این مؤسسه را تأسیس میکند. ایشان پیشنهاد میدهد و این مؤسسه تأسیس میشود. تمام هدف مؤسسه هم این بوده است که در راستای اسلامیسازی علوم پژوهش کند؛ چه علوم انسانی و چه غیرانسانی و حتی علوم پایه. آقای العطاس دغدغهاش اسلامیسازی همهی علوم بود.
1992: تأسیس مؤسسهی «المعهد العالمی للفکری الاسلامی» با ریاست ابوسلیمان در مالزی.
از این تاریخ به بعد، شاهد فعالیتهای شخصیتهای دیگری در ایران هستیم، مثل آقای دکتر گلشنی که کتاب «از علم سکولار تا علم دینی» را مینویسد. او مقالات و گفتوگوهای دیگری نیز در این زمینه داشت و شاید برای همین دغدغه، رشتهی فلسفهی علم را در دانشگاه شریف راهاندازی کرد. سپس شخصیتهای دیگری مثل آیتالله جوادی آملی، که تقریباً چیزی حدود دو دهه است در این زمینه صحبت دارند، اولین بار در کتاب «شریعت در آینهی معرفت»، به این بحث پرداختند. مفصلترین کاری که ایشان در این زمینه داشتند کتابی بود که بعد از اینکه دورهی درس خارج فلسفهی ایشان تمام شد، دوستان آن جمع، از ایشان درخواست کردند که این بحثها ادامه داشته باشد و در نهایت، به این نتیجه رسیدند که با موضوع علم و دین، عقل و دین و علم دینی این جلسات ادامه پیدا کند. حدود یک سال این جلسات برگزار شد و در نهایت، کتابی منتشر شد به نام «منزلت عقل در هندسهی معرفت دینی» که در واقع حاصل آن یک سال بحثهایی است که ایشان مطرح کردند. شخصیتهایی مثل طاها جابر الوانی و ضیاء الدین سردار و… هم در همین حوزه فعالیتهایی انجام دادند.
به طور خلاصه میتوان گفت اصطلاح اسلامیسازی و علم دینی، در این مرحله جایگاه خودش را مییابد و هر کسی تلاش میکند برای اسلامیسازی معرفت، پیشنهاد و مدلی را طرح کند. خود آقایان میفرمایند بین اسلامیسازی معرفت و علم دینی تفاوتهایی وجود دارد. در اسلامیسازی معرفت گویا معرفتی است که میخواهیم اسلامیاش کنیم، ولی در علم دینی، یک کار تأسیسی و در واقع، تولید است.
اظهار نظرات در باب علم دینی در جهان اسلام
موافقان و مخالفان در باب علم دینی در جهان اسلام و همچنین متفکران اسلامی دیدگاههای مختلفی را ذکر کردهاند. با توجه به اینکه این علوم از غرب آمده است، آنها دربارهی این علوم مدرن اظهار نظر کردهاند (یا اظهار نظر تأییدی یا نقدی یا گفتههای دیگری) و مجموعهی این اظهار نظرات را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
گروهی که رویکرد غربگرایی دارند؛ یعنی کسانی که کامل به علوم غربی اعتقاد دارند و معتقد هستند اصلاً اسلامیسازی و دینیسازی معرفت نه ممکن و نه مطلوب است. این عده میگویند باید دستاوردهای علمی غربی را به همین شکل بپذیریم. حال اگر مسلمانی هم رفت تحقیقی کرد و به نظریهی علمیای رسید، ربطی به اسلام و مسلمان بودنش ندارد.
این دیدگاه غربگرایی است که در بین بعضی آشنایان به علوم غربی، تقریباً دیدگاهی رایج است. آنها معتقدند که این علوم اصلاً اسلامی و غیراسلامی یا دینی و غیردینی ندارند و از روش تجربی به دست آمدهاند. طبیعتاً بعضی از روشنفکران ما در این زمینه مقاله نوشتهاند و گفتهاند که چیزی به نام علم دینی نداریم.
طرفداران رویکرد غربستیزی که معتقدند آنچه به نام علم از غرب آمده است، یعنی علم مدرن، مثل فرهنگ مدرن، با اسلام سازگار نیست و در تعارض جدی با آن قرار دارد، و لو ما این تعارض را متوجه نشویم. اگر دقت کنیم، خواهیم فهمید که تعارض دارند و باید غرب را به طور یک پارچه طرد کنیم و از صفر شروع نماییم و به تولید علم دینی بپردازیم. در واقع در نقطهی مقابل غربگرایی، رویکرد غربستیزی قرار دارد که البته میان اینها هم گرایشهای مختلفی هست.
رویکرد غربگریزی معتقد است ما اصلاً کاری نداریم به اینکه علم غربی یا مدرن خوب است یا بد، بلکه باید با روشهایی که پیشنهاد میدهیم، به تولید علم دینی بپردازیم. در واقع دیدگاه سوم، دیدگاه میانهای است؛ از آن جهت که علم مدرن غرب را رد نمیکند. همان طور که علم سکولار وجود دارد و میتوانیم در کنار آن، علم دینی هم داشته باشیم و خودمان آن را تولید کنیم. البته یقیناً این کار با روششناسی خاصی باید انجام شود؛ یعنی باید روشی در مقابل روشهای علم غربی پیشنهاد داد و مطابق آن روش، به تولید علم دینی پرداخت. رویکرد غربگریز، نه با غرب در ستیز است و نه گرایش به غرب دارد. طرفداران دیدگاه غربگزینی کسانی هستند که نگاه گزینشی به علم غربی دارند. اینکه چه بخشهایی از علوم غربی را گزینش کنیم و چه بخشهایی را گزینش نکنیم، بین رویکردهای مختلف، متفاوت است.
