وقتی برخی مریدان شهید صدر، به تملق و چاپلوسی اکتفا میکنند
مصطفی دُرّی
مصیبتی که سالهای سال از طرفداران آخوند و شیخ و شهید ثانی میکشیدیم که هیچ یک حاضر به جایگزینی یا پذیرش نادرستی حتی یک نظر از نظرات آن مرادان نمیشدند، امروز به برخی طرفداران شهید صدر رسیده است. طلاب جوانی که فرط ارادتشان به شهید مظلوم، منجر به ستیز با تراث گذشته و بی اعتنایی به کتب پیشینیان گردیده است.
ارادت به شهید صدر در سالهای اخیر، با رونق گرفتن کتابهای ایشان در حوزههای علمیه، افزون شده است.
اگر 20 سال پیش، به سختی کسانی پیدا میشدند که رغبت خواندن کتاب «دروس فی علم الاصول» ایشان را داشته باشند، امروز اما کلاسهای حلقات، مشتاقان زیادی پیدا کرده است.
حتی برخی مدارس علمیه، خواندن این کتاب را برای دانشپژوهان خود اجباری کردهاند و در برخی حوزهها، مانند حوزه خراسان، در زمره دروس رسمی شمرده شده است.
با رونق گرفتن حلقات، هم شروح متعددی بر آن نگاشته شد و هم کلاسهای متعددی برای آموزش آن برپا گردید.
ماجرا اما به اینجا ختم نمیشود. در دروس خارج اصول نیز بسیاری از اساتید، متن اصلی درس خود را تقریرات اصول ایشان قرار دادهاند یا اگر متن دیگری را انتخاب کردهاند، لکن به مباحث ایشان اهمیت فراوان داده و مقید به طرح آن هستند.
رونق کتابهای شهید صدر در میان طلاب و بالتبع رونق نظرات ایشان اما آسیبهایی را نیز به همراه داشته است؛ مصیبتی که سالهای سال از طرفداران آخوند و شیخ و شهید ثانی میکشیدیم که هیچ یک حاضر به جایگزینی یا پذیرش نادرستی حتی یک نظر از نظرات آن مرادان نمیشدند، امروز به برخی طرفداران شهید صدر رسیده است؛ طلاب جوانی که فرط ارادتشان به شهید مظلوم، منجر به ستیز با تراث گذشته و بیاعتنایی به کتب پیشینیان گردیده است.
کار به جایی رسیده که برخی پُز ارادت به شهید صدر سر میدهند و مفتخر به تسلط بیچون و چرا بر کتب وی هستند.
ماجرا قدیمی است. فیلسوفی گفته بود حوادث جهان دو بار تکرار میشوند: بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی. امروز کمدیِ آنچه را در رابطه با شیخ و آخوند و شهید ثانی شاهد بودهایم در رابطه با شهید صدر میبینیم؛ طلابی که قرار بود اصول فقه و فقه را از کتب فقها و اصولیون بیاموزند، امروز در کتب شهید صدر متوقف شدهاند، بی آنکه هیچ گامی فراتر از گامهایی را که او برداشته است بردارند و بی آنکه هیچ نقدی به آثار وی داشته باشند و یا نقد دیگرانی را برتابند.
ایشان در شبکههای اجتماعی، گروههایی را تشکیل میدهند و در تملق و چاپلوسی از آن شهید، سعی در ربودن گوی سبقت از یکدیگر دارند. نزاع میکنند که فلان مقرر شهید از بهمان مقرر، باسوادتر است و هر کس خاطرات شخصی و ناشنیدهای از مقرران او نقل میکند. سخن از زلف افشانِ فلان استاد مسلط بر حلقات میکنند و قدِ همچون سروِ بهمان استاد بحوث را به رخ میکشند.
ماجرا بار دیگر تکرار میشود. دگماندیشی و توقف در کتب شیخ و آخوند، جای خود را به توقف و ایستایی در کتب شهید صدر داده است.
در این میان، اگر کسی بگوید غالب نظرات به ظاهر ابداعیِ شهید مظلوم، وام گرفته شده از دیگران است، گویا قتل عمد انجام داده است. نه میتوان گفت او «قرن اکید»ش را عیناً از نظریه آخوند و برخی اندیشمندان غربی کپی کرده است و نه میتوان به وام گرفتن «حق الطاعه» و نفی برائت عقلی از اساتیدی همچون سید محمد روحانی، آیت الله سیستانی و شهید مصطفی خمینی اشاره کرد. حتی نمیتوان پرسید نسبت تامه و ناقصه چه ایرادی داشت که این دو را اندماجی و غیراندماجی نامیدیدش.
مریدان شهید مظلوم که غالباً سودای تحول در حوزههای علمیه را نیز دارند، احتمالاً از فرط ارادت، حتی در خلوت نیز از خود نمیپرسند که چرا شهید ما، با این همه سودای تحول، تقریباً غالب فتاوای فقهیاش، مشابه دیگران است؟ مگر تحول و تغییر در اصول، نباید به تغییر فتاوا بینجامد؟ اگر نمیانجامد، پس این همه تلاش در تحول این دانش، چه ارمغانی دارد؟
باری، مریدان شهید صدر، اگر به خود نجنبند و تغییری در رویکردشان ندهند و تلاششان، به وعدههای چاپلوسی و تملق در 19 فروردین(مراسم سالانه بزرگداشت شهیدصدر) هر سال منحصر شود، دیری نمیپاید که همچون مریدان شیخ و آخوند، دیگرانی را میبینند که به جای توقف در افکار مرادشان، با تکیه بر تلاش این بزرگان، گامهای مؤثری را در ارتقای دانش اصول و فقه برداشتهاند؛ گامهایی که معلوم نیست اندیشههای شهید صدر جایی در میان آنها داشته باشد.
به عینه موارد این یادداشت را ملاحظه کرده ام.