درباره میرزا مصطفی آشتیانی
میرزا مصطفی آشتیانی از علما و مبارزانی بود که در جریانهای منتهی به انقلاب مشروطه حضوری چشمگیر داشت و در برابر ستمگریها و استبداد محمدعلی شاه ساکت ننشست و با آگاهیبخشی به مردم کوشید تا بساط بیدادگری را برچیند، موضوعی که سبب شد تا به تحریک دربار، عدهای شبانه او را به قتل برسانند.
میرزا مصطفی آشتیانی ملقب به افتخارالعلماء پسر دوم حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانی از علمای معروف نجف بود. در خصوص تاریخ تولد و دوران کودکی وی در منابع اشارهای نشده است.
وی به واسطه شهرت پدرش خیلی زود در تهران دارای نفوذ شد و جزء افراد معروف و سرشناس تهران و تقریباً مرجع خاص و عام در مسائل عمومی او را میشناختند. وی در ماجرای احداث ساختمان بانک در گورستان و مخالفت با نوز بلژیکی تلاش زیادی از خود نشان داد.
میرزا مصطفی آشتیانی در دوره صدارت اتابک اعظم از نفوذ بسیاری برخوردار بود و از مشاوران و دوستان نزدیک آیت الله طباطبایی و آیتالله بهبهانی به شمار میرفت و با آنها ارتباط نزدیکی داشت.
فعالیت در انقلاب مشروطه
هنگامی که مردم علیه قاجارها شورش کرده بودند و خواستار مجلس بودند و در آذر ۱۲۸۵ خورشیدی زمانی که حاکم تهران میکوشید با به فلک بستند ۲ تن از تجار سرشناس شکر، قیمت شکر را پایین آورد، حادثهای روی داد و مردم شورش کردند.
یکی از این افراد، تاجر ۷۹ ساله بسیار محترمی بود که هزینه تعمیر بازار مرکزی و احداث سه مسجد در تهران پرداخت کرده بود … بر پایه گفته یکی از شاهدان عینی خبر به فلک بستن تجار مانند برق در سراسر بازار پیچید.
به همین دلیل هم مغازهها و کارگاهها بسته شد، جمعیت در مسجد بازار گرد آمدند و ۲ هزار تن از تجار و طلاب به رهبری آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند.
آشتیانی هم در این دوره جزء یکی از علمایی بود که برای نهضت مشروطیت فداکاریهایی انجام میداد. بنابراین در این مهاجرت به همراه آیتالله طباطبایی و آیت الله بهبهانی و دیگران به حضرت عبدالعظیم (ع) رفت و در دوران بست نشینی فعالیت زیادی از خود نشان داد.
به توپ بستن مجلس و تحصن در حضرت عبدالعظیم
انقلاب مشروطه به پیروزی رسیده بود، مجلس شورای ملی تشکیل شد و نمایندگان به آن راه یافتند اما در این میان بحرانهای کشور روز به روز بیشتر میشد؛ یعنی انجمنهای مختلف تشکیل میشدند و به مخالفت با یکدیگر میپرداختند.
در چنین شرایطی محمدعلی شاه در برابر این رویه از مجلس تقاضا کرد، سیدجمال الدین واعظ، سیدحسن تقی زاده، ملک المتکلمین و میرزا ابراهیم منشی سفارت فرانسه و شماری دیگر که از نظر او مایه اغتشاش و فساد امور بودند از تهران تبعید شوند.
سرانجام تشتت به جایی رسید که سیدمحمد طباطبایی رهبر طراز اول مشروطه از نحوه اقدامهای انجمنها ابراز نگرانی کرد و گفت وظیفه مقام سلطنت است که مانع از بی نظمی شود زیرا مردم بر جان خود ایمن نیستند.
محمدعلی شاه که به عنوان استراحت و بدی هوای تهران به باغشاه رفته بود، بیانیهای منتشر و تقاضا کرد که برای انجمنها نظام نامه نوشته شود تا فعالیت آنها روال قانونی پیدا کند و همچنین به قانون مطبوعات که توسط مجلس اول تصویب شده بود، عمل شود و دیگر این که حمل اسلحه به وسیله افراد ممنوع شود و برخی از ناطقین و روزنامه نگاران متشکل از ملک المتکلمین، سید جمال الدین واعظ، جهانگیر خان صوراسرافیل و سید محمد رضا مساوات طرد شوند.
مجلس به جز آخرین مورد، بقیه موارد را پذیرفت اما اینک از سراسر کشور تلگرافهای تهدید آمیز علیه شاه میرسید که حاکی از آن بود که اگر شاه در برابر مشروطه خواهان تسلیم نشود به طرف تهران حمله خواهند کرد.
شاه گفته بود اگر جوانانی که اسلحه با خود حمل میکنند و به عنوان دفاع از مشروطه در مجلس و بهارستان اجتماع کردهاند، پراکنده شوند، او خود با مجلس وارد گفت وگو خواهد شد اما عراده های توپ نظام استبداد زودتر از گفت وگو، خود را به بهارستان رساندند تا کلنل لیاخوف روسی آنجا را به توپ ببندد.
بعد از به توپ بستن مجلس و روی کار آمدن محمدعلی شاه، میرزا مصطفی آشتیانی به همراه عدهای دیگر از علما از جمله سیدآقا یزدی و سیدمصطفی قناتآبادی و عدهای از وعاظ و طلاب به دلیل بیدادگریهای روزافزون عمال استبداد و فشاری که بر مردم وارد میشد، به حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) رفته و در آنجا تحصن کردند.
در میان متحصنین وی تلاش زیادی از خود نشان داد و در تدبیر و کاردانی قدرت به سزایی داشت و محور عملیات خصمانه شدیدی بر ضد محمدعلی شاه شده بود. به همین دلیل محمدعلی شاه از وجود او نگران شده و دستور قتل وی را صادر کرد.
سرودن افتخارنامه حیدری
میرزا مصطفی شاعر هم بود و «صهبا» تخلص میکرد. از وی کتاب منظوم «افتخارنامه حیدری» برجای مانده که در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب از منظومات حماسی دینی به شمار میرود که در ۲ جلد سروده شده است.
جلد اول در ذکر غزوات پیامبر (ص) و جلد دوم در وصف جنگهای امیر مومنان علی (ع) و وقایع زمان خلافت آن حضرت و به سبک شاهنامه فردوسی سروده شده است.
وی در این منظومه در تنظیم دادههای زندگی حضرت علی (ع) به تمام تاریخ صدر اسلام نپرداخته و هرجا که حضرت علی حضور دارد روایتهای مرتبط با آن حضرت در افتخارنامه آورده شده است.
افتخارنامه اگرچه عاری از ویژگیهای ملی است اما سه زمینه داستانی، قهرمانی و خرق عادت را که از خصوصیات اصلی حماسه هستند به طور چشمگیری پوشش داده است.
وزن و بحر افتخارنامه مشابه وزن و بهر شاهنامه است و از آنجایی که آشتیانی تاکید بر صحت وزن داشته است در بعضی موارد ارکان جمله را جابه جا کرده و آن را فدای صحت و وزن کرده است.
ترور در حضرت عبدالعظیم
فعالیتهای آشتیانی در دورهای که در مرقد حضرت عبدالعظیم بود، باعث شد تا افتخار الملک رییس تجارت که دستیار حکمران تهران نیز بود، صنیع حضرت با چند فرد دیگر را به حضرت عبدالعظیم (ع) فرستاد و میزرا مصطفی را که در آن زمان بالغ بر ۵۰ سال داشت با چهار گلوله به قتل رساند.