رویکرد غربگرایی
رویکرد غربگرایی معتقد است باید دستاوردهای علمی غرب را بپذیریم. آنها دو گروه هستند؛ یک عده میگویند آنچه به عنوان علم در غرب مطرح است، اسلامی و غیراسلامی یا دینی و غیردینی ندارد. علم، علم است. اسلام هم یک علم نقلی است. آنها معتقدند علم تجربی، اسلامی و غیراسلامی ندارد. گروه دیگری معتقد هستند باید بین علم و تکنولوژی فرق گذاشت. علم، دینی و غیردینی بردار نیست؛ ولی تکنولوژی را میتوان به دو دستهی دینی و غیردینی تقسیم کرد. طبق این رویکرد، ما میتوانیم از تکنولوژی دینی بحث کنیم، ولی از علم دینی نمیتوانیم بحث کنیم، زیرا علم دینی یا سکولار نداریم. علوم پایه یک وجه علمی دارند و یک وجه تکنولوژیک که از وجه علمی تولید میشود. در علوم انسانی هم همینطور است؛ یعنی بخشی از آن وجه علمی و بخشی دیگر وجه تکنولوژیک دارد. مثلاً آنجایی را که جنبهی کاربردی یا بالینی و درمان دارد میتوان اسلامی و غیراسلامی دانست؛ ولی آنجایی را که رابطهی عرضه و تقاضا مطرح میشود یا رابطهی قدرت و آزادی مطرح میگردد نمیتوان به دو بخش دینی و غیردینی تقسیم کرد و مثل علوم پایه است. همان طور که ریاضیات اسلامی و غیراسلامی نداریم، طبیعتاً علم سیاست اسلامی و غیراسلامی هم نداریم. اما بُعد کاربردی علوم انسانی، دینی و غیردینی دارد.
رویکرد غربستیزی
کسانی که معتقد به رویکرد غربستیزی هستند هم به چند گروه تقسیم میشوند. اول کسانی که اخباری مسلک هستند؛ یعنی با استفاده از ادلهی روایی میگویند علم فقط آن است که از قرآن و سنت به دست میآید و روشهای دیگر غلط است. اگر کسی بخواهد با روش عقلی، علم تولید کند، اشتباه است. اگر قرآن و سنت برای بعضی از پرسشها پاسخ ندارد؛ معلوم میشود نیاز ما نبوده است و نباید از طریق دیگری به سراغ حل آن پرسشها برویم. مثلاً قرآن و سنت در بارهی عرضه و تقاضا چیزی نگفته است، ولی در مورد مصرف حرفهایی دارد. پس معلوم است نیازی به دانستن رابطهی عرضه و تقاضا نداریم و لزومی هم ندارد که این نظریه را از جای دیگری اخذ کنیم. دوم گروهیاند که معتقدند اصلاً علوم مدرن غربی، در بست باطل است. ما باید به تولید علم دینی بپردازیم، اما نه آن علم دینی که تماماً از قرآن و سنت باشد، بلکه از قرآن و سنت، فلسفهای تولید شود و از آن فلسفه، باید به تولید علم دینی بپردازیم، در واقع علوم باید مبتنی بر آن فلسفه باشند.
رویکرد غربگریزی
رویکرد غربگریزی رویکردی است که پژوهشگاه حزوه و دانشگاه را میتوان به عنوان نمونهی این رویکرد نام برد. آنها پاردایمی مثل پاردایم اجتهادی دانش دینی را مطرح کردهاند و در این رابطه، جناب استاد عابدی شاهرودی نظریهای دارد که از آن به علم دینی اجتهادی عام تعبیر میشود. شهید صدر را نیز میتوان در این طبقه جای داد؛ تحت عنوان علم دینی مبتنی بر جامعهی دینی. البته این نظریه را از بحثهای ایشان استخراج کردهایم و خودشان چنین مطلبی را نفرمودهاند.
رویکرد غربگزینی
در رویکرد غربگزینی چند نظریه مطرح است:
نظریهی روش غربی و معارف اسلامی آقای دکتر فاروغی است. ایشان میگوید روشها را باید از غرب و معارف را از اسلام بگیریم و بعد این دو را با هم ترکیب کنیم. نظریهی تهذیبی تأسیسی از آقای محمد نقیب العطاس که از فرآیند تهذیب شروع میکند تا به تأسیس برسد.
نظریهی فرهنگسازی علم قدسی که آقای نصر به آن معتقد است.
نظریهی تأسیسی علم دینی که آقای دکتر خسروباقری به آن معتقد است.
نظریهی علم دینی حداکثری که آیتالله جوادی آملی به آن اعتقاد دارد.
نظریهی علم دینی مبتنی بر مبانی و ارزشها که استاد مصباح یزدی به این نظریه معتقد است. خود من هم به الگویی اعتقاد دارم به نام الگوی اجتهادی که جزء همین رویکرد غربگزینی قرار دارد.
(خردنامه همشهری، شماره 115، مهر و آبان 1392)
در مواجهه با علمِ دینی در جهانِ اسلام، چهار رویکرد را میتوان تشخیص داد: رویکرد غربگرایی، رویکرد غربستیزی، رویکرد غربگریزی و رویکرد غربگزینی. هر کدام از این رویکردها، با نگاهی خاص به غرب و علمِ غربی مینگرد.عبدالحسین خسروپناه