برای رفتن دکتر داود فیرحی شاخصترین چهره نواندیشی دینی
محسن سلگی
اخیرا مقاله ای از یکی از نواندیشان دینی یا بهتر بگویم همفکر استاد داود فیرحی برای داوری به من سپرده شد. مقاله ای غنی بود از دکتر سیدصادق حقیقت که از «نظریه همروی» دفاع کرده و تفاوت ها و تشابهات روشنفکری دینی و نواندیشی دینی را مورد اشارت قرار داده بود.
از این تعبیر همروی استفاده میکنم برای شاخص ترین چهره نواندیشی دینی یعنی مرحوم دکتر داود فیرحی که استاد داور رساله دکتری ام بود و صدحیف و دریغ از ستیغ بندگی و زندگی، که مرگ است و اما مرگ فیرحی با فرح بود؛ فرخ و فره مند بود. او هر طور که می رفت، ماندنی و با شکوه بود.
حتی رفتناش و مرگ اش ماندنی و زندگیبخش است. با الهام از دکتر محمدجواد کاشی که او را «راه» خوانده است و الهام از نظریه همروی، باید بگویم او خود مصداق امتزاج راه ها بود. او نه تنها راه، که راهها بود. او خودش آشتی و خودش وفاق بود؛ الگوی وفاق جریانات مختلف ایران است. در گسل میان سنت مدرنیته ایستاده بود؛ بر لبه، و این چه غرور و اضطرابی در پی دارد و چه شجاعتی می خواهد و البته می افزاید.
چه آغوش بازی داشت بر انتقادهایی که از او می کردم و چه زلال بود و خوش فکر.